همزمان با ايام دهه فجر انقلاب اسلامي و در آستانه ورود نظام جمهوري اسلامي به سي و هفتمين سال عمر خود، تحليلهاي گوناگوني درباره ميزان قدرت و ماندگاري اين نظام مطرح ميشود. بيشترين اظهارنظرها را ميتوان از کساني که در خارج از مرزها حضور دارند شنيد هرچند عدهاي نيز در داخل به ويژه در فضاي مجازي به بازنشر اين اظهارنظرها ميپردازند. بدبينانهترين تحليلها حکايت از ضعف شديد نظام جمهوري اسلامي دارند و خوشبينانهترين آنها از قدرت فوقالعاده اين نظام خبر ميدهند. اين روش را ميتوان يک رسم تقريباً مستمر دانست که براساس اقتضائات زمان در مقاطع مختلف شدت و ضعف پيدا ميکند ولي هميشه در همين حالت دوقطبي باقي ميماند. روشنترين نشانه غيرقابل اعتماد بودن اين هر دو نظريه همين استمرار حالت دوقطبي بودن است و اينکه هيچيک از آنها حاضر نيستند تغيير نظر بدهند و از ادعايشان کوتاه بيايند. درست به همين دليل است که نبايد به اين قبيل تحليلها اعتنا کرد و نبايد براي آنها حسابي باز کرد. راه درست اينست که با استفاده از آنچه در متن جامعه ميگذرد و نتيجه عملکرد حکمراني را بازتاب ميدهد، به تحليل جامع و واقعگرايانهاي برسيم و در ارائه چنين تحليلي با خودمان و با مخاطبانمان کاملاً صادق و شفاف باشيم. اگر در ميان مسئولين نظام جمهوري اسلامي افرادي وجود داشته باشند که آمادگي شنيدن نقدهاي منصفانه را داشته باشند و براي تجديد نظر در تصميمات و عملکردهايشان اراده به خرج دهند، بايد بپذيرند که نظام جمهوري اسلامي در شرايط کنوني نه آنچنان قوي است که قابل مقايسه با روزهاي تأسيس باشد و نه آنچنان ضعيف است که اميدي به دوام و بقاء آن وجود نداشته باشد. بسياري از تصميمات و عملکردها به دليل نادرستي، کاهش قدرت اين نظام را در پي داشتهاند و در عين حال تصميمات و عملکردهائي هم وجود داشتهاند که موجب ماندگاري و تداوم آن شدهاند. اين درست است که حال امروز جامعه و حکمراني در کشور ما چندان خوب نيست ولي در اين واقعيت نيز ترديدي وجود ندارد که ضعفهاي موجود قابل برطرف شدن هستند و ميتوان با تجديد نظر در بخشهائي از تصميمات و عملکردها به نقطه مطلوبي از قدرت و قوت برگشت. عمدهترين عوامل ايجاد ضعف را اگر بشناسيم و مسئولين آمادگي تجديد نظر در مورد آنها را داشته باشند، قطعاً رسيدن به نقطه مطلوب ميسر خواهد بود. از موارد فرعي عبور ميکنيم و به اصليترين آنها ميپردازيم. 1- همه بايد به قانون اساسي برگردند و هيچکس و هيچ نهاد و ارگاني به خودش اجازه ندهد فراتر از اختيارات قانوني عمل کند. 2- دولت بايد مظهر اقتدار قانوني باشد و از هرگونه تفکر دوقطبيگري و استفاده از دولت سايه پرهيز شود. 3- قانونگذاري فقط در اختيار مجلس باشد و ساير مراکزي که به خود اجازه تعيين تکليف قانوني براي موضوعات و مسائل ميدهند قاطعانه از اين کار منع شوند. 4- علاوه بر قواي سهگانه و نهادها و مراکزي که در قانون اساسي از آنها نام برده شده، هيچ نهاد و ارگان و مرکز و شورا و بنيادي به رسميت شناخته نشود و تمام آنها منحل شوند تا دولت بتواند بدون مزاحمت به وظايف خود عمل کند. 5- وزارت امور خارجه مستقل عمل کند، هيچ ارگان و نهاد و جرياني حق مداخله در وظايف آن را نداشته باشد و کاملاً در اختيار دولت باشد. 6- تعارفات معموله ميان ديپلماسي و ميدان بطور کامل کنار گذاشته شوند. ديپلماسي تعيينکننده و تصميمگيرنده باشد و ميدان به وظيفه خود در پيروي از ديپلماسي و حمايت از آن عمل کند. 7- قوه قضائيه پالايش شود و مستقل عمل کند بطوري که هيچکس و هيچ نهاد و ارگان و جرياني حق دخالت در آن را نداشته باشد. 8- تأييد صلاحيتها در تمام انتخاباتها بر مبناي قانون باشد و از اعمال سليقهها خودداري گردد. 9- با انواع مافياها که در بدنه حکمراني جا خوش کردهاند با قاطعيت برخورد شود. 10- شايستهسالاري در انتخابها و انتصابها از حالت شعاري خارج شود و به مرحله عمل برسد. عمل به اين نسخه، تضمينکننده رسيدن به نقطه مطلوب است. اگر مسئولان نظام اهل عمل هستند، اين گوي و اين ميدان.
