با ادامه روند خشکشدن رودخانهها و ذوب یخچالهای طبیعی کوهستانها به دلیل افزایش دما و خشکسالی، مردم بیش از گذشته به آبهای زیر پای خود وابسته میشوند. منابع آب زیرزمینی در حال حاضر آب آشامیدنی را برای تقریباً نیمی از جمعیت جهان و حدود ۴۰٪ از آب مورد استفاده برای آبیاری در سطح جهانی تأمین میکنند. اما چیزی که بسیاری از مردم نمیدانند این است که بخش عمدهای از این آب چقدر قدیمی - و چقدر آسیبپذیر - است. بیشتر آبی که در زیر زمین ذخیره شده، دهههاست که آنجا بوده و بخش زیادی از آن برای صدها، هزاران یا حتی میلیونها سال در اعماق زمین ساکن مانده است. آبهای زیرزمینی قدیمیتر معمولاً در اعماق بیشتر یافت میشوند، جایی که کمتر تحت تأثیر شرایط سطحی مانند خشکسالی و آلودگی قرار میگیرند. با خشکشدن چاههای کمعمقتر تحت فشار توسعه شهری، رشد جمعیت و تغییرات آبوهوایی، آبهای زیرزمینی قدیمی به طور فزایندهای اهمیت پیدا میکنند.
ساعت پنج بامداد وقتی خواستم از خانه خارج شوم ! او با سرعت به طرف من دوید ، گو اینکه می خواهد "سحریز خیر" و "گون آیدین" گفته باشد ! نزدیک من که رسید ایستاد و نگاهم کرد ! چشمانش از محبت برق می زدند، می خواست وارد خانه بشود ، در یک لحظه می بایست تصمیم می گرفتم ! که آیا به خانه بیاید یا نه ! روباه کوچک بسیار شاد آمده بود ! حالش را پرسیدم ! و ازش خواستم منتظرم بماند تا برایش گوشت چرخ کرده بیاورم ! وقتی به داخل خانه برگشتم، در خانه را بستم ! بیاد صحبت های دوستم افتادم که از دوستی اش با روباه کنار مزرعه اش گفته بود! آن دوستی که منجر به اعتماد روباه به آدم ها و علاقه به دوستی با آنها شده بود ، همان دوستی که در نهایت مرگ تلخش را رقم زد ، او نه برای گرفتن مرغ ها که برای آشنایی با مزرعه دار همسایه به مزرعه اش رفته بود و زندگی اش را از دست داده بود، حال دوستی اش با من ممکن بود فردا او را در غل و زنجیر و یا دم بریده اش بکند! و حتی شاید یقه ی یک پالتو پوست بشود! اما بالاخره مگر می شود روباه دم در بیاید و دست خالی برود ! به این دلیل بود که از او خواستم بماند تا برایش گوشت چرخ کرده بیاورم و او مردد ایستاد ؛ با سرعت برایش گوشت آوردم و او هم مثل اینکه مانند من فکرهایی کرده بود ! کمی دور شده بود، صدایش کردم ! خواستم ماجرای دوستی شازده کوچولو با فامیل روباهش را بشنود، زیاد باور نکرد و نگاهی بمن انداخت؛ گویی که می خواست بگوید شازده کوچولو و روباهش فقط در تصورات "آنتون سنت اگزوپری" می توانستند جای داشته باشند ، آن هم مخصوصا در این دور و زمانه زمانه! البته بد و بیراه هم فکر نمی کرد! برای سر سلامتی خودش به آرامی دور شد! صدای سگ های ولگرد محله به گوش نمی آمد ، از این بابت که همسایه کوهستان سرخاب من کمی در آرامش و امن خواهد رفت ، حداقل خودم را تسکین دادم ! اما در هر حال او که مرا شرطی کرد! حال باید سر همان دقیقه بامداد از خانه خارج شوم تا بلکه، شاید بار دیگر ببینمش !
