اسرائیل، ایران و ایالات متحده: چرا سال ۲۰۲۵ نقطه عطفی برای نظم بینالمللی استحمله گسترده اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن، که بدون تأیید شورای امنیت سازمان ملل انجام شد، واکنش تلافیجویانه تهران را به دنبال داشت. دو طرف در چند روز گذشته حملاتی را علیه یکدیگر انجام دادهاند که تاکنون ده ها کشته داشته است . این تشدید تنش پیامدهای گستردهتری دارد. این امر نهادهایی مانند سازمان ملل، دیوان کیفری بینالمللی (ICC) و دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) را که در جریان تهاجم اسرائیل به غزه بهطور فزایندهای به حاشیه رانده شدهاند، بیشتر منزوی میکند. این نهادها اکنون ناتوان به نظر میرسند. جهان ظاهراً با یک تحول بیسابقه در نظم حقوقی بینالمللی پس از سال ۱۹۴۵ مواجه است. دولت اسرائیل با سطحی از مصونیت که بهندرت دیده شده عمل میکند. در عین حال، دولت ترامپ بهطور فعال نهادهای جهانی طراحیشده برای اجرای قوانین بینالمللی را تضعیف میکند. قدرتهای جهانی دیگر، از جمله روسیه و چین، از این فرصت برای حرکت بهسوی فراتر از نظام مبتنی بر قوانین غربی استفاده میکنند. ترکیبی از یک دولت قدرتمند که با مصونیت عمل میکند و یک ابرقدرت که مکانیزمهای پاسخگویی را غیرفعال میکند، نقطه عطفی جهانی را رقم میزند. این لحظه چنان برجسته است که ممکن است مجبور شویم آنچه درباره رفتار در روابط بینالملل و مدیریت تعارض میدانستیم، چه برای مبارزه فلسطینیها و چه برای نظام عدالت بینالمللی ساختهشده پس از جنگ جهانی دوم، بازاندیشی کنیم.............این موارد نشانههایی از فروپاشی اعتبار نظم حقوقی بینالمللی پس از سال ۱۹۴۵ هستند. سیاستهای اسرائیل در غزه و حمله آن به ایران استثنا نیست، بلکه شتابدهنده است. این موارد تأییدی برای سایر دولتها هستند که قانون دیگر قدرت را محدود نمیکند، نهادها را میتوان دور زد، و اصول بشردوستانه میتوانند برای اهداف سیاسی استفاده شوند.
میراث فرهنگی و درگیریهای مسلحانه«... هرگونه آسیب به اموال فرهنگی، صرف نظر از مردمی که به آنها تعلق دارد، آسیبی به میراث فرهنگی تمام بشریت است، زیرا هر مردمی در فرهنگ جهان سهیم هستند...»یونسکو
ما از ۱۵۰۰ کودک فلوریدایی درباره تلفنهای همراه و سلامت روان آنها نظرسنجی کردیم – یافتهها نشان میدهد ممنوعیت تلفن همراه در مدارس ممکن است تأثیراتی مهم اما محدود داشته باشددر فلوریدا، لایحهای که استفاده از تلفنهای همراه در مدارس ابتدایی و راهنمایی را از زنگ تا زنگ ممنوع میکند، اخیراً با اکثریت قاطع از مجلس قانونگذاری ایالت گذشت. ران دیسانتیس، فرماندار فلوریدا، این قانون را در تاریخ ۳۰ مه ۲۰۲۵ امضا کرد. همان لایحه مقرر میکند که دبیرستانهای شش ناحیه در فلوریدا این ممنوعیت را در سال تحصیلی آینده اجرا کنند و تا اول دسامبر ۲۰۲۶ گزارشی دربارهٔ اثربخشی آن ارائه دهند.................والدین درباره این موضوع اختلافنظر دارند. بسیاری از آنها به دلایل ایمنی میخواهند فرزندانشان تلفن همراه داشته باشند و از این رو با ممنوعیتها مخالفت میکنند. اما در بحثهای مربوط به ممنوعیت تلفن در مدارس، صدای خود دانشآموزان اغلب نادیده گرفته میشود. ما به عنوان متخصص رسانه و سلامت عمومی، در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۴ از ۱۵۱۰ کودک ۱۱ تا ۱۳ ساله در فلوریدا درباره استفاده از رسانههای دیجیتال و نقش فناوری در زندگیشان در خانه و مدرسه نظرسنجی کردیم. پاسخهای آنها آموزنده و گاه شگفتانگیز بود.
