خبر های ویژه

جریان رود درزمستان

3 بهمن 1403

داستان تزار سالتان - سه معجزه

1 بهمن 1403

اول بهمن ۱۴۰۳ روز خاقانی شروانی

1 بهمن 1403

ترامپ در مقابل کشتی اروپا

1 بهمن 1403

شب زمستانی مشتری ، زحل و بهرام

28 دی 1403

امیرکبیر در نگاه قلم نقاشی میر مصور ارژنگ تبریزی

24 دی 1403

ساختمان سازمان مهندسین طرابزون

18 دی 1403

ارباب های جدید

16 دی 1403

گوزلمک وقتی دئیل ساقی

14 دی 1403

ماروسیا نقاش تبریز بود

13 دی 1403

قطعه ای از شعر بخشش

12 دی 1403

شب سال نو

11 دی 1403

اوستادین آد گونو؛ شهریارین آنادان اولماسی گون ، دی آیی ؛ اون بیرینجی گون !

11 دی 1403

رسانه در دیدگاه اریش فروم

10 دی 1403

اکریلیک و کلاژ روی بوم

4 دی 1403

وقتی ساعات کاری به پایان می رسد

2 دی 1403

در جنگل زمستانی

2 دی 1403

ایا صوفیا - طرابزون

2 دی 1403

شب مهتابی

1 دی 1403

خانه ی گرم

27 آذر 1403

نقاشی های طبیعت در برکه بولشوی اوچاکوفسکی

27 آذر 1403

دست تکانی از سوی دریا

26 آذر 1403

پذیرایی از سفیران در دمشق

26 آذر 1403

یک صحنه از خیابان در دمشق

24 آذر 1403

تصاویری از روستای گله ده رود

24 آذر 1403

بازگشت یک اسیر به خانه

24 آذر 1403

دروازه مسجد بزرگ امویان دمشق

23 آذر 1403

ماه و مجسمه شاعر

23 آذر 1403

موزه گاراژ مسکو به موزه جدید قزاقستان کمک می کند

23 آذر 1403

رنج بردن در سکوت

23 آذر 1403

بوسه ی باران

23 آذر 1403

آقای رییس ماهیگیر ماهری است

23 آذر 1403

خوشنویسی

14 دی 1403

گوزلمک وقتی دئیل ساقی

ائیله مستم بیلمزم کی ، مئی ندیر ، مینا ندیر گول ندیر ، بولبول ندیر ، سونبول ندیر ،صحرا ندیر اود توتوب جانیم سراسر یاندی ، اما بیلمدیم دیل ندیر ،دیلبر ندیر ، باشیمدا بو سئودا ندیر ؟

11 آذر 1403

قومی متفکرند در مذهب و دین

قومی متفکرند در مذهب و دین قومی به گمان فتاده در راه یقین میترسم از آن که بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آنست و نه این

1 آذر 1403

درون آینه‌ها درپی چه می‌گردی؟ بیا ز سنگ بپرسیم .....

بیا ز سنگ بپرسیم که از حکایت فرجام ما چه می‌داند از آن که عاقبت کار جام با سنگ است بیا ز سنگ بپرسیم نه بی گمان، همه در زیر سنگ می‌پوسیم و نامی از ما بر روی سنگ می‌ماند؟ درون آینه‌ها در پی چه می‌گردی؟

23 آبان 1403

به جانت ای بتِ شیرین دهن

به جانت ای بتِ شیرین دهن که همچون شمع شبانِ تیره، مُرادم فنایِ خویشتن است

3 اردیبهشت 1403

خوشنویسی درویش عبدالمجید بر روی تصویری مینیاتوری از خویش

تصویر حضرت استاد درویش عبدالمجید که توسط محمدهادی، تذهیبکار و نگارگر زمان خود درویش کشیده شده است و درویش با خط زیبای خود زیبایی آن را دو چندان کرده است گر کسی عاشق رخسار تو باشد چکند طالب دولت دیدار تو باشد چکند شوخی و بی خبر از درد گرفتاری عشق دردمندی که گرفتار تو باشد چکند

3 تیر 1402

نامه ای به شیوه نگارش قاجار

روحی فداک هیچ می دانی چندان که حضور شما طرب آمیز است صد چندان دوری شما تعب انگیز از روزی که از خدمت سرکار مرخصی حاصل کرده الی کنون بهیچ وجه حالی که بتوان دو کلمه تحریر نماید در خود مشاهده ننموده روز را در کسالت شبها را به بطالت گذرانیده لیکن امیدوار چنان است بر خلاف ماضی چند روزی که ایام تعطیل است به طوری بگذراند بعد از آن شاید توفیق رفیق گشته تلافی مافات بشود محض اطلاع زحمت افزا گردید زیاده مطلبی ندارد