وقتی به امواج گرمایی فکر میکنید، ممکن است شهرهای گرم و شرجی، آسفالت ملتهب و بعدازظهرهای غیرقابل تحمل تابستان را تصور کنید. این امواج گرمایی بر سرخط خبرها مسلط هستند زیرا ما آنها را مستقیماً احساس میکنیم. از سوی دیگر، رودها اغلب به عنوان پناهگاههای خنک، مکانهایی برای فرار از گرمای تابستان دیده میشوند. با این حال، رودها نیز در حال گرم شدن هستند. در واقع، آنها سریعتر از هوا در حال گرم شدن هستند. تحقیق جدید نشان میدهد که امواج گرمایی رودخانهای – دورههایی با دمای غیرعادی بالای آب در رودها – در مقایسه با ۴۰ سال پیش، شایعتر، شدیدتر و طولانیتر شدهاند. فراوانی، شدت و مدت آنها نیز با نرخهایی بیش از دو برابر سریعتر از امواج گرمایی در اتمسفر در حال افزایش است. گرمای افزایشیافته، فشار بیشتری بر اکوسیستمهای آبزی، کیفیت آب، تولید انرژی و کشاورزی وارد میکند و میتواند گونههایی را که به جویبارهای خنک وابسته هستند، تهدید کند.
انتخاب تبریز بهعنوان پایتخت محیط زیست آسیا در سال ۲۰۲۵ فرصتی بینظیر برای ارتقای جایگاه بینالمللی تبریز ، و نمایش تعهد آن به پایداری زیستمحیطی است. اما این عنوان تنها زمانی ارزش واقعی خواهد داشت که با واقعیتهای میدانی و اقدامات عملی همخوانی داشته باشد. تو گویی بلیطی به سمت تهران خریده باشی اما در داخل آن روبه تبریز بایستی و قدم بزنی ، محل و مقصد مشخص هستند! تبریز با چالشهای زیستمحیطی متعددی مواجه است: از خشک شدن دریاچه ارومیه و تخریب باغات قدیمی شهر گرفته تا ساختوسازهای بیضابطه در کوه عینالی، انباشت نخالههای ساختمانی، و پروژههای نمایشی که منابع را هدر میدهند. این تناقضها نشان میدهند که فاصله میان شعار «پایتخت محیط زیست» و واقعیتهای موجود بسیار زیاد است. به بررسی این چالشها، تحلیل ریشهها، و ارائه راهکارهای عملی برای تبدیل این عنوان به واقعیتی ماندگار میپردازد.
اُخوس دل سالادو (Ojos del Salado) بیش از بیستودو هزار فوت بالاتر از سطح دریا قد برافراشته است، در مرز شمالشرقی شیلی. این کوه، بلندترین آتشفشان جهان است که بر فراز مرتفعترین بیابان دنیا سایه افکنده: غولی پوشیده از خاکستر و آوار سنگ که از نظر بزرگی، البروس، کلیمانجارو و دنالی را پشت سر میگذارد، هرچند نه از نظر شهرت. نامش به معنای «سرچشمههای رود شور» یا احتمالاً «چشمان نمک» است؛ زیرا تالابهای شور در دامنههای پایینی آن، وقتی مغزتان از کمبود اکسیژن رنج میبرد، درست شبیه چشمهای نمکی به نظر میرسند. باد و سرما نیز مشکلسازند. هیپوترمی و ادم ریوی در ارتفاع بالا به شکلی نامرئی بر فراز قله پرسه میزنند؛ قلهای که نخستین بار در سال ۱۹۳۷، دو کوهنورد لهستانی به آن رسیدند. با این حال، اُخوس چیزی است که کوهنوردان آن را یک «صعود پیاده» مینامند. در مسیر استانداردش هیچ شکاف یخی یا مانع فنی وجود ندارد؛ فقط یک سنگنوردی نسبتاً ساده زیر دیواره نهایی قله. اینقدر را از خواندن گزارشهای سفر دریافتم، در سال ۲۰۱۶، هنگامی که در حال برنامهریزی برای یک صعود شخصی به اُخوس بودم. یکی از گزارشهای بهیادماندنیِ شکست در آنجا، دماهایی معادل بیست درجه زیر صفر را توصیف کرده بود و بادهایی که «ذرات یخی در ارتفاع سر پرتاب میکردند و صورتهایمان را مثل کاغذ سمباده میبریدند.» در همان زمانی که به آن جملهی هولناک برخوردم، سیوپنج ساله بودم، یک نویسنده آزاد در آتلانتا. وقتی میپرسیدند چرا میخواهم از این آتشفشان بالا بروم—و نه یک قلهی کوچکتر یا تپهی اسکی—گاهی تنبلی میکردم و پاسخ جورج مالوری را تکرار میکردم. آن کوهنورد افسانهای انگلیسی پیش از یکی از تلاشهای پیشگامانهاش در اورست (جایی که در ۱۹۲۴ جان باخت) گفته بود: «چون آنجاست.» من نمیخواستم بمیرم. فقط میخواستم کمی خودم را محک بزنم، بگذارم طبیعت دوباره مرا به چالش بکشد.
