پوستر فیلم «سرنوشت یک انسان» به کارگردانی سرگئی بوندارچوک، یکی از ماندگارترین و تاثیرگذارترین تصاویر در تاریخ سینمای جنگ است. این پوستر تنها یک اثر تبلیغاتی نیست، بلکه به شکلی فشرده و نمادین، تمام اساس داستان کوتاه میخائیل شولوخوف را انتقال میدهد.
این نقاشی نمادین، صحنهای از زندگی روستایی را نشان میدهد که در آن یک زن سالخورده، غرق در بافتن یک گلیم رنگارنگ بر روی یک دار چوبی سنتی است.
۴۹ امین سالمرگ زنده یاد پروفسور محسن هشترودی که در فهرست ۵۰ ریاضی دان برجسته جهان ثبت شده است در حالی در شهریور ماه جاری سپری شده است که این فرزند نابغه تبریز هنوز در زادگاه خود تبریز ناشناخته است و یادمان های باشکوه علمی و فرهنگی به بنام و بیاد او در تبریز چندان به چشم نمی خورد.در سالجاری کتابخانه شخصی دختر پروفسور هشترودی به دانشگاه تهران اهدا شد و دکتر فریبا هشترودی در سخنانی از نصب یک مجسمه کج و معوج در فلکه دانشگاه تبریز از پدرش زبان به شکوه گشود که بازتاب زیادی در محافل علمی،فرهنگی و رسانه ای داشت.
آلفیا شایخولوف نقاش معاصر روسزبان است. در آثار او بیشتر فضای شاعرانه و حسرتگونه دیده میشود. شخصیتها و مناظر معمولاً حال و هوای رویا، خاطره و تنهایی دارند.
خانه و خاطره: فرش در فرهنگ روسی (و همینطور ایرانی) نماد گرما، صمیمیت و زندگی خانگی است. سکوت و زمان: نبودن انسان در تابلو، توجه بیننده را به بافت، رنگ و نور جلب میکند؛ گویی زمان ایستاده و تنها فرش روایتگر حضور آدمی است. نوستالژی: ایچیتوفکین با انتخاب چنین سوژهای، حسی از گذشته و زندگی روزمره را در ذهن زنده میکند؛ چیزی ساده، اما آکنده از معنا.
«مربع سیاه» نه فقط یک تابلو، که اعلامیهای است بر پایان یک جهان و آغاز جهانی دیگر. مالویچ با این سطح سیاه بر زمینهی سفید، هنر را از بند بازنمایی رها ساخت و آن را به سکوتی مطلق و خلوصی ناب کشاند. این مربع، «صفرِ شکلها»ست؛ جایی که همه چیز فرو میریزد و تنها جوهرهی احساس باقی میماند. در نخستین نمایشگاه، او اثر را در همان گوشهی مقدسی آویخت که در خانههای روسی جایگاه آیکونهای مذهبی بود؛ گویی این سیاهی مطلق، بهسان شمایلی نوین، به مکاشفهای قدسی دعوت میکرد.
تصویر، مناظری گسترده از تپهها و درهها را نشان میدهد، با نهرها، درختان پراکنده، خانههایی که در میان سبزهها پنهان هستند، و غروبهایی آرام. فضای تابلو آرامشمحور، نورپردازی گرم و حس نزدیکی با طبیعت را منتقل میکند
«پیر. بندهٔ خدا اَوْرامی» جسم ایده ال جستجو شدهٔ روسیهٔ ارتدوکس، روحانی و نیایشگر است. پیرمرد در تصویر، جامهای روشن بر تن دارد و سرش بهسبب سپیدی کامل موها، از آن هم روشنتر به نظر میرسد. طبیعت پیرامون، بکر و دستنخورده است؛ گویی هیچ ردّی از دست انسان در آن نیست. همین امر، گوشهنشینی اَوْرامی را باز هم آشکارتر و ملموستر میسازد.