25 خرداد 1402

تذکرة الأولیاء ، ذکر جنید بغدادی قدس اللّه روحه العزیز- شیخ فریدالدین عطار

نقل است که سیدی بود که او را ناصری گفتندی. قصد حج کرد. چون به بغداد رسید به زیارت جنید رفت و سلام کرد. جنید پرسید که سید از کجاست؟ گفت: از گیلان/ گفت: از فرزندان کیستی؟ گفت: از فرزندان امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه. گفت: پدر تو دو شمشیر می‌زد، یکی با کافران و یکی با نفس. ای سید که فرزند اوئی! از این دو کدام کار فرمائی؟

23 خرداد 1402

من عهد تو سخت سست می‌دانستم

من عهد تو سخت سست می‌دانستم بشکستن آن درست می‌دانستم این دشمنی ای دوست که با من ز جفا آخر کردی نخست می‌دانستم

11 خرداد 1402

نمایشگاه بین‌المللی خطاطی و تذهیب به نام حامد آمدی خطاط ترک

ششمین دور نمایشگاه بین‌المللی خطاطی و تذهیب که وزارت فرهنگ اردن آن را برگزار می‌کند در شهر عقبه آغاز به کار کرد. این دوره از نمایشگاه به نام حامد آمدی، خطاط ترک، نام‌گذاری شده است.

9 اردیبهشت 1402

جودت همه آن کند که دریا نکند

جودت همه آن کند که دریا نکند این دم کرمت وعده به فردا نکند حاجت نبود از تو تقاضا کردن کز شمس کسی نور تقاضا نکند

7 اردیبهشت 1402

ز رشک قدت ای سرو سمن بَر

ز رشک قدت ای سرو سمن بَر به صد پاره دلی دارد صنوبر به باغ خلد اگر شاخ گلی هست تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر نهال حسنی و ما چشم داریم که آریمت به آب دیده در بر

27 فروردین 1402

الهی ! الهی ! خطا کرده‌ایم

الهی ! الهی ! خطا کرده‌ایم تو بر ما مگیر آنچه ما کرده‌ایم گنه کارم و عذر خواهم توئی چه حاجت به پرسش؟ گواهم توئی ...................................

25 فروردین 1402

ای سر تو در سینه هر محرم راز

ای سر تو در سینه هر محرم راز پیوسته در رحمت تو بر همه باز هر کس که به درگاه تو آورد نیاز محروم ز درگاه تو کی گردد باز

22 فروردین 1402

در تاثیر تربیت در باب هفتم گلستان

از عقوبت آن نیندیشد و حلال از حرام نشناسد سگی را گر کلوخی بر سر آید ز شادی بر جهد کین استخوانی است وگر نعشی دو کس بر دوش دارند لئیم الطبع پندارد که خوانی است اما صاحب دنیا بعین عنایت حق ملحوظ است و بحلال از حرام محفوظ همانا تقریر این سخن نکردم و برهان این مدعا نیاوردم انصاف ازو توقع کرده ام هرگز دیدی دغایی را دست بر کتف بسته یابینوایی در زندان نشسته یا پرده معصومی دریده یا کفی از معصم بریده الا بعلت درویشی

19 فروردین 1402

لب لعل تو کام اهل وفا

لب لعل تو کام اهل وفا لعلیل الفراق فیه شفا دردنوشان جام درد تواند صف نشینان بارگاه صفا کی به روی تو خوش توانم زیست همچو موی تو فتنه ای ز قفا .........................................