وقتی که من در دوران نوجوانی شروع به پرندهنگری کردم، چند سال پس از نخستین روز زمین در ۱۹۷۰، چندین گونه پرنده که زمانی در منطقهی من رونق داشتند، دیگر یافت نمیشدند. برخی، مانند کبوتر مهاجر ، منقرض شده بودند. دیگران به مناطق دورافتادهتر و وحشیتر آمریکای شمالی عقبنشینی کرده بودند. در بسیاری از موارد، انسانها زیستگاه آنها را با قطع درختان جنگل، خشکاندن تالابها و تبدیل مراتع به زمین کشاورزی نابود کرده بودند. سموم دفع آفات مانند DDT، آلودگی هوا و آب، و تیراندازی به پرندگان به کاهش بیشتر جمعیت آنها افزود. پرندگان در سراسر قاره امریکا هنوز هم در حال کاهش هستند. یک مطالعه اخیر بر روی ۵۲۹ گونه نشان داد که جمعیت آنها از سال ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۷ تقریباً ۳۰٪ کاهش یافته است. در سال ۲۰۲۵، نزدیک به یکسوم تمام گونههای پرندگان آمریکای شمالی در حال کاهش هستند؛ ۱۱۲ گونه پرنده در پنجاه سال گذشته بیش از نیمی از جمعیت خود را از دست دادهاند.
باغات سبزی حکم آباد با خانه باغ های کله قندی خود فرصتی گرانبها برای تبریز هستند تا در همراهی با هویت دیرینه ی خود ؛ بتوانند لذت و زیبایی گردش و پیاده روی در معدود باغات سبز باقیمانده تبریز را برای ساکنین شهر فراهم کنند ! این باغات عجین با شهر هستند، بخشی از شهر، باغ سبزی حکم آباد است ! و آنها هوای پاک را هم به شهر می دهند ! نانوشته و بی هزینه پارک بزرگ طبیعی تبریز با مناظر بدیع هستند! با وزش اندک نسیم گل های نعناع بوجد می آیند ، گوی های تخم های پرورش یافته سبزی سر به سر هم می زنند ، عطر نعناع و پونه در آسمان می پیچید ، تیزی بوی تلخون را هم می توانی در فصل آن حس کنی ! خانه باغ های کله قندی حکم آباد ، یادگار کار و زحمت و اندک استراحت، نشان از جشنواره دائمی حکم آباد است. حکم آباد ثروت مردم زحمتکش آنان دیار است که احسانی برای تبریز محسوب می گردد. حکم آباد تنها یک مزرعه و یا باغ نیست ، ثمره سالیان طولانی تلاش انسان هایی است که با آب و خاک و گیاه بازی و کار کرده اند و زحمت کشیده اند تا یک سرزمین تبدیل به مظهر زیبایی و صنعت کشاورزی و در کنار آن زدودن آلاینده های محیطی گردد!
این گیاه یک گیاه یکساله یا چندساله است که در خاکهای قلیایی رشد میکند و اغلب در اروپا، آسیا و آمریکا یافت میشود. برگها و ساقههای جوان آن پوشیده از موهای کروی است که ظاهری آردی به آن میدهد . از نظر خوراکی، برگهای جوان آن مانند اسفناج قابل مصرف هستند و در برخی فرهنگها بهعنوان سبزی استفاده میشود. این گیاه میتواند میزبان برخی آفات و بیماریها باشد و در کشاورزی گاهی بهعنوان علف هرز تلقی میشود. خواص دارویی خاصی برای آن گزارش نشده، اما در طب سنتی برخی مناطق برای اهداف عمومی سلامتی استفاده شده است. در وبسایت ها هر 50 گرم آن به قیمت پانصدهزارتومان نوشته شده است. یک فروشنده در شبکه های اجتماعی اسم آن را سلمه توت گنجشکی عنوان داشته و برای هردردی مدعی درمان شده است این نوع گیاه پراکندگی کمی در روستا دارد و در برخی جاها به صورت منفک دیده می شود.