در اين تابلو، ستارخان تفنگ برنويى در دست گرفته، سينه را جلو داده، به رسم لوطيان آن زمان، دست چپ را مشت كرده و روى كمر قرار داده و حالت يك انقلابى تمام عيار را بخود گرفته است. سردار ملى، با سبيل هاى تاب داده وچهرۀ گل انداخته وآرام كه كلاه نظامى اش وقار خاصى به وى بخشيده، انگار در حال استماع گزارش نظامى از همسنگران و همرزمانش است. قطارهاى فشنگ كه حمايل سينه و كمرش شده، نشانگر روحيه"مقاومت و ارادۀ وى و همفكرانش در دفاع از دستاوردهاى نهضت مشروطيت است که تبریزیان برای پیروزی آن سنگ تمام گذاشتند که تشکیل مجلس ملی از بزرگترین دستاوردهای آن بوده است.
دالی با مشاهدهی آثار نقاشانی مانند پابلو پیکاسو و خوان میرو، دیدگاه عینیاش را نسبت به هنر شکل داد. او از آثار این الگوهای هنری بهعنوان منبع الهام برای خلق آثار خود استفاده میکرد. حضور دالی در نمایشگاههای هنری سراسر جهان نیز یکی از راههایی بود که به او در یافتن ایدههای جدید کمک میکرد.
نقاشی «تداوم حافظه» اثری چندلایه است که میتوان آن را از زوایای مختلف تفسیر کرد: از مفهوم سیالیت زمان و تأثیرات ناخودآگاه گرفته تا مرگ، زوال، و تقابل بین طبیعت و مصنوعات انسانی. دالی به عمد این اثر را مبهم و باز برای تفسیر خلق کرده است تا بیننده را به تأمل وادارد. این نقاشی نهتنها یک شاهکار هنری است، بلکه دعوتی است به کاوش در مفاهیم عمیق فلسفی و روانشناختی رباره زمان، واقعیت، و وجود انسان
با توجه به عنوان «کفش برای هر سلیقه»، این نقاشی یک اثر واقعگرایانه یا سمبولیک است که به تنوع، فرهنگ روزمره، یا حتی نقدی اجتماعی بر مصرفگرایی اشاره دارد. کفش میتواند بهعنوان نمادی از هویت فردی، انتخابهای شخصی، یا تنوع فرهنگی در نظر گرفته شود و در نهایت جایگاه و موقعیت فرد را در جامعه اش نشان می دهد.
خالیولین عمدتاً بر نقاشی منظره با تمرکز بر «حالت و احساس» تمرکز دارد. آثار او اغلب طبیعت، مناظر شهری، یا صحنههایی با حس نوستالژیک و احساسی را به تصویر میکشند.
امروز سوم مرداد پنجاهمین سالگرد به نقاب خاک کشیدن شدن و کوچ ابدی یکی از گردنکشان شاهکار آفرین هنر نقاشی ایران است. استاد عباس رسام ارژنگی ستاره درخشان هنر نقاشی ایران در سال ۱۲۷۱ ه.ش در تبریز متولد شد.و پس از فرا گرفتن درس و مشق و هنر مقدماتی در تبریز به قفقاز رفت و در سال ۱۲۸۹ه.ش وارد هنرستان نقاشی تفلیس شد که نام بزرگی در قفقاز داشت.چند سالی در تفلیس آموخت و آبدیده شد و به توصیه استادان خود برای ادامه تحصیل از تفلیس به آکادمی هنرهای مسکو رفت.و درنهایت اصول نقاشی مدرن و آکادمیک را در این دو شهر فرا گرفت.و مسلط به زبان های ترکی، فارسی،گرجی و روسی نیز شد. پس از پایان تحصیل به تبریز بازگشت وفعالیت های هنری خود را در این شهر هنر خیز آغاز کرد. در سال ۱۲۹۸ همراه همسر و فرزند به تهران رفت و نگارستان ارژنگی را بهعنوان اولین نگارخانه تهران تأسیس کرد. سال ۱۳۱۷ مجددا به زادگاه خود برگشت واولین هنرستان صنایع مستظرفه تبریز را بنیان گذاشت و پنج سال نیز مدیر آن بود.