مجلس کنوني جايگاهي براي تصميمگيري درباره الحاق ايران به FATF ندارد زيرا مجلس دهم در اين زمينه تصميمگيري و از 41 مورد 39 مورد مربوط به FATF را تأييد کرده و بعد از مخالفت شوراي نگهبان با مواردي از آنها اين مصوبه راهي مجمع تشخيص مصلحت نظام شد و از آن زمان در مجمع مانده و اکنون با اصرار دولت چهاردهم و اشاراتي که به مجمع شده قرار بر اينست که تکليف پيوستن کشورمان به FATF با توجه به دو مورد باقيمانده يعني پالرمو و CFT مشخص شود. بنابراين، در حال حاضر مجلس شوراي اسلامي نقشي در تصميمگيري درباره موضوع FATF ندارد و اين مجمع تشخيص مصلحت نظام است که بايد تکليف آن را روشن کند و کشورمان را از تنگناهاي مرتبط با عدم عضويت در FATF نجات دهد. اين نکته را البته سخنگوي هيأت رئيسه مجلس نيز گفته و مسئوليت تعيين تکليف اين مسأله را متوجه مجمع تشخيص مصلحت نظام دانسته است.
«ذهنهايي که به دنبال انتقام هستند، دولتها را نابود ميکنند و آنهايي که به دنبال آشتي هستند، ملتها را ميسازند». تمام کساني که نلسون ماندلا را ميشناسند و درباره کارنامه او بعد از به قدرت رسيدن در آفريقاي جنوبي اظهارنظر کردهاند معتقدند او در کار خود موفق بوده است. رمز موفقيت ماندلا در دوران زمامداري، تکيه او بر اخلاق حکمراني بود. از ميان معيارهاي اخلاقي حکمراني، يکي از مهمترين معيارها پرهيز از انتقامجوئي بود، ويژگي خاصي که او بشدت به آن پايبند بود و ماجراي مدارا با نگهبان بدرفتاري که به جاي آب دادن به او بر سرش ادرار ميکرد، نمونهاي از آنست. انتقامجوئي، يکي از بزرگترين آفتهاي حکمراني است که اسلام نسبت به آن بشدت هشدار داده و سيره پيامبر گرامي اسلام مالامال از پرهيز کردن و پرهيز دادن از اين خصلت زشت است. بسيار عجيب و مايه بسي تأسف است که در عصر حاضر، رعايت اين ويژگي مهم اخلاقي در ميان حکمرانان اسلامي تقريباً ناياب است ولي فرد غيرمسلماني مانند نلسون ماندلا به آن پايبندي نشان داده و دستور اکيد اسلامي را در دوران زمامداري بر آفريقاي جنوبي بکار بسته است. اين روش ماندلا يادآور سخن معروف سيدجمال است که ميگفت در اروپا مسلمان نديدم ولي اسلام را ديدم و در کشورهاي اسلامي مسلمان ديدم اما اسلام را نديدم. بايد اعتراف کنيم که حکمراني در کشورهاي اسلامي دچار آفات زيادي است که انتقامجوئي يکي از آنهاست و البته از بدترين آفات نيز هست. با توجه به اينکه فرمودهاند «اَلنَّاسُ عَلی دینِ مُلوکِهِم» مردم همواره تعامل با يکديگر را از حکمرانانشان فرا ميگيرند و يا لااقل عملکرد حکمرانان در شکلگيري رفتارهاي مردم تأثير دارد، نميتوان انکار کرد که آفات موجود در حکمراني دامنگير مردم نيز ميشود. بنابراين، نزديکترين راه براي رسيدن به جامعهاي مبتني بر اخلاق اسلامي و رفتار انساني اينست که حکمرانان به مکارم اخلاق برگردند و اولين و مهمترين معيار براي انتخاب و انتصاب حکمرانان در جامعه اسلامي، پايبندي عملي آنها به اخلاق باشد.
«آنهايي که بعثت را يک بعثت الهي ميدانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق ميدانند، بايد به غايت بعثت توجه کنند، به انگيزه بعثت توجه کنند که خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است، فرموده است: يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ وَ يزَکِّيهِمْ وَ يعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه. تزکيه براي اين است که نور هدايت در انسان واقع بشود. تا تزکيه نشديد، طغيان براي شما حاصل خواهد شد. تا تزکيه نشدهايد، علم براي شما خطرناک است، خطرناکتر از هر چيزي. تا تزکيه نشدهايد، مقام براي شما خطرناک است و شما را به هلاکت دنيايي و اخروي ميکشاند. کوشش کنيد که از اين روزي که بعثت شروع شده است، از آن وقتي که بعثت شروع شده است و امروز سالروز اين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهي است، توجه کنيد که بعثت براي چه بوده، انگيزه بعثت چه بوده است و اگر کسي تخلف کند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزکيه نفوس بوده است و تزکيه نفوس به اين است که خودخواهيها برود از بين، خودبينيها برود از بين، رياست طلبيها برود از بين، دنياطلبيها برود از بين، و به جاي همه، خداي تبارک و تعالي و هواي براي خدا بنشيند. انگيزه بعثت اين است که حکومت خدا در دلهاي بشر حکومت کند تا اينکه در جامعههاي بشر هم حکومت کند. تا تزکيه در ردههاي بالا حاصل نشود و تصفيه در ردههاي بالا حاصل نشود، اين مملکت... اصلاح نخواهد شد...»
علاوه بر اين، رسانه ملي بايد از مديراني باسواد، روشنضمير، مستقل، متعهد، داراي درک بالاي سياسي و اجتماعي و آشنا با تحولات جهاني برخوردار باشد. چنين مديراني، سطح محتواي راديو و تلويزيون را بالا ميبرند و از گرفتار شدن رسانه ملي در چنبره افکار محدود جناحي، افتادن در دام جريانهاي افراطي، دست و پا زدن در باتلاقهاي خرافات و سطحينگري و بيگانه شدن از دردها و رنجهاي مردم جلوگيري ميکنند. تمام برنامههاي صدا و سيما بايد مالامال از صدق و صفا باشند به ويژه خبر که به دروغ آلوده شدنش بياعتمادي عامه را در پي دارد. به اين ويژگيها در مورد مديران و محتواي برنامهها بقدري بياعتنائي شد که اکنون رسانه ملي به محلي براي هديه دادن کفن و آگهي ترحيم و سبيلکشي از افراد محترم و خدشه وارد کردن به کرامت انساني آنها تبديل شده و به پائينترين سطح محتوائي تنزل پيدا کرده است. آنچه مايه تأسف بيشتر است اينست که رئيس رسانه ملي در واکنش به اين بيحرمتيهاي شرمآور، با لبخند ميگويد کجسليقگي بوده و تذکر دادهام!