کامیونها در صف ایستادهاند تا خاک را در انتهای «پارک پیوند» ـ که در پای کوه عینالی ایجاد شده ـ تخلیه کنند. اما آیا این اقدام با قوانین و اصول مدیریت محیطزیست همخوانی دارد؟ طبق اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حفاظت محیطزیست وظیفه عمومی است و هرگونه فعالیتی که منجر به تخریب یا آلودگی آن شود ممنوع است. همچنین بر اساس آییننامه اجرایی قانون مدیریت پسماندها (۱۳۸۴)، تخلیه نخالههای ساختمانی در طبیعت جرم محسوب میشود. با این وجود، در کوهستان عینالی، شاهد احداث پارکینگ، راههای آسفالته، تخلیه نخالههای ساختمانی و خاکبرداریهای شهری هستیم. این اقدامات نهتنها با قانون حفظ و گسترش فضای سبز در تضاد است، بلکه با مصوبات شورای عالی شهرسازی برای حفظ حریم کوهستانی نیز مغایرت دارد. کوهستان عینالی یکی از مهمترین ثروتهای طبیعی تبریز است؛ اکوسیستمی که هزاران سال شکل گرفته و زیستگاه گونههای بومی و کمیاب است. اما این سرمایه طبیعی قربانی مدیریت نادرست شده است. بر اساس دستورالعملهای IUCN (اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت)، پارکهای کوهستانی باید بهعنوان مناطق حفاظتشده با کمترین دخالت انسانی مدیریت شوند. تبدیل عینالی به تفرجگاه مصنوعی، آسفالتریزی در دل کوه و حذف پوشش گیاهی به معنای نابودی تدریجی این زیستبوم است. در حالی که بر اساس مطالعات زیستمحیطی، تسطیح کوهها و قطع زنجیره طبیعی خاک موجب افزایش فرسایش، نابودی زیستگاهها و کاهش تنوع زیستی خواهد شد. کوهستان عینالی متعلق به همه شهروندان و نسلهای آینده است؛ مدیریت علمی، نه تخریب، راه حفظ این میراث طبیعی است. ریختن نخاله های ساختمانی در عینالی ، ایجاد زباله گاه و نخاله گاه و در ادامه آن ریختن خاکبرداری های حفاری ها در کوهستان عینالی نمی تواند قابل قبول باشد ، پارک کوهستانی فراز و نشیب های خود را دارد، تسطیح آن، آلودن آن هرگز قابل قبول نخواهد بود!
با گرم شدن سریعتر قطب شمال نسبت به هر جای دیگر روی زمین، حیواناتی که برای زنده ماندن در سرما تکامل یافتهاند، با چالشهای بیسابقهای روبرو هستند. در حالی که دانشمندان در حال یادگیری بیشتر در مورد چگونگی واکنش حیات وحش مدرن به تغییرات محیطی هستند، ما هنوز اطلاعات کمی در مورد چگونگی مقابله گونهها در گذشته داریم. مطالعه جدید ما قدیمیترین جامعه متنوع حیوانی شناخته شده از قطب شمال اروپا را که قدمت آن به ۷۵۰۰۰ سال پیش برمیگردد، بررسی میکند. این مطالعه که در اعماق غاری در شمال نروژ حفظ شده است، بینشی نادر در مورد نحوه عملکرد اکوسیستمهای قطب شمال در طول یک مرحله کمی گرمتر از آخرین عصر یخبندان ارائه میدهد. منطقه قطب شمال در طول آخرین عصر یخبندان (۱۱۸۰۰۰ تا ۱۱۰۰۰ سال پیش) شاهد پیشروی و عقبنشینی مکرر یخهای یخچالی بود - توالی شرایط کاملاً یخبندان سردتر (استادیالها) و فازهای گرمتر (میانفازها)، که طی آن یخچالها به ارتفاعات بالاتر عقبنشینی کردند. این شرایط نوسانی منجر به مهاجرتها و عقبنشینیهای متوالی حیوانات و گیاهان شد و در نهایت جوامع جانوری را که امروزه میبینیم شکل داد. یکی از پیامدهای قرار گرفتن در منطقهای با فعالیت یخچالی این است که رسوبات رسوبی به راحتی از بین میروند، زیرا یخچالها در سراسر چشمانداز ایجاد میشوند و آب ذوب شده غارها را خالی میکند. این امر باعث شده است که سوابق بسیار کمی از حیوانات و اکوسیستمها قبل از پایان آخرین عصر یخبندان، حدود ۱۱۰۰۰ سال پیش، باقی بماند. اما نکته قابل توجه این است که یک رسوب رسوبی بیش از ۷۵۰۰۰ سال در آرنه کوامگروتا، شاخهای از سیستم غار کارستی بزرگتر استورستینولا در نروژ، دست نخورده باقی مانده است. این غار درست در دایره قطب شمال در سایه کوه ملی نروژ، استتیند، در حومه شهر ساحلی کوچک کجوپسویک، نوردلند قرار دارد. این منطقه میزبان هزاران غار کارستی است که از طریق حل شدن سنگ بستر توسط آب تشکیل شدهاند و در نتیجه مناظر چشمگیر و نفسگیری را هم در بالا و هم در زیر زمین ایجاد میکنند.