16 فروردین 1402

این کهنه رباط را که عالم نام است

این کهنه رباط را که عالم نام است وآرامگه ابلق صبح و شام است بزمی‌ست که واماندۀ صد جمشید است قصری‌ست که تکیه‌گاه صد بهرام است

13 فروردین 1402

ما را به هيچ داد، که ارزان خريده بود

روز وداع گريه نه در حد ديده بود توفان اشک تا به گريبان رسيده بود نزديک بود کز غم من ناله برکشد از دور هر که ناله زارم شنيده بود ............................................ زان دردمند شد تن مسکين، که مدتي دل درد آن دو نرگس بيمار چيده بود روز وداع دل بشد از دست و حيف نيست کان روز اوحدي طمع از جان بريده بود

12 فروردین 1402

خبری زآن به خشم رفته بگوی

مرحبا ای نسیم عنبر بوی خبری زآن به خشم رفته بگوی دلبر سست مهر سخت کمان صاحب دوست روی دشمن خوی ................................................... سعدیا شور عشق می‌گوید سخنانت نه طبع شیرین گوی هر کسی را نباشد این گفتار عود ناسوخته ندارد بوی

9 فروردین 1402

دردا که نوید وصل شد دیر آخر

دردا که نوید وصل شد دیر آخر غمخانه دل شد زبر و زیر آخر کو پیک اجل که شد دل از زندگیم بی آن رخ ماه چارده سیر آخر

8 فروردین 1402

ایسته سن كؤنلوم كیمی زولفون پریشان اولماسین

ایسته سن كؤنلوم كیمی زولفون پریشان اولماسین اول قده ر ناز ائت منه آه ائتمك امكان اولماسین درد عشقین قصد جان ائتدی سه من هم شاكیرم ایسته رم جیسمیم ده درد اولسون داخی جان اولماسین قویما اغیار ائیله سین كویین ده جولان ای پری اهرمن لر مالك ملك سلیمان اولماسین ............................................................ ............................................................... مبتلای درد عشقم ال گؤتور مندن طبیب ائیله بیر تدبیر كی بو درده درمان اولماسین صابیرا امید وصل ایله غم هیجرانه دؤز هانسی بیر مشكل دی كی صبر ایله آسان اولماسین

19 اسفند 1401

که روز غم بجز ساغر نگیرم

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم نصاب حسن در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی به سیب بوستان و شهد و شیرم چنان پر شد فضای سینه از دوست که فکر خویش گم شد از ضمیرم ................................................................ خوشا آن دم کز استغنای مستی فراغت باشد از شاه و وزیرم من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بام عرش می آید صفیرم چو حافظ گنج او در سینه دارم اگر چه مدعی بیند حقیرم

15 اسفند 1401

من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم مَدهوشِ چَشمِ مست و مِیِ صافِ بی‌غَشَم

من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم مَدهوشِ چَشمِ مست و مِیِ صافِ بی‌غَشَم گفتی ز سِرِّ عهدِ ازل یک سخن بگو آنگَه بگویمت که دو پیمانه دَر کَشَم من آدمِ بهشتیَم اما در این سفر حالی اسیرِ عشقِ جوانان مَه وَشَم در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز اِسْتادِه‌ام چو شمع، مَتَرسان ز آتشم شیراز معدنِ لبِ لَعل است و کانِ حُسن من جوهریِّ مُفلِسَم، ایرا مُشَوَّشَم از بس که چَشمِ مست در این شهر دیده‌ام حقّا که مِی نمی‌خورم اکنون و سَرخوشم ............................................................ حافظ عروسِ طَبعِ مرا جلوه آرزوست آیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم

10 اسفند 1401

محک محبت دانی که چه آمد، یکی بلا و قهر و دیگر ملامت و مذلت

محک محبت دانی که چه آمد، یکی بلا و قهر و دیگر ملامت و مذلت؛ گفتند اگر دعوی عشق ما می کنی نشانی باید. محک بلا و قهر و ملامت و مذلت بر وی عرض کردند قبول کرد، در ساعت این دو محک گواهی دادند که نشان عشق صدقست.. هرگز ندانی که چه می گویم در عشق جفا بباید و وفا بباید تا عاشق پختۀ لطف و قهر معشوق شود و اگر نه خام باشد و از وی چیزی نیاید.. دریغا کمال عشق را مقامی باشد از مقامات عشق که اگر دشنام معشوق شنود او را خوشتر از لطف دیگران آید و هرکه نداند او در راه عشق بیخبر باشد.. ... پای همت بر دو عالم نیز و برآدم زنیم

7 اسفند 1401

پارسایی گرفتار در محبت

پارسایی را دیدم به محبت شخصی گرفتار نه طاقت صبر و نه یارای گفتار. چندان که ملامت دیدی و غرامت کشیدی ترک تصابی نگفتی و گفتی: کوته نکنم ز دامنت دست ور خود بزنی به تیغ تیزم بعد از تو ملاذ و ملجائی نیست هم در تو گریزم ار گریزم

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت