هندوانه دیم تبریز، نمادی از کشاورزی بدون آب و ارائه محصولی پر آب و با ارزش در اطراف تبریز است ،
باغ سبزی حاج حمید یکی از باغات سبزی تبریز است که هنوز سرسبز و پرمحصول در داخل شهر زیبایی خود را حفظ کرده است ............
کلیسای سهرل یک کلیسا متعلق به کلیسای حواری ارمنی میباشد که در روستای سهرل، ۱۳ کیلومتری جاده تبریز مرند و در ۳۵ کیلومتری تبریز واقع شهرستان شبستر، بخش صوفیان میباشد. ساخت و ساز این ساختمان در سال ۱۸۴۰ میلادی؛ به پایان رسید این بنا به سبک معماری ارمنی طراحی شدهاست.
از تبریز به سمت مرند راه افتاده ای ! از روستای امند می گذری و راه را به سمت دهکده مزرعه و بعد از آن روستای سار پی می گیری ! حال به محدوده موجومبار نزدیک شده ای ! جنگل دست ساز انسان دره ی زیبای "ساری چای" را تسخیر کرده است! مقبره ی پیر از دور دست قابل دیدن است و حال به موجومبار رسیده ای ! گله در حال عبور از زیر پل است ، دختر کوچولوی زیبا عجین با رنگ های طبیعت در کنار باغ ایستاده است
از تبریز یا ازاردبیل به خیاو یا همان مشگین شهر دو سه ساعتی راه است ، در داخل شهر یا مناطق مسکونی مجاور شهر مانند احمد آباد، مزرعه خلف،قصبه رستوران های کباب در حال کار هستند و همیشه مشتری دارند ، گاه بعضی ها کاملا پر و مملو از مشتری اند و مردم گوشت خوار و عاشق کباب از گوشت تازه، لذت آن را در رستوران ها و کباب پزی های کنار شهر تجربه می کنند. اقتصاد روستایی در احمدآباد ،مزرعه خلف و قصبه و حتی در داخل شهر مشگین توانسته است با توجه به مزیت های خود در پرورش و تولید دام آن را به درامدزایی مناسب و یک عادت و فرهنگ غذایی تبدیل کند .
کلیسای سنت هریپسیمه از کلیساهای ارامنه استان آذربایجان شرقی است که در روستای زیبای موجومبار قرار دارد.... تاریخ بنای ساختمان اصلی کلیسا را سدهٔ نهم میلادی دانستهاند
قوچ های سنگی نمادی از دیرینه گی سرزمین هستند، مردمانی با فواصل زیاد و در دوران پیچیدگی ارتباطات و دوری از هم دیگر قوچ هایی را از سنگ تراش داده اند و وابستگی به یکئیگر را نشان داده اند، قوچ ها قبل از ناپدید شدن در همه جای آذربایجان حضور داشتند.
یکی از مجسمه های کودکان در حالی شیطنت و بازی در پارک صدف گم شد! مثل ماجرای گم شدن شناسنامه ی آن مرد !!! و شهادت شاهدش ! می گویند شناسنامه مردی گم می شود ، ثبت احوال یک نفر شاهد می خواهد ؛ مرد شاهد را برای اداره ثبت می برد ! از او می پرسند ، خوب شهادت بده که چی شد؟ شاهد می گوید ، هیچی ! من داشتم می رفتم که ناگهان دیدم شناسنامه این آقا درخیابان از دستش افتاد و ناگهان گم شد !!! *** ماجرای گم شدن مجسمه ی یکی از بچه های شلوغ در پارک نیز مانند همین موضوع است ! مجسمه پسرک بازیگوش که برای دیگران شکلک در می آورد ! در پارک یک دفعه گم شد ! این مجسمه پینوکیو نبود که ناگهان پری مهربان بهش جانی بدهد تا راه بیافتد و برود و یا فریب روباه مکار و گربه نره را هم بخورد ، هم سنگین وزن بود و هم آنقدر بتن زیر پایش ریخته بودند که امکان فرار و گم شدن نداشت. هرچند آن یکی مجسمه هم خیال فرار از پارک بسرش زده بود ! اما فرارش ناکام مانده بود ! شاید هم دوران کرونا است و مجسمه ها هم واهمه از ویروس دارند ، هرچند آدم ها و دولتی ها چندان محلش نمی گذارند. حامد لطف الله پور مجسمه ساز جوان اکنون مات و مبهوت از گم شدن مجسمه اش است و نمی داند کجا را بگردد.
تصویر فصل پاییز تصویر درو محصول است ، رنگ زرد صحرا را پر کرده است و این گونه است که زحمات کشاورز ثمر خود را نشان می دهد.