جایی که درختان این خیابان بنبست را چند درجه خنکتر نگه میدارند. حتی در یک محله، برخی مکانها به دلیل طراحی و زیرساختهایشان بسیار گرمتر از دیگران هستند. میتوان اینها را بهعنوان جزایر گرمایی شهری در چشمانداز وسیعتر یک جامعه در نظر گرفت.شناسایی جزایر گرمایی شهری فناوریهای نوظهور، شناسایی جزایر گرمایی شهری را آسانتر کردهاند و راه را برای استراتژیهای جدید برای بهبود سلامت جوامع باز کردهاند.گرچه کاهش گرما در کل یک شهر یا محله کاری دشوار به نظر میرسد، هدفگذاری بلوکهای خاصی که بیشترین نیاز به کمک دارند، میتواند سریعتر و کارآمدتر از نظر منابع باشد.این کار با آشکار کردن جزایر گرمایی شهری آغاز میشود
اتوبان را از میان دریاچه زدند ، بجای پل های معلق، دریاچه را با حقیرانه ترین روش بدو قسمت تقسیم کردند ، کوه را برداشتند و داخل دریاچه ریختند و خودرا خردمند ترین ایده پردازان و مهندسین تصور کردند ! برای ساخت سدها صدها پول هزینه کردند ، باغ و ویلای خود را با حق آبه دریاچه سبز کردند. بلی ! فاصله تبریز تا اورمیه کم شد ! اما چه سود !؟ حال با گزاف ترین هزینه ها باید دریاچه را احیا کرد ،آب دریای عمان را تا اصفهان آورده اند ،حال برای جلوگیری از بحران آن را تا اورمیه ادامه دهند . قبل از آن که ریزنمک ها سم مرگ را بر آذربایجان ها بپاشند! که آن وقت دیر خواهد بود! هر چند مجریان جاده و اتوبان خود می دانستند چکار می کنند! *** دریاچه اورمیه زمانی بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه و ششمین دریاچه آب شور جهان بود، اکنون به یکی از فاجعهبارترین نمونههای تخریب زیستمحیطی در ایران تبدیل شده است. این دریاچه که در گذشته با مساحتی حدود ۶۰۰۰ کیلومتر مربع و اکوسیستم غنی خود، زیستگاه گونههای متعدد گیاهی و جانوری بود، امروز به دلیل عوامل متعدد انسانی و طبیعی در آستانه خشک شدن کامل قرار دارد.
