31 تیر 1404
در جنگلی دور، حیوانات کنار رودخانه گرد آمده بودند. خرسها، گربه، پشهها، خرچنگها، فیل، شیر... همه شادی میکردند. ناگهان «سوسک سبیل گنده » از گوشه ای ظاهر شد. او با صدای بلند گفت: «من سلطان شما هستم، شما را میخورم!» حیوانات وحشتزده شدند، فرار کردند یا یکدیگر را در ترس قورت دادند! سوسک خودش را سلطان چهارگوشه جنگل اعلان کرد و همه را فرا خواند . همه گریه کردند و ترسیدند. اما صبح، یک کانگورو گفت: «خیلی سادهانگارید، او فقط یک سوسک است!» هنوز همه تردید داشتند که ناگهان یک گنجشک دلیر آمد، سوسک را قورت داد و جنگل را از ترس آزاد کرد. شادی و جشن از سر گرفته شد، همه فهمیدند ترس بیدلیل چگونه دشمن واقعی است.
تبریز امروز:
در جنگلی شاد و سرزنده، حیوانات مختلف با شور و نشاط کنار رودخانه جمع شده بودند. خرسها، گربه، پشهها، خرچنگها، گرگ، شیر، خرگوش، قورباغه و … همه با هم میخندیدند و شیرینی میخوردند. ناگهان، ناگهان صدای بلندی پیچید، و از کوچهپسکوچهای سوسک غولپیکری بیرون آمد؛ با سبیلهای بلند و صدایی مهیب که فریاد زد:
– صبر کنید! من همهتان را میبلعم!
حیوانات وحشتزده، فرار کردند، بعضی غش کردند، بعضی از ترس یکدیگر را گرفتند، حتی فیل روی جوجهتیغی نشست.
اما ناگهان صبح روز بعد، ناگهان یک گنجشک دلیر آمد، سوسک را قورت داد و جنگل را از ترس آزاد کرد!
جنگل دوباره امن شد، شادی برقرار گردید و همه آموختند: حتی بزرگترین تهدیدها، وقتی با جرات مواجه شوند، از میان میروند.همه فهمیدند ترس بیدلیل چگونه دشمن واقعی است
در یانین، چایین قیراغیندا
اوتوز دؤرد آیی اوزانیب بیر یاندا،
و بیر یئرده پیل،
قارطال، تیمساح،
سئیچان، قورد، دوْوشان،
و یابانی مارال.
هامیسی گلیب سو ایچمهیه،
چاییرسی بیر یئرده گؤروشمهیه.
بیردن نه اولدو؟!
قییامت قوپدو!
کیمسه چیغیردی:
– آی بالا، قاچین!
او گلیر! او گلیر!
کیم گلیر!
هامی دؤنوب، بیردن گؤردو،
قارا بیر سوسه رینی یولدا گؤردو.
اوینایا-اوینایا یاواش گلیر،
یولون اورتاسیندا نظام کسیر.
بیغلاری وار، بورما-بورما،
سسی گلیر گورولتییلا:
– منم بو یئرین باش بَیی،
کیم ایچَر منیم چاییمی؟!
کیم یَیَر منیم بالیمی؟!
گتمیین اولسا بوردان،
یَیَرَم اونو، بیر آندان!
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.