24 آبان 1404
خاکدان با پرداختی واقعگرا، به جهانی خیره شده و از آن روایت دارد که نمیتواند چندان واقعی و طبیعی باشد؛ بلکه جهانی است از واقعیت که در خیال مانده است، در تخیل رشد کرده و در خاطرات هنرمند، خود را بیان میکند». شخص خاکدان نیز کارهای خود را اینگونه تعبیر میکند: «کودکی، گذرا بودن زمان، ابدی نبودن اشیاء و انسانها، مکانها و اشیاء رهاشده و مهمتر از همه بازی با تاریخ
تبریز امروز:
استادواحد خاکدان مراغه از اساتید بنام انجمن نقاشان ایران که بیش از ۲ هزار شاهکار هنری داشته و نام و آثار او در فهرست نقاشان بزرگ در یونسکو نقش بسته است. استاد که برای معالجه سرطان مری مهر ماه در بیمارستان جم تهران بستری شده بود در اوایل آبانماه جاری در سن ۷۶ سالگی از دنیای فانی به دیار باقی شتافت و تلاش پزشکان متخصص برای نجات این هنرمند ملی ناکام ماند.
واحد خاکدان، نقاش برجسته ایرانی فرزند زنده یاد ولی الله خاکدان از مفاخر شهر تاریخی مراغه، در سال ۱۳۲۹ بود.
وی پس از پایان تحصیلات در هنرستان هنرهای زیبای پسران، در رشته معماری داخلی دانشکده هنرهای تزیینی تحصیل کرد و در سال ۱۳۵۵ فارغالتحصیل شد. فضای هنری خانواده، بهویژه فعالیتهای پدرش ولیالله خاکدان ــ طراح صحنه تئاتر و سینما ــ تأثیر شگرف و چشمگیر بر مسیر هنری او گذاشت. خاکدان علاوه بر تحصیل در مدارس و دانشگاههای مختص هنر برای کار عملی پیش برخی از نقاشان آماتور هم رفت و فوت و فن کار نقاشان حرفه ای را در طراحی و نقاشی طبیعت و اشیا فرا گرفت.
خاکدان در آغاز به نقاشی انتزاعی و سپس سورئالیستی پرداخت، اما بهتدریج به سبک هایپررئالیسم روی آورد و با دقت خیرهکننده در نمایش نور، بافت و جزئیات، آثاری خلق کرد که در عین واقعگرایی، مفاهیمی شاعرانه و فلسفی را در خود نهفته دارند. برپایی نمایشگاههای مختلف در گالری های سیحون،ماه،هما،قند ریز ،سهراب،اعتماد،بوم و ایران وی را شهره عام و خاص کرد و از سوی دیگر پرداخت رادیو و تلویزیون و مطبوعات پر مخاطب وقت این هنرمند را در سطوح ملی و بین المللی مطرح کرد و نکته جالب اینکه بخش های هنری شبکه های جهانی نیز به تهیه گزارش و مصاحبه و نمایش آثار این هنرمند معاصر و برجسته ایران به دفعات مکرر پرداختند..شاخص آثار او بیشتر از اشیای مصنوعی و فلزی الهام گرفته میشد.
اشیای روزمره در نقاشیهای او ــ از میز و صندلی گرفته تا پارچهها و اشیای فرسوده ــ به نمادهایی از زمان، خاطره و فقدان تبدیل میشوند. مهاجرت او به آلمان در دهه ۱۳۶۰، مضمون دلتنگی، غربت و جستوجوی هویت را به درون آثارش وارد کرد. ولی این سفر و حضور در محافل هنری و مراکز آموزشی تجربه خوب بین ملل بود که موجب آشنایی خاکدان با بخشی از آثار هنری هنرمندان اروپا شد.
