26 تیر 1404
امسال جولای، سیامین سالگرد قتلعام سربرنیتسا است که در منطقهای کوهستانی در شرق بوسنی و هرزگوین، نزدیک مرز صربستان رخ داد. بین ۶ تا ۱۱ جولای ۱۹۹۵، بیش از ۸,۰۰۰ مرد و کودک بوسنیایی مسلمان توسط صربهای بوسنیایی در منطقهای که سازمان ملل آن را «منطقه امن» تحت حفاظت نیروهای کلاهآبی اعلام کرده بود، کشته شدند. تصاویر پخششده توسط روزنامهنگاران جنگ، جهان را شوکه کرد و نقطه عطفی در آگاهی جمعی غرب ایجاد نمود. امروز، در حالی که تصاویر از غزه بحث درباره آنچه نسلکشی محسوب میشود را دوباره شعلهور کرده، ضروری است که به سربرنیتسا نگاه کنیم تا درک کنیم چگونه دادگاههای بینالمللی این جرم را تفسیر میکنند. اثبات نیت نسلکشی در سربرنیتسادیوان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق (ICTY) قتلعام سربرنیتسا را بهعنوان نسلکشی به رسمیت شناخت. این گام حقوقی مهمی بود، اما برای بسیاری از قربانیان تلخ بود، زیرا دیوان تنها جرایم رخداده در سربرنیتسا را نسلکشی دانست، در حالی که دیگر موارد خشونت سیستماتیک علیه جمعیت مسلمان بوسنیایی در مناطق دیگر به این عنوان شناخته نشد. این نتیجه به دلیل تفسیر بسیار محدود قانونی از جرم نسلکشی بود. طبق کنوانسیون ۱۹۴۸ پیشگیری و مجازات جرم نسلکشی، اثبات این جرم نیازمند آن است که اقدامات (مانند قتل، شکنجه، تخریب شرایط زندگی) با «نیت نابودی کامل یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی، بهعنوان چنین» انجام شده باشد. مشکل در نحوه تفسیر این «نیت» نهفته است. رویه قضایی کنونی بهطور گسترده رویکردی به نام «مبتنی بر هدف» را پذیرفته است – یعنی نیاز به اثبات نیت آگاهانه و عمدی برای نابودی. بر اساس این منطق، اثبات اینکه اقدامات تأثیرات ویرانگری بر یک گروه داشتهاند کافی نیست؛ باید نشان داد که این اقدامات با نیت خاص حذف آن گروه انجام شدهاند. جرمی جمعی در زمینههای مدرن درگیری، نیت نابودی یک گروه از طریق انباشت سیاستهای عمومی، تصمیمات نظامی، چارچوبهای قانونی و سخنان تأیید میشود.
تبریز امروز:
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.