نهجالبلاغه اميرالمؤمنين عليهالسلام از چند جهت مهجور و غريب است. غربت اين کتاب، که بعد از قرآن کريم بينظير است، فقط مورد استفاده قرار نگرفتن در مديريت جامعه و بکار نبستن حکمتهاي آن در زندگي روزمره ما مدعيان پيروي از حضرت علي عليهالسلام نيست، اين کتاب با جامعيتي که دارد ميتواند منبع مهمي براي استخراج احکام فقهي باشد ولي چنين استفادهاي از آن نميشود
براي تقويت و بقاء حکمراني، چهار عامل اصلي وجود دارند که بخشهاي مختلف آن را سرپا نگه ميدارند. مردمداري در بخش سياست داخلي، گفتگو در بخش سياست خارجي، قدرت دفاعي براي بازدارندگي دشمن از طمعورزي و پشتوانه مردمي براي ايستادگي در برابر تهاجمات خارجي. رابطه روشني ميان مردمداري با پشتوانه مردمي وجود دارد بطوري که اگر حکمرانان با اتخاذ سياستهاي درست داخلي بتوانند حقوق مادي و معنوي مردم را تأمين کنند و آنها را راضي نگهدارند، از چنان پشتوانه مردمي مستحکمي برخوردار خواهند شد که اولاً دشمنان خارجي هرگز به سوي طمعورزي به خاک و ثروت کشور نخواهند رفت و ثانياً در صورت تهاجم به خاک کشور با چنان مقاومتي مواجه خواهند شد که براي هميشه طمعورزي را کنار خواهند گذاشت. گفتگو همواره بهترين راه براي گسترش نفوذ در جهان، جلوگيري از پيدايش خصومتها و از بين بردن موانع سياست خارجي است. براي گفتگو با کشورها و دولتها هيچوقت دير نيست و در اين زمينه تفاوتي ميان دوست و دشمن وجود ندارد. گفتگو با دولتها و ملتهاي دوست خوبست ولي حکمراناني را ميتوان تحسين کرد که از هنر گفتگو با دولتهاي دشمن برخوردار باشند. هرگز نبايد تصور کرد که تمام گفتگوها به نتيجه مطلوب ميرسند. اهل گفتگو بودن به خودي خود يک هنر است و تجربه تاريخي جهان نشان داده است دولتها و ملتهائي موفقتر هستند که قدرت چانهزني بيشتري دارند و از گفتگو گريزان نيستند و از آن خسته نميشوند. فلسفه اصلي اهميت گفتگو اينست که انسانها موجودات اجتماعي هستند، نيازهاي زندگي اجتماعي با برخورداري از روابط فيمابين انسانها تأمين ميشوند و جهان امروز بگونهاي پايهريزي شده که هيچ ملتي بدون ارتباط با جهان خارج از مرزهاي کشور خود نميتواند به زندگي اجتماعي ادامه دهد. علاوه بر اقتصاد، صنعت، بهداشت و سلامت، فرهنگ و هنر، اصولاً مقوله سياست چيزي نيست که هر کشوري بتواند به تنهائي هرطور که ميخواهد وارد عرصه آن شود و اهداف خود را به پيش ببرد. دنياي سياست، دنياي روابط متقابل است و هر کشوري که روابط بيشتري با جهان داشته باشد و بيش از ديگران اهل گفتگو باشد در روابط بينالملل موفقتر است و منافع ملي خود را نيز بهتر و بيشتر از ديگران ميتواند تأمين کند. براين اساس، عموميت گفتگو شامل تمام کشورها و دولتها در سطح جهان با هر مسلک و مرام و گرايش ميشود و تنها استثنا دولتهائي هستند که موجوديت آنها فاقد مشروعيت است. در بخش قدرت دفاعي، اين تفکر کاملاً درست است که هرچه قويتر بهتر. اين، فرمان خداست که در قرآن کريم با عبارت روشن و صريح «وَأعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» بدون محدوديت، امر به تأمين قدرت دفاعي فرموده است.