و شاگردان زیادی در تبریز پرورش داد. پس از چند سال اقامت در تبریز به دعوت اولیای فرهنگ و هنر کشور بار دیگر به تهران کوچ کرد و فعالیت هنری را در این شهر ادامه و برای نخستین بار در ایران اقدام به طراحی و چاپ الگوهای نقاشی برای آموزش نقاشی به دانشآموزان مدارس ابتدایی کرد. تدریس نقاشی در دارالفنون و دبیرستانهای دیگر تهران ثمره همین دوران بود.تابلو مام میهن در بزرگداشت سرزمین آذرآبادگان و تابلو زیبای حمله نادر پادشاه مقتدر سرزمین ایران به هندوستان و فتح آن از شاهکارهای هنری اوست. ارژنگی در شاعری نیز طبعی روان داشت و از جوانی شعر میسرود و در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ ثمره ۳۰ سال شاعری خود را در دیوان ارژنگی منتشر کرد.در سال ۱۴۰۳ به همت دخترش هما ،نیز خاطرات وی از سوی نشر نامک منتشر که با استقبال اهل هنر مواجه شد. از او بالغ بر دو هزار و دویست تابلوی نقاشی، مینیاتور، سیاه قلم، طرح، کاریکاتور و تندیس بر جای مانده که امروز این آثار پراکندهاند و بخشی به گالری های جهانی راه یافته اند و بخش بزرگی از آن در مجموعه فرزندشان نگهداری میشود.برادر این استاد بنام نقاشی ایران، میر مصور ارژنگی است.که اولین بار در هنر قالی تبریز و ایران طرح های صورت دار را شکل داد و بر وزن قالی ایران افزود.استاد رسام ارژنگی تبریزی در سال ۵۴ در سن ۸۳ در تهران دارفانی را وداع گفت ولی نام ویاد او در تاریخ هنر ایران جاودانه است.
پیرمردی که در تابلوهای آبرنگ استاد مرتضی رسام نخجوانی ماندگار شده است. از شاهکارهای هنری او در قبل از انقلاب محسوب می شود. پیرمردی نحیف و زحمتکش که اسد عمی صدایش میکردند.عار کار و تلاش نداشت. و از صبح تا شام در جنب و جوش بود.چرخ دستی ای داشت که در ترکی «ناسئرقا» میگفتند. در سالهای دهۀچهل و پنجاه در حوالی سه راه شاه آنزمان، حدفاصل خیابانهای تربیت و فردوسی امروزی و جایی که آتلیۀ استاد بنام عکاسی رامبراند هم قرار داشت - بارهای مردم و تجار را جابجا میکرد. و بعد از فراغت از کار هم برای امرار معاش بیشتر خروس،مرغ و تخم مرغ هم می فروخت. استاد نخجوانی این تابلو را با الهام از چهرۀ او و در لباس یک روستایی جوجه فروش آذربایجانی، به زیبایی خلق کرده است. پیرمرد در کنج دیواری نشسته ، چپقی چاق کرده و کیسۀ توتون در دست، در انتظار مشتری برای مرغ و خروس و سبد تخم مرغهایش است. این تابلو در سال ۱۳۵۶ و به شیوۀ آبرنگ پرداز کار شده و ابعاد تابلو ۵۴در۴۱ سانتیمتر میباشد. از ویژگی های آثار هنری استاد، نگاه به زیست بوم مردم روستایی بود و زندگی مردان کار و تلاش و فعالیت های روزمرۀ آنان را در آثار فاخر خود ثبت نموده است.
خراتسکی بهویژه به خاطر نقاشیهای طبیعت بیجانش شناخته میشود که در آنها اشیاء روزمره مانند میوهها، سبزیجات، گلها، ظروف و مواد غذایی با دقت و جزئیات بینظیری به تصویر کشیده شدهاند. تابلوی «قارچها، ماهی و سبزیجات» (1838) نمونهای برجسته از این سبک است که در آن بافتها، نور و رنگها بهگونهای واقعی و ملموس ارائه شدهاند که بیننده حس نزدیکی به طبیعت را تجربه میکند.