نمایشگاههای متعدد در ایران و خارج از کشور، جایگاه او را بهعنوان یکی از چهرههای شاخص نقاشی معاصر ایران تثبیت کرده است. آثار او در حراجهای معتبر ایران با قیمتهای میلیاردی معامله میشوند. و تعدادی از هزاران آثار او به گالری ها و مجموعه داران راه یافته است. خاکدان، با تلفیق واقعگرایی فنی و احساس عمیق انسانی، توانسته است پلی میان خاطره و واقعیت بسازد و مخاطب را به تأملی شاعرانه در زندگی و زمان فرابخواند.از دهه ۵۰ با نمایش آثار بدیع و زیبای استاد خاکدان در گالری های کشورو انعکاس آن در رسانه های جهانی نام خاکدان در ایران، آلمان، هلند و آمریکا، در کنار نام هنرمندان بزرگ ایرانی و غیرایرانی دیگر یا به تنهایی بر پوستر نمایشهای متعددی نشسته بود . پوریا محمودی محقق هنرهای معاصر در ۴ شهریور سال جاری در روزنامه شرق در باره این هنرمند ملی مراغه ای ما نوشت:واقعیت این است که شاید بتوان گفت مسیر زندگی حرفهای واحد خاکدان در نقاشی و تصویرگری کتب کودک، مصداق خوبی است از ضربالمثل «کار خوبکردن از پرکردن است». او آنقدر طرح و اتود زده، مشق کرده و نقاشی کشیده که یکی از دشواریهای درک و فهم مسیر حرفهایاش دستیابی به تصویری نسبتا جامع و روشن از ادوار و مشخصات کاری اوست. بااینحال، در طول سالیان، بسیاری او را تحت عناوینی همچون «سوررئالیست»، «هایپررئالیست» یا «فوتورئالیست» درآوردهاند.
این عناوین کلی گرچه مدعیاند حالوهوای عمده نقاشیهای خاکدان را بیان میکنند، اما درواقع نهتنها ادوار مختلف کاری او و تأثیر و تأثرات نیروهای گوناگون زمینه و زمانه خاکدان بر آثارش را نادیده میانگارند، بلکه مخاطب را از به تماشا ایستادن صبورانه در برابر نقاشیها و کشف رازهای نهفته در آثار خاکدان بازمیدارند. در حقیقت، عناوین کلیای همچون اینها، «تکینگی» را از آثار خاکدان میستانند.
اگر از مجموعه آثار آبستره او در دوره ابتدایی آثارش بگذریم، خاکدان را بیشتر با نقاشیهایی میشناسیم که در عین بازنمایی فیگورها یا اشیایی واقعی، نشانههای بسیاری از نوعی بازیگوشی سوررئالیستی در فرم، نوعی وسواس مفرط در بازنمایی واقعگرایانه و همچنین کاربرد پرقدرت رنگ در آنها دیده میشود. به سبب همین ویژگیهای فرمال، «تکینگی» ازجمله مهمترین ویژگیهای آثار او است. گرچه هر اثر ارزشمند هنری ویژگیهای خاص خود را دارد، اما آثار خاکدان به واسطه عناصر و کیفیات یادشده، همچون راویانی از داستانهای درونی هنرمندند؛ راویانی از هنرمندی که به گفته خودش، تلاش دارد امر ذهنی و درونی خود را بر تابلو نقش بزند.
بنابراین گشتن و جستن در درون آثار خاکدان قرین است با نزدیکشدن به این امر ذهنی و درونی. از نور بیرمقی که از پنجره این اتاق همهجا همیشه حاضر میتابد، فیگورهایی که همواره در یکجور تنش گرفتارند و رنگهای قدرتمندی که بر پسزمینه عمدتا قهوهای آثارش مینشیند تا عکسهای کوچک و بزرگ سیاهوسفید که گویی یادآور خاطراتی ویژه هستند، همگی در کنار هم به خنزرپنزرهایی میمانند که در گوشه یک اتاقک مطرود و متروک روی هم دپو شدهاند. این خنزپنزرها، هرکدام به تنهایی و همچنین در کلیتشان، بیانگر درونی پرآشوب هستند و این درون پرآشوب گواهی است بر این واقعیت که بسیاری از آثار او تمی ملانکولیک دارند. سایه این ملانکولی آنقدر بلند و گسترده است که گویی در نقاشیهای او زمان، تا آنجا که مخاطب بخواهد، میایستد. زمان میایستد و تمام اشیا موجود در تصویر چشم در چشم ناظر، مدام به او زوال خود و ناظر را زمزمه میکنند؛ از نگاهی دیگرمیراث تئاتری پدر، خاطرات سرزمین مادری مراغه و آذربایجان و تجربهی این مهاجرت با مختصات نمایشی و روایی نقاشیهای او پیوندی عمیق دارد. واحد خاکدان در دورهی اول آثارش به شیوهای انتزاعی کار میکرد اما پس از فراغت از دانشگاه به سمت نوعی سورئالیسیم سوق پیدا کرد. با فرارسیدن موسم انقلاب و جنگ، تحت تأثیر حال و هوای آن روزگار، با رویکردی واقعگرایانه و بیانی تمثیلی آثاری با مضامین اجتماعی خلق کرد. اما تابلوهای طبیعت بیجان، مشهورترین آثار خاکدان متعلق به دورهی پس از مهاجرت و اقامت او در آلمان است. انباشتگی اجسام، سکون و فضای محدود از ویژگیهای شاخص این دوره از نقاشیهای واحد است.