نمی دانم چه معنی و دلیل داشت ،ما همه به او آبا می گفتیم ، آبا مادر بزرگ مان بود، مادر آنا یعنی مادرمان ؛ و راحت تر بگویم مادر بزرگ مادری مان!.....از وقتی دنیا را شناخته بودیم همیشه آبا را با یک چپق دیده بودیم که آن را آماده می کرد و مشغول کشیدن چپق مانند سرخ دوستان می شد....در طاقچه خانه ما هم یک چپق قرار داشت که به احترام آبا نگهداری می شد! تا هر وقت به خانه ما بیاید چپق برای استفاده اش وجود داشته باشد. این چپق تا زمان حمله شهرداری به خانه مان با گذشت سال های طولانی باقی مانده بود که در این یورش به تاراج رفت ! یک روز آبا که خودش دنیایی از دانش گیاه دارویی را داشت، به علت سرفه به حکیم مراجعه کرد و از روز بعد چپق و تنباکو در خانه شأن کنار گذارده شد و ما کودکان عصر تلویزیون جعبه جادویی سیاه و سفید مبهوت این تصمیم بزرگ ماندیم. آبا چپق را بدستور حکیم کنار گذارد و از شیخ کربلایی تقی پدر بزرگ هم خواست که او هم سیگاری را همیشه خودش لوله می کرد و توتون در آن می نهاد کنار بگذارد ....ماجرای دخانیات به سادگی در خانواده ختم شد. ### سال ها از این ماجرا می گذرد و من با ذکر یاد آن در گذر تلخ و شیرین زندگی گذشتم و لبخند و اشک هر دو با من همراه شدند! ### در محله رشدیه تبریز در تراکم فروشی و تغییر کاربری خانه های آرام بتدریج خانه ها در خیابان اصلی به رستوران ها تبدیل می شود که فقط جوان های لوکس با فیس و افاده و رنگ و رخ رنگین اما با حسرتی در دل مشغول خوردن چایی می شوند....اما استیل این جوانان همیشه به چشم می خورد آنها تابوهای خاص را شکسته اند ، موی مدل زنانه دم اسبی برای پسران و حتی مردان چندان توجهی را جلب نمی کند و شلوارهایی تازه پاره آنها تعجب امثال من را بر نمی انگیزد ،اما آنچه که تاکنون عجیب بوده و درک نمی توانم بکنم ،سیگار کشیدن استیل دختران مدل پیش از جنگ جهانی و مشابه ارتیست های سینمای سیاه و سفید هالیوود است که در تبریز شهر آرام و کمترمداخله گر در زندگی ها دیده می شوند....البته نسل سینمای نو و بقول امروزین نسل زد نیز حضور خود را دارند ....آنها سیگار می کشند و مو بران ما نسل ای و بی و سی و دی سیخ می کنند. آموزش رسمی در فرهنگ و آموزش علم ناتوان است و من مبهوت این ناتوانی در مدرسه و معلم و کتاب درسی نویس و برنامه ریز آموزشی ام. برای من به عنوان یک پدر خانواده مفهوم سیگار و پک زدن برای پسران تعریف ناشده بود که چه برسد به دخترکان جوان و شاد و زیبا روی! ### اما اعتیاد به سیگار در جوانان بسیار است ,رشد آمار سیگار کشیدن زنان و دختران نشان از سرعت ابتلا و اعتیاد ان است سن شروع مصرف دخانیات در کشور به ۹ سال رسیده! افزایش شیوع استعمال سیگار توسط بانوان نگران کننده است آمار نگران کننده افزایش شیوع استعمال سیگار توسط بانوان در سال ۱۳۹۵ میزان شیوع مصرف بانوان ۲.۴ بوده سال ۱۴۰۰ به ۴.۲ رسیده است. هرچه سن استعمال پایینتر بیاید ترک آن سختتر است به نحوی که آمار نشان می دهد و خانواده ها هراس هر از انتقال نوع تنباکوی داخل سیگار به انواع دیگر مخدرات دارند؛ ما یک عمر سیگار را سوییچ اعتیاد به دیگر چیز ها می دانسته ایم. ###هر بار که سیگار کشیدن این کوچولوها در رستوران های بی سرانجام و غیرمجاز را می بینم باز یاد مادر بزرگم می افتند که چگونه اراده کرد و چپق را بر زمین نهاد تا سالم بماند آیا آن مردان خود قهرمان پندار عرصه آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد و حتی مردان محیط زیست توانسته فاصله کمی بیشتر از میز خود را ببیند . با آن برنامه درسی خسته کننده و فقدان ارزیابی عملکرد این چندین دهه می دانیم آنها به جز صندلی و میز خود هیچ ندیده اند. وقتی آبا چپق را زمین گذاشت ما فکر کردیم همه این کار را کردند اما اکنون به غیر آن دیده می شود کاری کنیم که جوانان ما هم چپق هایشان را کنار بگذارند.
مداح اردبیلی با نواده خواندن اردبیلی ها نسبت به شاه اسماعیل صفوی و شیخ صفی الدین حسینی موسوی اردبیلی ؟ ضمن اعلان بیعت با آن خاندان صفوی گفت : ما نواده های شاه اسماعیل صفوی ، نواده های صفی الدین حسینی موسوی اردبیلی و نواده های شهدای چالدران پرچم امام زمان (عج) را از اردبیل در باکو ، نخجوان، لنکران و شیروان یعنی شهرهای جمهوری آذربایجان برافراشته خواهیم کرد.
گذريم از تعبير جعلي و نارساي «ناترازي» که مدتي است براي سرپوش گذاشتن بر کمبودها در زمينههاي سوخت، مواد مصرفي، پول و... بکار ميرود. مردم به خوبي و به درستي درک ميکنند استفاده از کلمه «ناترازي» براي فرار از بکار بردن کلمات و عناوين ناخوشايندي از قبيل کمبود، نارسائي، نقص، عدم برخورداري و... است هرچند مسئولين فکر ميکنند جعل کلمات و عناوين جديد ميتواند تأثيرات منفي واقعيتهاي تأثيرگذار در زندگي مردم را خنثي کند.
توازن دخل و خرج مؤسسات حکمراني (اعم از دولت، قواي ديگر، دستگاهها و مؤسسات وابسته به حاکميت به معناي عام) تنها چاره برطرف ساختن کسري بودجه کل کشور است. اين روزها که در مجلس، شورای نگهبان و دولت موضوع تصويب بودجه 1404 مطرح است، بايد به توصيههاي کارشناسان و صاحبنظران اقتصادي توجه کنند و کشور را از تکرار هر ساله کسري بودجه نجات دهند.