استاد مرتضی رسام نخجوانی، «۱۳۸۲-۱۲۹۴» هنرمند نام آور و صاحب سبک تبریزی در آثار هنری خود نگاهی هم به طبیعت و زندگی ساده روستایی انداخته و با الهام از طبیعت زیبا و بکر روستا آثار ماندگاری داشته است.در تابلوی روستای ایوند زن روستایی با چادری که به آن «آلاچرشاب» میگفتند از کوچه روستا میگذرد. خورشید آخرین پرتوهایش را از قله ی کوه های سر به فلک کشیده و نیز بامهای خانه های روستا بر میکشد. مرغ ها و خروس مشغول دانه برچیدن هستند. سرسبزی دورادور روستا را زینت داده و سنگ چینی های معمول و دیواره های کاهگلی، تاکیدی بر بافت سنتی روستاهای آذربایجان دارد. این تابلو که در سال ۱۳۴۹ و در ابعاد ۳۷در ۲۸ سانتیمتر و به شیوۀ آبرنگ کار شده است، سالها پیش توسط کلکسیونری خریداری شده و اکنون در خارج از ایران در لندن نگهداری میشود.
نقاشی «در محله» (۲۰۰۸) اثری از رینات وولیگامسی (نام واقعی: اسماعیلوف)، هنرمند سوررئالیست روس، است که در دورهای خلق شده که سبک خاص او، ترکیبی از فتورئالیسم رترو و عناصر سوررئالیستی، به خوبی شکل گرفته بود. در سال ۲۰۰۸، وولیگامسی به طور فعال در نمایشگاهها شرکت داشت، از جمله نمایشگاه انفرادی «آلبوم غیررسمی» در اوفا، نمایشگاهی در گالری راونسکورت در مسکو، و همچنین مشارکت در نمایشگاه گروهی «ماده تونگوسکا» در کراسنویارسک. زمینه و سبک: در سال ۲۰۰۸، وولیگامسی تکنیک منحصربهفرد خود را که با پالت تکرنگ (اغلب به رنگ سپیا) و رویکردی طنزآمیز و فلسفی به موضوعات گذشته شوروی و روسیه مدرن مشخص میشود، توسعه داد. آثار او اغلب به موضوعاتی مانند هویت گمشده، بوروکراسی، و روابط انسانی در زمینه پساشوروی میپردازند. نقاشی «در محله » احتمالاً این زیباییشناسی را بازتاب میدهد و صحنههایی از زندگی روزمره را با زیرمتن سوررئالیستی به تصویر میکشد، شاید همراه با حس نوستالژی یا نقد اجتماعی. تمها و موتیفها: با توجه به عنوان «در حیاط»، این اثر ممکن است فضایی آشنا از حیاطهای مسکونی شوروی یا پساشوروی را به تصویر بکشد، جایی که زندگی جمعی، تعاملات روزمره، و حالوهوای اجتماعی آن دوره بازنمایی میشود. وولیگامسی معمولاً از تصاویر روزمره به عنوان بستری برای کاوش مفاهیم عمیقتر مانند گذر زمان، حافظه، یا تضاد بین گذشته و حال استفاده میکند. احتمالاً این نقاشی نیز ترکیبی از واقعگرایی دقیق و عناصر غیرمنتظره سوررئالیستی است که بیننده را به تأمل وامیدارد.
نقاشی شهیدان در خون اثر آمنه السالمی هنرمندی است که امروز خودش در غزه در خون غلتید
تاکویچی فوجی (1891-1964)، هنرمند ژاپنی-آمریکایی، باری از بیگانگی را در سرزمینی که آن را خانه خود میدانست، به دوش کشید؛ زندگیاش گواهی بر تحمل و اندوه است. دفترچه مصور او، سندی زنده از تجربیاتش در جنگ جهانی دوم، پنجرهای سحرآمیز به سوی درد جابهجایی، زخم تعصب نژادی و استقامت خاموش مردی باز میکند که در جامعهای که او را طرد کرده بود، گرفتار شده بود. فوجی با نزدیک به 250 طراحی با جوهر و بیش از 130 نقاشی آبرنگ، نهتنها رویدادهای تاریخی، بلکه بار عاطفی عمیق زندگی بهعنوان یک غریبه در جهانی خصمانه را ثبت کرد—دیدگاهی که با مبارزات جوامع حاشیهنشین امروزی همصدا است. وقتی جنگ بین ایالات متحده و ژاپن آغاز شد، فوجی پنجاهساله بود؛ مردی که زندگیاش را در آمریکا ساخته بود، اما شاهد فروپاشی آن در فضایی پر از ترس و تبلیغات نژادپرستانه شد. او که صرفاً به دلیل اصالت ژاپنیاش بهعنوان تهدید برچسب خورده بود، یکی از 120,000 نفری بود که از سواحل غربی به اجبار از خانههایشان رانده شده و در اردوگاههای بازداشت ایزولهشده محبوس شدند. فوجی و خانوادهاش از جامعه سیاتل جدا شدند و ابتدا به اردوگاه موقت پویالوپ—نمایشگاهی در ایالت واشنگتن که عزت و حس تعلق آنها را سلب کرد—فرستاده شدند. در اوت 1942، آنها به مرکز جابجایی مینیدوکا در جنوب آیداهو منتقل شدند، مکانی که تجسم انزوا و رها شدن بود.