خاکدان روی داستانهای شخصی تمرکز میکند و به نشانهها و جزئیات ارزش مضاعفی میبخشد. اینگونه، تکههای درهمشکستهی خاطره را در فضایی محدود گرد هم میآورد و این مجمع را در مسیر عبور زمان قرار میدهد. خاکدان از موضعی نوستالژیک به خاطرات گذشته مینگرد یا به تعبیر دیگر بهواسطهی اشیاء به گذشته میاندیشد. اشیاء متعلق به دورههای مختلف زندگی خود را در قابهایش تلنبار میکند و تجارب زیستهی خود را با لحنی سمبولیک در قالب عناصری میریزد که باری از حسرت و اندوه را به دوش میکشند. «چمدانها، قاب عکس، قفسهی چوبی، کت و شلوار، ملافه، بستههای روزنامه، عروسک و بسیاری اشیاء دیگر که گویی در طی سالها در کنج انباری تلنبار شده و به یادگار ماندهاند». او با اتکا به فنون فوتورئالیستی و بهرهگیری از گزینههای رنگی و بافتها، جلوهای از غبار کهنگی بر تصاویر مینشاند و اشیائی عتیق، هالهمند و بتواره (فتیشیستی) میآفریند. بتهایی که در گذر زمان دچار ویرانی و کهنگی شدهاند و خود این ویرانی بر هالهی گِرد هر یک از آنها و تقدسشان افزوده و آنها را خواستنیتر و دستنیافتنیتر میکند.
با این همه، واحد به دنبال بازسازی تاریخچه و گذشتهی شخصی یا ملی خود نیست. وطن برای خاکدان به یک جای متغیر و مبهم تبدیل شده است. جایی همزمان در ایران و آلمان، گذشته و حال، رویا و واقعیت. و این وضعیت بینابینی در همهی ابعاد تابلوهای او رخنه کرده است. مجابی دربارهی این آثار مینویسد: "خاکدان با پرداختی واقعگرا، به جهانی خیره شده و از آن روایت دارد که نمیتواند چندان واقعی و طبیعی باشد؛ بلکه جهانی است از واقعیت که در خیال مانده است، در تخیل رشد کرده و در خاطرات هنرمند، خود را بیان میکند». شخص خاکدان نیز کارهای خود را اینگونه تعبیر میکند: «کودکی، گذرا بودن زمان، ابدی نبودن اشیاء و انسانها، مکانها و اشیاء رهاشده و مهمتر از همه بازی با تاریخ".
یاد و نامش را گرامی میداریم آن شاالله سبک و طرق ابتکاری او همواره مدنظر هنرمندان نقاش ایران قرار گیرد. بخشی از شاهکارهای هنری او به مجموعه داران عرب و اروپایی فروخته شده و یونسکو نیز نام بزرگ او را در فهرست نقاشان بزرگ معاصر ثبت کرده است.پیشنهاد می شود شوراهای اسلامی شهرهای تاریخی تبریز و مراغه نسبت به نام گذاری یکی از اماکن فرهنگی و هنری بنام این نقاش چیره دست و جهانی ایران ما اقدام عاجل نمایند تا نسل جوان با بزرگان هنر دیار خود که نام و آوازه بلندی دارند آشنا شوند و نام و یاد آنها در اذهان عمومی زنده ماندو گرامی داشته شود.
●محمد فرج پور باسمنجی
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.