حکمراني سالم آنست که به جاي شرق يا غرب، نگاه خود را متوجه مردم خود کند. نگاه به مردم به معناي تکيه به مردم است که براي حکمراني پشتوانه مستحکم مردمي را به ارمغان ميآورد. فقط حکمراناني که از پشتوانه مستحکم مردمي برخوردار باشند ميتوانند مستقل عمل کنند و با برخورداري از اين پشتوانه با غرب و شرق و تمام قدرتهاي مطرح جهاني تعامل داشته باشند بدون آنکه به آنها وابسته شوند. تأمين منافع ملي، حفاظت از استقلال، توسعه و پيشرفت همهجانبه، برخورداري از اقتصاد سالم و دسترسي به امنيت پايدار را با در اختيار داشتن پشتوانه مستحکم مردمي است که ميتوان به دست آورد. قطعاً برخورداري از قدرت دفاعي براي هر کشوري از ضروريات است ولي قدرت دفاعي بدون پشتوانه مردمي، فاقد ارزش است و کارائي نخواهد داشت. نمونههاي زيادي از حکمرانيها را در همين عصر حاضر ديدهايم که قدرت نظامي بالائي داشتند ولي به دليل فقدان پشتوانه مردمي نتوانستند از آن استفاده کنند و فروپاشيدند. اتحاد جماهير شوروي در شمال ايران، حزب بعث عراق و رژيم صدام در جنوب غرب ايران و رژيم تا دندان مسلح پهلوي در خود ايران، نمونههاي بارزي هستند که عليرغم برخورداري از حداکثر امکانات نظامي به دليل اينکه از پشتوانه مردمي محروم بودند به سرعت فروپاشيدند. اکنون که با واقعيت ضرورت تکيه کردن حکمراني بر مردم به عنوان يک اصل انکارناپذير مواجه هستيم، بايد به اين سؤال بسيار مهم جواب بدهيم که منظور از «مردم» چيست؟ اهميت اين سؤال و ضرورت دانستن جواب آن در اينست که گاهي حکمرانان در مورد مصداق «مردم» دچار اشتباه ميشوند. آنها به مجرد اينکه اقليتي از جمعيت کشور برايشان کف بزنند يا زندهباد بگويند و شعارهاي مطلوبشان را بدهند تصور ميکنند از پشتيباني مردم برخوردارند. اين، يک اشتباه بزرگ راهبردي است که براي حکمراني بسيار خطرآفرين است. در همين ايران خودمان ديديم که در انتخابات مجلس دوازدهم افرادي از شهرستانهائي با جمعيتهاي صدها هزار نفري و گاهي ميليوني، فقط با 8 يا 9 هزار رأي به مجلس راه پيدا کردند. اين افراد را نميتوان نماينده واقعي مردم آن شهرستان دانست. نماينده کسي است که حداقل بيش از 50 درصد آراء مردم حوزه انتخابيه خود را داشته باشد. در همين مجلس دوازدهم، رئيس مجلس فقط با 6 درصد آراء حوزه انتخابيه خود به مجلس راه يافته و بر کرسي رياست نشسته است. به همين دليل است که وقتي اين مجلس قانون عفاف و حجاب را تصويب ميکند و شوراي نگهبان هم بر آن مهر تأييد ميزند، در مقابل فشار افکار عمومي وادار به عقبنشيني ميشود. اين، از عوارض منفي عدم برخورداري از پشتوانه مردمي است، عارضهاي که از تعريف نادرست عنوان «مردم» ناشي شده است. مردم، يعني اکثريت افراد جامعه. درصد اين اکثريت هرقدر بالاتر باشد، پشتوانه مردمي حکمراني بيشتر و قويتر خواهد بود. وقتي در فروردين سال 1358 همهپرسي تغيير نظام سياسي کشور برگزار شد، مردم با 98/2 درصد به جمهوري اسلامي رأي دادند. اين يعني پشتوانه مستحکم حکمراني. اينکه عدهاي قليل در فلان شهر يا فلان خيابان جمع شوند و خود را نماد انقلاب و اسلام معرفي کنند و هرچه ميخواهند بگويند و براي خود اين حق را قائل باشند که خواسته آنها بايد اجرا شود، اين نهتنها يک حرکت مردمي نيست بلکه درست در جهت خلاف خواست و مصلحت مردم و در تضاد با منافع ملي است. منافع ملي را هميشه خرد جمعي تشخيص ميدهد و تعيين ميکند نه تعداد محدودي از افراد که خود را با اسلام و انقلاب و ملت، مساوي ميپندارند و حاضر نيستند به قانون و اراده اکثريت احترام بگذارند. حکمرانان بايد به اين نکته بسيار مهم توجه کنند که تکيه بر «اقليت خود مردمپندار» کشور را به پرتگاه سوق ميدهد. آنچه کشور را در برابر تعرض دشمنان حفظ ميکند پايبندي حکمرانان به الزامات نگاه به مردم يعني قانون و اراده اکثريت است.
مشکلاتي که امروز داريم از زماني به سراغ ما آمدند که نگاهمان را از مردم برگردانديم و با اين اشتباه يا خطاي بزرگ، به جاي اينکه مردم را تکيهگاه حکمراني بدانيم، حکمراني را تکيهگاه مردم دانستيم! با ارتکاب اين خطاي راهبردي، مشارکت حداکثري در انتخابات را از دست داديم، اعتماد عمومي به حکمرانان بشدت کاهش يافت، سياستهاي بينالمللي اشتباه موجب بحران اقتصادي شد، بحران اقتصادي به انواع فسادها دامن زد، جنگ قدرت بالا گرفت و عدهاي خوداسلام و انقلابپندار کشور را به لبه پرتگاه بردند... اين راه کج اگر ادامه پيدا کند، سرنوشت بدي در انتظار ما خواهد بود. حکمرانان ما بايد تا ديرتر نشده راه بازگشت به مردم را در پيش بگيرند و نگاه به مردم را محور سياستهاي خود قرار دهند.