حکم آباد نگین گرانقیمت شهر تبریز است که ثمره سالیان سال زحمت کشاورزان و باغداران منطقه بوده است .زمین هموار، خاک حاصلخیز ، آبیاری دقیق و تولید بومی در عرصه سبزی و گیاه در این عرصه رشد یافته است ....باغات حکم آباد همواره زیبا هستند شاید همان تولید سنتی و کشاورزی مردمی زیبایی آنرا گرانتر کرده است . شب و صبح در تصاویر گل های تره همان سوزی در حکم آباد دیده می شوند
دادههای ماهوارهای دو دهه نشان داده است که جهان با سرعت بیسابقهای در حال از دست دادن آب شیرین است.اندازهگیریهای ماهوارههای دوقلوی GRACE ناسا و ماموریتهای بعدی GRACE نشان داده است که از سال ۲۰۰۲، میزان زمینهایی که از دست دادن آب رنج میبرند، سال به سال دو برابر مساحت ایالت کالیفرنیا افزایش یافته است. این شامل از دست دادن آب از مخازن سطحی مانند دریاچهها و رودخانهها و سفرههای آب زیرزمینی است که منبع مهمی از آب آشامیدنی در سراسر جهان هستند. مناطق بسیار خشک در سراسر نیمکره شمالی پدیدار شدهاند و بدترین مناطق آسیبدیده در سراسر سواحل غربی آمریکای شمالی، جنوب غربی آمریکای شمالی و آمریکای مرکزی، خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی گسترش یافتهاند.....در نتیجه، ۷۵ درصد از جمعیت جهان اکنون در مناطقی زندگی میکنند که از کمبود آب شیرین رنج میبرند و این امر پیامدهایی بر کشاورزی، بهداشت و تابآوری در برابر تغییرات اقلیمی دارد. این روند همچنین احتمالاً باعث بیابانزایی بیشتر مناطقی میشود که از قبل از کمبود بارندگی رنج میبرند. محققان گفتند که از دست دادن آب قارهای اکنون بیشتر از ذوب شدن صفحات یخی در افزایش سطح جهانی دریا نقش دارد.
پروانه سفید کوچک و پروانه سفید بزرگ ، که گاهی به نام پروانه کلم هم شناخته میشوند، عاشق شهد گلهای اسطوخودوس است. این پروانههای ظریف با بالهای سفید و خالهای سیاه کوچک، از جمله گردهافشانهایی هستند که به سمت گلهای کوچک و خوشبوی اسطوخودوس جذب میشوند. گلهای اسطوخودوس با عطر و شهد فراوانشان، نه تنها برای این پروانهها، بلکه برای زنبورها و دیگر گردهافشانها نیز بسیار جذابند و محیطی پرجنبوجوش برای این موجودات فراهم میکنند.
پای تک درخت گز کنار نهرآب روان نشسته بودم و به دند خیره شده بود، ساعتی آنجا بودم ! توهم نظارت بر خودم را داشتم، آیا روباه بود یا خرگوش ؟ گاه می گفتم نکند گرگ باشد ! بلند شدم راه افتادم ! بایگوش روی یک تپه ی کوچک ؛ بالای سنگ کنار یک بوته نشسته بود و به من نگاه می کرد ! گویا می دانست که مدت هاست دنبالش هستم ! این بار پرواز نکرد و ایستاد و به من خیره باقی ماند! نزدیکش شدم ، پرواز نکرد و فرصت برای عکس گرفتن داد ! بارها از او عکس گرفتم ، بمن خیره شد، حرکتی به خودش داد، فهمیدم می خواهد برود ! به پرواز درآمد درست به بالای سرم رسید و چرخی زد و برگشت و رفت !
: Stachys inflata یا گل قوری، گیاهی علفی، چندساله و بومی ایران است که به دلیل خواص دارویی و زینتی مورد توجه قرار دارد. این گیاه با گلهای زیبا و برگهای معطر، در طب سنتی برای درمان التهاب، درد و مشکلات گوارشی استفاده میشود. Stachys inflata به دلیل تحمل به شرایط سخت محیطی و گلهای جذاب، پتانسیل بالایی برای استفاده در فضای سبز و باغبانی دارد. از نظر اقتصادی، کشت این گیاه میتواند منبع درآمدی برای کشاورزان مناطق بومی باشد، بهویژه اگر فرآوری و بازاریابی مناسبی برای محصولات آن انجام شود. از نظر اکولوژیکی نیز، Stachys inflata نقش مهمی در حفظ تنوع زیستی و تثبیت خاک در زیستگاههای طبیعی خود ایفا میکند. در زبان ترکی به این گل قوزوقولاغی می گویند
امشب، چهارشنبه 21 خرداد ۱۴۰۴، ماه کامل که به نام «ماه توتفرنگی» شناخته میشود، در آسمان میدرخشد...ماه کامل همیشه در مقابل خورشید قرار دارد، بنابراین هنگام غروب خورشید از شرق طلوع میکند و هنگام طلوع خورشید در غرب غروب میکند. در این زمان، نور خورشید مستقیماً به سطح ماه میتابد و سایهای ایجاد نمیشود. تفاوتهای رنگی که در سطح ماه دیده میشود، ناشی از تفاوت در بازتاب نور (آلبدو) سنگهای سطح ماه است. این ماه در نزدیکی صورت فلکی قوس (کماندار) دیده میشود.