آیا مهریه عند المطالبه را به مهریه عند العقد می توان تعبیر و تعریف کرد!عرف در برخی موارد بمثابه قانون است ، عرف در جامعه ما در مهریه مبتنی بر قانون نیست ، ترک ها می گویند " کیم وئریب ، کیم آلیب " چه کسی مهریه را پرداخت کرده و چه کسی آن را گرفته است ؟ اما اکنون عرف و قانون در یک جبهه نیستند! عرف مهریه را احترام به زن و خانواده می داندو بقای خانواده را با آن ایجاد می کند ، اما اکنون به قول دوستمان از قضا سکنجبین صفرا فزود ، برای دیدن تاثیر مهریه بالا به دفاتر اجرای ثبت مراجعه کنید ، آگهی های دفاتر حقوقی را در روی دیوارها بخوانید ! مهریه کاسبی نیست و نباید باشد ! جامعه دیجیتال ، جامعه ای که پول معیار ارزش ها در آن می شود ! جامعه ای که حرص ثروت شخصی را دارد و آن را به شراکت حتی با همسر نمی گذارد ! با مهریه ها خانواده هایی را که دلیل بوجود آمدنشان ارزش معنوی و بشری نیست را تحت تاثیر قرار می دهد و اکنون حتی خانواده سنتی را به لرزه در آورده است ! آیا فقها ، مجلس و سایر ذینفوذ ها می توانند شرط " مهریه عند المطالبه را به مهریه عند العقد " در بیاورند و عروس و خانواده اش فقط حق مطالبه را مهریه را همزمان و فقط در زمان عقد داشته باشند ؟ این قانون را وضع کنید سپس جامعه تدابیر لازم را برای زمان مطالبه و حد و حدود آن و مقدارش بیاندیشند؟ شاید همین 14 سکه نماد درک صحیح قانوگذار جامعه از انقلاب الکترونیک و تغییرات در برخی مبانی ارزش ها باشد.
نشانها و شعار پاپ لئو چهاردهم چه چیزی درباره تعهد او به آرمانهای سنت آگوستین نشان میدهدپاپ لئو چهاردهم شعار و نشان خود را اعلام کرده است − سنتی دیرینه برای اسقفها، کاردینالها و پاپها. انتخاب نمادها و کلمات، تجربه شخصی فرد را بازتاب میدهد. سپر لئو بهصورت مورب تقسیم شده است: نیمه بالایی یک نیلوفر سفید روی زمینه آبی را نشان میدهد و نیمه پایینی نشان انجمن سنت آگوستین − انجمنی که او به آن تعلق دارد − را به نمایش میگذارد. شعار او «In Illo uno unam» است که به «در آن یگانه، ما یکی هستیم» ترجمه میشود، عبارتی از سنت آگوستین از تفسیر او بر مزمور ۱۲۷، بند دوم: «من یکی را در مسیح یگانه درک میکنم. بنابراین شما بسیارید و یکی هستید؛ ما بسیاریم و یکی هستیم.» لئو با انتخاب این شعار، نماد شناسایی آگوستین، یعنی قلبی که با یک تیر سوراخ شده است، را نیز گنجانده است.
میمها و درگیری: مطالعهای نشان میدهد که افزایش تصاویر و جعلها میتواند مقدم بر خشونتهای سیاسی و بینالمللی باشدتصور کنید کشوری با شکافهای عمیق سیاسی، جایی که گروههای مختلف به هم اعتماد ندارند و خشونت قریبالوقوع به نظر میرسد. حالا تصور کنید سیلی از تصاویر سیاسی، میمهای نفرتانگیز و ویدیوهای تمسخرآمیز از منابع داخلی و خارجی، شبکههای اجتماعی را فرا بگیرد. به نظر شما چه اتفاقی خواهد افتاد؟ استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی در زمانهای بحران سیاسی و خشونت، پیشگیری از درگیری و ساخت صلح را دشوارتر کرده است. رسانههای اجتماعی در حال تغییرند، با فناوریها و راهبردهای جدیدی که برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی در دوران بحران سیاسی بهکار میروند. این موارد شامل راههای تازهای برای تبلیغ عقاید و اهداف، کسب حمایت، غیرانسانیکردن مخالفان، توجیه خشونت، و ایجاد تردید یا رد واقعیتهای ناخوشایند هستند. در عین حال، خود این فناوریها نیز پیچیدهتر شدهاند. هر چه بیشتر، کمپینهای رسانهای از تصاویر مانند میمها، ویدیوها و عکسها – چه ویرایششده و چه نشده – بهره میگیرند که تأثیر روانی بیشتری نسبت به متن صرف دارند. درک تصاویر برای سامانههای هوش مصنوعی دشوارتر از متن است. مثلاً ردگیری پستهایی که میگویند «اوکراینیها نازی هستند» بسیار راحتتر از تشخیص و درک تصاویری جعلی است که مثلاً سربازان اوکراینی را با نمادهای نازی نشان میدهند. اما این نوع تصاویر روز به روز رایجتر میشوند. همانطور که یک تصویر ارزش هزار کلمه را دارد، یک میم میتواند به اندازه هزار توییت تأثیرگذار باشد.