شهرها بهسان شخصیت آدمهایی که میشناسیم شاخصهها و ویژگیهایی دارند که نشانی برای یادآوری و معرفیشان است و شخصیت یک شهر خیلی فراتر از سازه و ساختمان است که میتواند به هویت جذاب یا دافعه ساز آن بدل شود،
پيشنهاد ميکنم حضرات روحاني متن کامل قانون عفاف و حجاب را با دقت بخوانند و اگر به اين نتيجه رسيدند که اين قانون به جاي حل معضل بيحجابي، مردم را نسبت به اسلام و نظام اسلامي بدبين خواهد کرد، در قبال فرهنگ فاطمي احساس مسئوليت کنند
«رضاخان از مدرس ميترسيد، براي اينکه (مدرس) انسان بود... رضاخان رقيب خودش را مدرس ميدانست، به ديگران اعتنايي نداشت، رقيب خودش را مدرس ميدانست که وقتي ميايستاد و صحبت ميکرد، متزلزل ميکرد همه را. يک انسان بود، وضع زندگيش آن بود که شما شنيديد و من ديدم وقتي که وکيل شد؛ يعني از اول به عنوان فقيهي که بايد در مجلس باشد تعيين شد، آنطور که نقل کردهاند يک گاري با يک اسبي در اصفهان خريده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران. آنجا آن را هم فروخته بود و منزلش يک منزل محقر از حيث ساختمان، يک قدري بزرگ بود ولي محقر از حيث ساختمان و زندگي يک زندگي مادون عادي که در آن وقت لباس کرباس ايشان زبانزد بود، کرباسي که بايد از خود ايران باشد ميپوشيد». (صحيفه امام، ج13، صفحات 417 و 418). اگر بخواهيم اين سخن امام خميني درباره مدرس را به صورت بسيار خلاصه عرضه کنيم، بايد بگوئيم «علت موفقيت مدرس اين بود که او به هيچکس و هيچ چيز وابسته نبود»........امروز، واقعيترين نکتهاي که بايد گفته و نوشته شود و مورد توجه نمايندگان مجلس قرار گيرد اينست که نام مدرس بر تارک مجلس قرار دارد ولي متأسفانه راه مدرس توسط نمايندگان پيموده نميشود. مردم ايران به شعار و مشغول بودن به منازعات و مشاجرات شخصي و جناحي و به کساني که حقوقهاي نجومي بگيرند و از مزاياي ويژه برخوردار باشند نيازي ندارند. مردم در جستجوي افرادي هستند که ويژگيهاي سادهزيستي، شجاعت، استعمارستيزي، خوي ضداستبدادي، بينش قوي، صراحت، مناعت طبع و استقلال فکري مدرس را داشته باشند تا بتوانند مجلس شوراي اسلامي را به جايگاهي که در خور شأن ملت بزرگ ايران باشد برسانند. افسوس که اکنون از چنين مجلسي محروم هستيم.
در نظامهاي سياسي مکتبي، اعم از مکاتب ديني و مادي، حکمرانان علاوه بر مديريت کشوري که بر آن حکومت ميکنند به اقداماتي در جهت مديريت يا تصحيح مديريت کشورهاي ديگر نيز فکر ميکنند. بعضي از اين نظامها اقدامات خارج از مرزها را با هدف سلطهگري مرتکب ميشوند و بعضي ديگر بدون آنکه چنين طمعي داشته باشند، وظيفه خود ميدانند ملتهاي ديگر را از زير بار ظلم و ستم حاکمان و يا استعمارگران نجات دهند. روشن است که روش اول، دخالت در امور ديگران است و هيچگونه توجيه قانوني، عقلي و شرعي ندارد. اما روش دوم، در صورتي که پيوستهاي منطقي داشته باشد قابل توجيه است. در رأس اين پيوستهاي منطقي، عدم دخالت در امور کشورها و ملتها وجود دارد که امروز کاملاً قانوني، عقلي و شرعي است. قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي در موارد متعددي حمايت از ملتها را مطرح ميکند و در تمام اين موارد بر رعايت ضوابط تأکيد مينمايد. در بند 16 اصل سوم «تنظيم سياست خارجي کشور براساس معيارهاي اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمايت بيدريغ از مستضعفان جهان» را مطرح ميکند. در اصل 15 مقرر ميدارد: «بحکم آيه کريمه «إِنَّ هَذِهِ اُمَّتُكُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَأنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُون» همه مسلمانان يک امتند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست کلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و کوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد» و در اصل 54 با وضوح بيشتري ميگويد: «جمهوري اسلامي ايران سعادت انسان در کل جامعه بشري را آرمان خود ميداند و استقلال و آزادي و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان ميشناسد. بنابراين در عين خودداري کامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملتهاي ديگر از مبارزه حقطلبانه مستضعفين در برابر مستکبرين در هر نقطه از جهان حمايت ميکند». عبارت «در عين خودداري کامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملتهاي ديگر» ضامن قانوني بودن، منطقي بودن و مشروعيت کامل اقدامات حمايتگرانه نظام جمهوري اسلامي از مبارزات حقطلبانه مستضعفين در برابر مستکبرين در هر نقطه از جهان است. خود عبارت «هر نقطه از جهان» که مربوط به مبارزات حقطلبانه «مستضعفين» است نيز نکته مهم و قابل توجهي را دربردارد که عدم محصور و محدود بودن حمايت در دايره مسلمين است و شامل تمام ملتها با هر دين و مذهب و مرام ميشود. آنچه انگيزه اين حمايت است «مظلوم» بودن ملتها و «حقطلبانه» بودن مبارزات آنهاست. با اينحال، اصليترين فراز تمام آنچه قانون اساسي جمهوري اسلامي در اين زمينه مقرر ميدارد، عدم دخالت نظام جمهوري اسلامي در امور داخلي ملتهاست که مهمترين پايه اجتناب از سلطهطلبي است. تا اينجا به اصل وظيفه حمايتي و ضرورت اجتناب از دخالت در امور داخلي کشورها و ملتها و خودداري از سلطهجوئي پرداختيم. نکته مهمتر اينست که قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي قبل از اين موضوع بر وظيفه حکمرانان اين نظام در زمينه مديريت صحيح کشور ايران و برآورده ساختن رفاه مادي و نيازهاي معنوي ملت ايران تأکيد ميکند و آن را بر هر اقدام ديگري مقدم ميداند. قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي 175 اصل دارد که فقط در دو اصل آن به موضوع حمايت از ساير ملتها پرداخته و 173 اصل ديگر مخصوص حمايت از ملت ايران هستند. معناي اين تفاوت اينست که رسيدگي به ملت ايران نسبت به ديگران اولويت دارد و حمايت از ساير ملتها زماني لازم خواهد بود که ملت ايران در کمال رفاه، آسايش و اقتدار مادي و معنوي باشد. اين، علاوه بر آنچه از قانون اساسي فهميده ميشود، مقتضاي حکم عقل، منطق و شرع نيز هست و نکته بسيار ظريف اينکه حمايت از ساير ملتها در شرايطي که ملت ايران دچار مشکل نباشد از مقبوليت کامل عامه برخوردار خواهد بود.