با توجه به فراوانی گوزنهای دمسفید در حیاطهای پشتی، باغها و حاشیههای بزرگراههای آمریکا در دوران کنونی، شاید تعجبآور باشد که این گونه جانوری در حدود یک قرن پیش، تقریباً منقرض شده بود. در حالی که امروزه جمعیت آنها بین ۳۰ تا ۳۵ میلیون تخمین زده میشود، در آغاز قرن بیستم تنها حدود ۳۰۰ هزار رأس از این گوزنها در سراسر قاره باقی مانده بود — یعنی تنها ۱٪ از جمعیت فعلی. در آن زمان، تقریباً انقراض گوزنها موضوعی مورد بحث بود. در سال ۱۸۵۴، هنری دیوید ثورو نوشت که در اطراف کنکورد، ماساچوست، نسلها بود که گوزنی شکار نشده بود. او در کتاب مشهورش، «والدن»، گزارش داد: «مردی هنوز شاخهای آخرین گوزن شکارشده در این ناحیه را نگه داشته و فرد دیگری جزئیات آن شکار را که عمویش در آن شرکت داشته برایم تعریف کرده است. شکارچیان در اینجا سابقاً گروهی پرشمار و شاد بودند.» اما چه اتفاقی برای گوزنهای دمسفید افتاد؟ چه چیزی آنها را تا آستانه انقراض پیش برد و سپس چه چیزی موجب بازگشت آنها شد؟
در کوهستان عینالی، در شمال شهر تبریز در صخرهها، بوتهزارها و مناطق نیمهخشک او را می توان دید، این پرنده اغلب در فصل بهار و تابستان در سرخاب است . این پرنده معمولاً روی صخرهها یا بوتهها نشسته و از آنجا حشرات را شکار میکند.
لاله های سرخ عینالی در کنار آجی چای و ونیار به ناچار سر از میان نخاله ها و زباله برمی آورند و زنبورهای نازنین سردر گم بر روی لاله های گرفتار می نشینند. ....نخاله های ساختمانی در طبیعت زیبای ونیار و در کنار آجی چای بی هیچ گونه مسئولیتی رها می شوند؛........ و صدای دردناک قلب طبیعت ...تیک تاک... همچنان به گوش می رسد.
آنها تاریخ زمین را نمی دانند، هیچ حسی برای لایه ها و دگردیسی های هزاران ساله زمین ندارند ! بیل های مکانیکی آنها می تواند بسادگی هر طرح و لایه و سنگی را در هم بکوبد ! بخش هایی از نقش و نگار زیبای کوهستان عینالی در کنار اتوبان اکنون به منظری زشت از نخاله های ساختمانی و زباله های خاص تبدیل شده است که تمام شهروندان و میهمانان شهر بسادگی آنرا می بینند. گاه آتش و دود از محل بلند می شود و هر دم کامیون هایی در حال جابجایی ضایعات هستند و هیچ موسسه زیباسازی و منظر شهری به ماجرا دقت نمی کند.
صدها و شاید چندین کیلومتر نخاله های ساختمانی را با خود حمل می کنند و از مقابل دفتر خدمات شهری شهرداری منطقه 5 عبور می کنند و آنگاه آنها را در کوهستان می ریزند و برمی گردند و در خیال خود از نخاله خلاصی یافته اند و خانه ی خود را تمیز و آبادکرده اند ...
با شکوفه دادن درختان و گلها در بهار، زنبورها نیز از لانهها و سوراخهای زمستانی خود بیرون میآیند. برای بسیاری از گونهها، اکنون زمان جفتگیری است، و برخی از آنها آشیانههای انفرادی یا کلونیهای جدیدی تأسیس میکنند. زنبورها و سایر گردهافشانها برای جامعه انسانی حیاتی هستند. آنها حدود یکسوم غذای مصرفی ما را تأمین میکنند؛ خدماتی با ارزشی جهانی که تا حدود ۵۷۷ میلیارد دلار در سال تخمین زده میشود.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.