در «شب مهتابی»، آیوازوفسکی دریایی آرام را به تصویر میکشد که با نور ملایم ماه روشن شده است. آسمان با ابرهای نازک پوشیده شده که نور نقرهای ماه از میان آنها میتابد و بازی سحرآمیزی از نور و سایه را بر سطح آب ایجاد میکند. ترکیببندی این اثر سرشار از فضایی رمانتیک است که مشخصه آثار آیوازوفسکی است، جایی که طبیعت با شکوه و رمزآلود به نظر میرسد. نور و رنگ: آیوازوفسکی با مهارت از رنگهای سرد مانند آبی، نقرهای و سبز برای انتقال حس خنکی شب و درخشش ماه استفاده میکند. تضاد میان آسمان تیره و آب درخشان حس عمق و حجم را به وجود میآورد. حرکت: با وجود آرامش صحنه، هنرمند بهظرافت نوسان خفیف امواج را منتقل میکند که به نقاشی زندگی میبخشد. احساس: این اثر حس آرامش و تأمل را برمیانگیزد و بیننده را به غرق شدن در سکوت منظره شبانه دعوت میکند. زمینه و اهمیت:
ارتش ساسانی، نیروی نظامی اصلی امپراتوری ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) بود که در کنار نیروی دریایی ساسانی فعالیت میکرد. این ارتش با به قدرت رسیدن اردشیر اول (حکومت: ۲۲۴–۲۴۱ میلادی)، بنیانگذار امپراتوری ساسانی، شکل گرفت. اردشیر با هدف احیای امپراتوری ، اصلاحات نظامی گستردهای انجام داد و ارتشی دائمی تحت فرمان مستقیم خود ایجاد کرد که افسران آن از ساتراپها، شاهزادگان محلی و اشراف جدا بودند. او سازمانهای نظامی هخامنشی را احیا کرد، مدل سوارهنظام پارتی را حفظ نمود و از زرههای جدید و تکنیکهای جنگ محاصره استفاده کرد. این سیستم نظامی برای بیش از ۴۰۰ سال به او و جانشینانش خدمت کرد و امپراتوری ساسانی را، در کنار امپراتوری روم و بعدها امپراتوری روم شرقی، به یکی از دو ابرقدرت اواخر دوران باستان در غرب اوراسیا تبدیل کرد.
آلکساندر آلکساندراویچ کیسِلیوف (۱۸۵۸–۱۹۱۸)، نقاش منظرهپرداز روس، از شاگردان برجستهی ایوان آیوازوفسکی و ولادیمیر ماکوفسکی بود. تخصص او در به تصویر کشیدن طبیعت آرام و زندگی روستایی روسیه با ترکیببندیهای ظریف و رنگآمیزی لطیف شناخته میشود. " برکه دهکده" یکی از نمونههای برجستهی نقاشی است که کیسِلیوف در آن فضای آرام و روزمرهی زندگی روستایی را با مهارتی چشمگیر به تصویر کشیده است.
نقاشی «باران مه» اثر والنتین سدروف نمونهای برجسته از توانایی او در به تصویر کشیدن زیباییهای ساده طبیعت و زندگی روزمره با نگاهی شاعرانه و عمیق است. این اثر نهتنها یک منظره بهاری را به نمایش میگذارد، بلکه حس تجدید حیات، امید و ارتباط عمیق انسان با محیط اطرافش را منتقل میکند. این نقاشی بهعنوان یکی از آثار اولیه سدروف، نقش مهمی در معرفی او بهعنوان هنرمندی با دیدگاه منحصربهفرد در هنر ایفا کرد
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.