پول ملي، ناموس ملت است. سالهاست که اين ناموس ملت به حراج گذاشته شده و هيچ اقدامي براي جلوگيري از ادامه اين حراج نميشود. درصدد نيستيم اين يا آن دولت را مقصر جلوه دهيم، زيرا روشن است که در چارچوب روند موجود، از دولتها کاري برنميآيد. اگر قرار است جلوي نابود شدن اعتبار پول ملي گرفته شود بايد اين چارچوب تغيير کند. تا زمانی که اقتصاد کشور در اين چارچوب قرار دارد، هر روز بحران اقتصادي شديدتر ميشود، فقرا فقيرتر ميشوند، پولدارها پولدارتر ميشوند و لجن اشرافيت کمنظيري که جامعه ما را در خود غرق کرده فراگيرتر ميشود. به فاصله طبقاتي موجود ميان ثروتمندان و طبقات متوسط به پائين نگاه کنيد. عدهاي در بالاي شهر تهران و بعضي شهرهاي دیگر در کاخهائي زندگي ميکنند که از کاخهاي شاه معدوم و خاندان سلطنت مجللترند. قطعاً تعبير مجللتر درباره کاخهائي که ثروتمندان امروز ميسازند براي نشان دادن برتري آنها از کاخهاي پهلويها تعبير نارسائي است. بدون ترديد ميتوان گفت کاخهاي اعضاي خاندان سلطنت با کاخهاي اشرافي که اين روزها ساخته ميشوند بهيچوجه قابل مقايسه نيستند. همين طبقه اشراف، در چند نقطه خوش آب و هواي کشور هم کاخهاي مجللي دارند که حتي فرصت سرکشي به آنها را هم ندارند و فقط هزينه نگهداري آنها چندين برابر هزينه زندگي شهروندان فقير است. از توصيف خودروها، امکانات تفريحي، لباس، خوراک و برجهاي اين قشر اشرافي ميگذريم که فهرست کردن آنها هفتاد من کاغذ ميشود. آنچه آزاردهنده و البته داراي عوارض است اينست که اين زندگيهاي پرتجمل در برابر چشمان فقرائي قرار دارند که براي تأمين معيشت روزانه خود درماندهاند و حتي مجبور ميشوند به اقدامات خلاف شأن و خلاف شرع رو بياورند و اگر ايمانشان قوي باشد صورت خود را با سيلي سرخ نگهدارند. ولي مگر ميشود فرموده رسول خدا را ناديده گرفت که «كَادَ اَلْفَقْرُ أنْ يَكُونَ كُفْراً - فقر اگر به سراغ مردم بيايد آنها را به وادي کفر ميکشاند»؟! اين وضعيت غيراسلامي و غيرانساني در جامعهاي به وجود آمده و در حال گسترش است که قرار بود مظهر عدالت علوي باشد. در پاسخ به سؤال اميرالمؤمنين اگر از ما بپرسند چرا به جاي کم کردن فاصله طبقاتي در جامعهاي که با نام نظام اسلامي حکومت ميکنيد هر روز فاصله بيشتر ميشود چه جوابي داريم؟ آيا از چنين شجاعتي برخوردار هستيم که بگوئيم از ثروتمندان ماليات نميگيريم ولي کارگران و کارمندان را قبل از آنکه حقوق ماهانهشان را بگيرند نقرهداغ ميکنيم؟ آيا اين شجاعت را داريم که بگوئيم حقوق مسئولين نظام اسلامي برخلاف نظام حکمراني علوي نجومي است و حقوق و درآمد مردم عادي حتي کفاف مخارج 10 روز اول ماه زندگيشان را نميدهد؟ آيا اين جسارت را در خودمان سراغ داريم که بگوئيم در جامعه اسلامي ما اختلاس، فساد اقتصادي، رانتخواري، ويژهخواري و پارتيبازي به يک رويّه تبديل شده است؟ کوچکترين عارضه چنين جامعه مالامال از تبعيض و فاصله طبقاتي، نارضايتي عامه است. نتيجه اين نارضايتيها جمع شدن بغضهاي فروخورده در سينههاي قشر فقير خواهد بود. اين بغضهاي فروخورده روزي به آتشفشان تبديل خواهند شد و لشکر محرومان و گرسنگان را عليه مسببان اين بيعدالتي به راه خواهند انداخت که نامي غير از انقلاب لشکر گرسنگان نخواهد داشت. از چنين انقلابي نميترسيد؟
مهمترين عامل موفقيت حکمراني در هر جامعهاي، وحدت کلمه متصديان اندامهاي حکمراني آن جامعه است. تأکيد قرآن کريم از روزهاي اول شکل گرفتن جامعه اسلامي با زعامت پيامبر اکرم همين واقعيت را نشان ميدهد. فراواني توصيه به وحدت در احاديث منقول از پيشوايان معصوم نيز تأکيدي مضاعف بر اهيمت وحدت کلمه مسلمين به عنوان امت واحده است. در کلام امام خميني رهبر انقلاب اسلامي نيز توصيه به وحدت کلمه و بر حذر داشتن از تفرقه، يکي از پرتکرارترين مطالب است.
