از من پرسیدند: این چیه ؟ گفتم : نقاشی من! پرسیدند: این کیه ؟ گفتم : نقاشی من ! باز پرسیدند : کی کشیده ؟ گفتم : من ! آیا سوال دیگری هم دارید؟ گفتند: نه ! و من باز گفتم : این منم ! ریتا!
زندگی - نقاشی اکتای وحیدی آذر خانه ها با هم فاصله داشتند اما ما هیچ دوری از هم نداشتیم صبح تا عصر مشغول بازی بودیم دنبال مرغ و خروس کردیم چقدر خندیدیم
مردم از دیدن تصاویر اسکلت و بقایای حیوانات عظیم الجثه به وجود اژدها باور می کردند
آب از گران ترین عناصر حیات است برای حفظ آن ، برای تداوم زندگی بکوشیم
ایلدیریم می زد و هیچ بارانی از آن صاعقه بیرون نمی زد ، ابرها پراکنده بودند و ناگهان در میانه ی تابستان یاغیش همه جا را فرا گرفت و باران تابستان تبریز شروع به باریدن کرد و رنگین کمونی از کوه سرخاب تا گوشه ای از شرق شهر را به هم پل زد
سبز و سرخ بودند ............ از همه رنگ ! گل ها در میان برگ ها می خندیدند ومن بیاد گلم ، خندیدم
باران امشب چند دقیقه ای باریدن گرفت ...........................................................
وقتی قرار بر اجرا شوی لباس توسط پیشی ها باشد
..................................... سگ ها خیلی خطرناکن ! دنبال گربه ها می کنن ! اما ببری خاکستری ، حتی نمی دونه سگ چیه ! خطر، خطره ! هرکی گربه نباشه ، شاید خطرناک باشه ! چون این نصیحت مامانه
موش ها در خانه موشی خود مشغول خوشگذرانی هستند و پیشی هم مشغول فضولی و تماشای آنها..............
چقدر هوا داغ خورشید چقدر زرد آتش کرفته زمین درختان همه گرم
"آنها هنوز هم نقاشی می کشند!" ویراستاران مجموعه ای تأثیرگذار از هنر کودکان که در سال 1938 در طول جنگ داخلی اسپانیا گردآوری شد، چنین نوشتند. هشتاد سال بعد، جنگ همچنان در زندگی کودکان در اوکراین، یمن و جاهای دیگر نقش آفرینی می کند . در ژانویه، یونیسف پیش بینی کرد که 177 میلیون کودک در سراسر جهان به دلیل جنگ و بی ثباتی سیاسی در سال 2022 به کمک نیاز خواهند داشت. این شامل 12 میلیون کودک در یمن، 6.5 میلیون کودک در سوریه و 5 میلیون کودک در میانمار می شود. حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022، 7 میلیون کودک دیگر به این تعداد اضافه کرد. تا به امروز، بیش از نیمی از کودکان اوکراین در داخل یا خارج از کشور آواره شده اند. بسیاری دیگر با اختلالاتی در آموزش، مراقبت های بهداشتی و زندگی خانگی مواجه شده اند.
درخت را به نور آذین بستم زمین را به سبزه رنگ زدم تا تو بیایی با موسیقی شر شر آب به آواز نسیم به نور مهتاب و به گرمی خورشید و آب پاشی ابر تا گیسوان رنگینت را بازکنی و بر من بیافشانی
ترانه مان آواز خروس بود گل بود و درخت و خانه آسمان شاد خورشیدی با تکه ای ابر و من و دوستم چقدر خندان در میان سبزه ها در مزرعه دویدیم چقدر شاد
هوا صفر درجه سانتیگراد ، پیاده رو خلوت، کودک کارگر، خواب نیمه روزی خود را با تکیه به صندلی سنگی در بلخ ادامه می دهد. او باز به تجارت قلم می پردازد به امید آنکه این فلم و خودکار او را از مصیبت های دورانش برهانند.
پیشی هم بالاخره حتما دارای یک رویاست ، حالا این کوچولوها هم رویای خود را دارند
طاها آقازاده همکلاسی من است ، او برایم نقاشی هایش را هدیه آورده بود و من می ترسیدم نتوانم آنها را خوب مواظبت بکنم ، بهترین کار را در فرستادن آنها به سمت دنیای اینترنت و صفحه نقاشی دیدم و ...........
اعتماد به نفس تنها چیزی است که در این پیشی کوچولو می توان دید ! او به خودش نگاه می کند و ببر را روی بوم به تصویر در می آورد!
پیشی رفته توی جعبه دمش رو تکون می ده !
گربه ها در لبه های پشت بام های منهتن می نشینند و به شهر تماشا می کنند
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.