دیدن یک بلوک بتنی سنگین وزن در مقابل یک ساختمان و یک مغازه مدت هاست به یک منظره طبیعی در شهر تبریز تبدیل شده است ، گاه بلوک بتونی کمی با فاصله از در ورودی می افتد و مغازه دار به کار خود مشغول می شود و بلوک گذار هم کار خود را کرده است و به وظیفه خود عمل کرده است ... حتی گاه بلوک بتونی یک دهنه از مغازه را می بندد و دهنه دیگر مغازه بدون مانع باقی می ماند وصاحب مغازه غیرمجاز با مشکلات زیادی در ادامه کار اجرای و احداث مغازه خود مواجه نمی گردد...اما ماجرای بلوک گذاری در شهرک سهند شکلی دیگر پیدا کرده است ، در این شهرک دیوار پلمپ شده است که یک دفعه صاحب ملک دیوار را خراب نکند تا یک دفعه مغازه ای بجای دیوار پیدا شود... به هر حال تمام مشکلات با پول حل می شود و بلوک که برداشته می شوند ، مغازه ای با حل مشکل طرح تفضیلی و بی نیاز از ناراحتی همسایه و شهروند افتتاح می شود.
در پیاده رو منتظر هستم ، ناگهان صدای افتادن و شکستن به گوش می رسد ، یکی از کاشی های حمام که برای نماکاری ساختمان استفاده شده است ، روی زمین افتاده است ؛ همه بعد از افتادن کاشی خود را جمع و جور می کنند و از محل افتادن کاشی کنار می روند. اما کار تمام شده است ، البته فعلا !!! چون بقیه کاشی ها در حال افتادن هستند و آماده ریزش از روی دیوار . اجرای کار بی کیفیت بوده است و نظارت فنی برای آن وجود نداشته است و گذر زمان و شرایط آب و هوایی بر مشکلات کار افزوده است و به این صورت جان مردم در معرض خطر قرار می گیرد.
راننده خودروی متوقف در سمت چپ ناگهان به طرف دست راست خیابان حرکت می کند و ماشینی که مسیر باریک خود را از میان دو ماشین متوقف انتخاب کرده ، تحت تاثیر حرکت ناگهانی او پا روی ترمز می گذارد و یک برخورد جزیی بوجود می آید .راننده ماشین متوقف مدعی تخلف از سوی راننده در حال حرکت است و می گوید چرا دقت نکرده و سر و صدا بالا می رود ......... فرهنگ، مهندسی و نظارت و کنترل می توانند نقش موثری در ترافیک داشته باشند . در محلی که امکان احداث پارکینگ برای تمام ساکنین نبوده است ، شاید لازم می بود طراحی بر اساس ساختمان های کم مرتبه و تک واحدی انجام می گرفت . خیابان باریک است و در پارکینگ بحد کافی برای ماشین ها جا وجود ندارد.
مانند ماری پیچ و خم به تن داده و در بستر زمین پیش می رود ، از هرجا که گذشته سپیدی نمک خود را به آنجا پاشیده است ؛ زمانی نه چندان دور در گوی بورون آجی چایی شنا کردن یک تفریح تعطیلات بود ......آجی هنوز علیرغم بی مهری ها زیبا مانده است
از تبریز که به سمت روستای خواجه از مسیر جاده قدیم اهر می روی ، ناگهان به محوطه ای زیبا می رسی که چندان زمینی به نظر نمی رسد ! تپه هایی کم ارتفاع که به سان گل آراسته شده اند. زمستان و بهار ، پائیز و تابستان همواره این کوه های می درخشند. سرزمینی بسیار زیبا که با زیبایی های " آجی چایی" درهم آمیخته اند.....
شعری به زبان عربی بر روی سنک حجاری شده است:... چشمانت چه رسیده که تا می گویی خود را نگهدارید، هر دو زیر پرده اشک پوشیده می شوند و به قلبت چه رسیده که چون او را به بیداری می خوانی، بیشتر شیفته می شود؟ آیا عاشق، محبت را در میان آب دیده و آتش دل نهفته می پندارد؟..............در وسط حاشیه بالا در میان ترنجی بزرگ با عبارت " در مدینه قاهره مصر در سنه هزار و دویست و هفتاد به رشته تحریر کشیده شد به تاریخ و با عبارت " راقمه سنگلاخ خامه روان ، زخامه تحفه برد سوی خواجه دو جهان " به نویسنده و حجار آن اشاره شده است . میرزای سنگلاخ برای تهیه این سنگ نبشته در شهر قاهره هشت سال زحمت کشیده است. میرزا سنگلاخ می خواست با هزینه دولت عثمانی سنگ را در مدینه منوره بر روی قبر شریف حضرت رسول اکرم نصب نماید. دولت عثمانی پول کافی نداد و میرزا سنگلاخ قهر کرد و سنگ ها را با خرج و یاری میرزا جعفرخان مشیرالدوله از راه دریای مدیترانه و دریای سیاه به بندر پوطی برد و از آنجا با کمک مادی و نفوذ سیاسی میرزا عبدالرحیم خان سرکنسول ایران در تفلیس ، از راه نخجوان و ایروان به تبریز آورد .مردم تبریز به استقبال رفتند .سنگ در یکی از حجرات مدرسه اکبریه قرار داده شد و اشخاص زیادی از آن دیدن کردند......میرزا باا کتیبه خود در تبریز ماند تا در 17 صفر 1294 هجری در گذشت و در بقعه سید ابراهیم به خاک سپرده شد.. سنگ " بسم الله " را در کنار قبر او به دیوار بقعه نصب کردند .
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.