ستارخان در بستر تصویری تراژیک از پایان قهرمان است ، او پیش قراول بی باک و نترس انقلاب بود ! سردار بود که بی هیچ چشم داشتی نماینده انقلاب مردم شد و ..............
اخبار غيررسمي، حکايت از ديدار و مذاکره يکي از افراد سرشناس و مؤثر نزديک به دونالد ترامپ با سفير و نماينده دائم جمهوري اسلامي ايران در سازمان ملل درباره روابط آمريکا با ايران دارد. روزنامه نيويورکتايمز درباره اين ديدار نوشت: اين ديدار، مثبت و خبري خوش توصيف شده است. اين روزنامه به نقل از منابع مطلع افزود: در اين ديدار درباره راههاي کاهش تنش ميان ايران و آمريکا گفتگو شده است. هرچند اين خبر و گفتگو رسميت ندارند ولي ميتوانند آغازي براي پيمودن راهي جديد در سياست خارجي کشورمان تلقي شوند. مسئولان دولتي جمهوري اسلامي ايران نيز در اظهارنظرهايشان طي يک هفتهاي که از انتخاب مجدد دونالد ترامپ به رياست جمهوري آمريکا گذشته، علائمي نشان دادهاند که به معناي اعلام آمادگي براي کاهش تنشها دانسته ميشوند. وزير امور خارجه کشورمان براي حل مشکلات با غرب اعلام آمادگي کرد و گفت انتخاب ما مذاکره و ديپلماسي است نه روياروئي و تقابل. وي همچنين از مذاکره درباره حل و فصل باقيمانده مسائل هستهاي استقبال کرد. رئيس جمهور پزشکيان نيز قبل از اين و در واکنش به نتيجه انتخابات رياست جمهوري آمريکا گفته بود: در توسعه روابط با کشورها نگاه بسته و محدود نخواهيم داشت. اين سخنان، مواضع شفافي را مطرح ميکنند که اگر به مرحله عمل و اجرا نيز برسند، تحول مهمي در سياست خارجي کشورمان به وجود خواهد آمد. منظور اين نيست که تمام مشکلات با پيمودن اين مسير به سرعت رفع خواهند شد ولي ترديدي نيست که براي رفع تدريجي مشکلات بايد نقطه آغازي وجود داشته باشد. براي مشخص شدن نقطه آغاز، توجه به فرصتها از اهميت زيادي برخوردار است. در موارد زيادي بيتوجهي به فرصتها موجب از دست رفتن امکان ورود به مسيري ميشود که پيمودن آن منافع ملي و مصالح عمومي را دربردارد.
متأسفانه امروز هم برخی دولتها بیاعتنا به جنایات بسیار فجیع رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان، به این دشمن خونخوار کمک اقتصادی و حتی نظامی میکنند. رهبر انقلاب مقابله ملت ایران با استکباررا برخاسته از تعالیم اسلام و یک فریضه خواندند و افزودند: مقابله با سلطه اقتصادی، نظامی، فرهنگی و تحقیرآمیز زورگویان جهانی ادامه خواهد داشت. رهبر انقلاب، تردیدافکنی برخی افراد در خصوص امکان مقابله با نظام پیشرفته، قوی و مسلطی همچون آمریکا را با توجه به تجربه موفق ۴۶ سال اخیر ملت ایران، صحیح ندانستند و گفتند: ملت ایران تا امروز در این مبارزه قطعاً موفق شده است که یک نشانه آن توانایی در تضعیف قدرت آمریکا است که با هیبت و تشر خود ملتها را میترساند و به عقبنشینی وادار میکرد.
اينفانتينو، رئيس کنوني «فيفا» و از چهرههاي سرشناس اروپائي در واکنش به تبليغات برنامهريزي شده دستگاههاي تبليغاتي وابسته به صهيونيسم بينالمللي که تلاش ميکنند بر جنايات رژيم صهيونيستي و حاميان غربيشان در غزه و لبنان سرپوش بگذارند و مسلمانان را مسئول و مسبب اوضاع آشفته و جنگي خاورميانه جلوه دهند، گفت: من يک اروپائي هستم و معتقدم ما اروپائيها بايد به خاطر اقداماتي که در 3 هزار سال گذشته در جهان انجام دادهايم به اندازه 3 هزار سال بعد از آن عذرخواهي کنيم
در تشريح ويژگيهاي قوه مجريه، تأکيد بر رعايت انضباط کاري، مؤثرترين عامل موفقيت متصديان اين قوه است. برخوردار بودن از برنامه روشن براي اجراي قانون، بهره بردن از عوامل اجرائي صاحب تخصصهاي لازم و حاکميت وجدان کاري بر روح تمام مسئولين قوه مجريه، زمينههاي اوليه هستند ولي اين سرمايههاي مهم بالقوه در صورت فقدان انضباط، هرگز به مرحله فعليت نميرسند. ايران ما با توجه به آنچه تجربيات نشان ميدهند در حال حاضر از فقدان انضباط کاري رنج ميبرد. در مواردي، کمبود برنامه، تصدي افراد غيرکارآمد و کمبود وجدان کاري نيز مشکلساز هستند ولي متأسفانه در بخشهائي که نسبت به اين امور احساس کمبود نميشود نيز فقدان انضباط، مشکلساز است.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.