پاپ فرانسیس: رهبری که عمیقاً دغدغه فقرا را داشت و درهای کلیسای کاتولیک را گشودواتیکان در ۲۱ آوریل ۲۰۲۵ یعنی اول اردیبهشت ۱۴۰۴ درگذشت پاپ فرانسیس، اولین پاپ آمریکای لاتین را در سن ۸۸ سالگی اعلام کرد. او پس از استعفای غیرمنتظره بندیکت شانزدهم در ۱۳ مارس ۲۰۱۳ به مقام پاپی انتخاب شده بود و به مدت ۱۲ سال پرحادثه این سمت را بر عهده داشت....پاپ فرانسیس از پوشیدن لباسهای تجملاتی مانند کفشهای قرمز یا لباسهای ابریشمی که با سایر پاپها مرتبط بود، خودداری کرد. اما تغییراتی که او در پاپی ایجاد کرد بسیار فراتر از ظواهر بود. او کلیسا را به شیوهای که هیچ یک از پیشینیانش انجام نداده بودند به روی جهان خارج گشود.
آمریکایی فقیر یا ثروتمند همه زودتر می میرند، حتی اگر ثروت در آمریکا بیش از اروپا سالهای عمر بخردآمریکاییها در همه سطوح ثروت، نسبت به همتایان اروپایی خود احتمال بیشتری دارد که زودتر بمیرند، حتی ثروتمندترین شهروندان آمریکایی عمر کوتاهتری نسبت به مردم شمال و غرب اروپا دارند. این یافته کلیدی مطالعه جدید ما است که در مجله پزشکی نیوانگلند منتشر شده است...................نابرابری ثروت دهههاست که در حال افزایش است، اما این افزایش در آمریکا به دلیل شکاف رو به رشد بین ثروت ثروتمندان و فقرا بیشتر از اروپا بوده است. در عین حال، با وجود هزینههای بسیار بیشتر در مراقبتهای بهداشتی نسبت به سایر کشورهای ثروتمند، آمریکا بهطور مداوم نتایج سلامت بدتری نشان میدهد، مانند نرخ بالاتر مرگومیر نوزادان و مرگومیر قابل اجتناب. مطالعه ما همچنین شکاف مرگومیر مرتبط با ثروت را در آمریکا در مقایسه با اروپا گستردهتر نشان میدهد. به عبارت دیگر، ثروت شخصی در آمریکا بیش از اروپا سالهای عمر میخرد. این یافتهها نشان میدهد که ثروت شخصی بهتنهایی نمیتواند عواملی مانند رفتارهای سلامت (مثل سیگار کشیدن یا نوشیدن زیاد)، آموزش یا حمایت اجتماعی را که بر طول عمر تأثیر میگذارند، جبران کند. در هسته این پژوهش، ما پیشنهاد میکنیم که نتایج سلامت بیش از فقط سیستمهای مراقبت بهداشتی تحت تأثیر قرار میگیرند. به احتمال زیاد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی - از آموزش و اشتغال تا مسکن و امنیت غذایی - نقش مهمی در تعیین طول عمر افراد، از جمله در توزیع ثروت، ایفا میکنند. کشورهای اروپایی راههایی برای کاهش نابرابریهای سلامت بدون افزایش چشمگیر هزینههای بهداشتی پیدا کردهاند. با توزیع برابرتر منابع ارتقادهنده سلامت در میان گروههای ثروت، این کشورها ممکن است محیطهایی ایجاد کرده باشند که در آن طول عمر کمتر به ثروت فردی وابسته است.
تنها بودن فوایدی دارد – روانشناسی که روایت «اپیدمی تنهایی» را بازنویسی میکندآمارها نشان میدهد که ما اکنون در ساعات بیداریمان بیشتر از هر زمان دیگری تنها هستیم؛ بیشتر در خانه میمانیم تا در مکانهای عمومی وقت بگذرانیم. تعداد افرادی که به تنهایی غذا میخورند یا تنها سفر میکنند، رو به افزایش است و نرخ زندگی فردی در پنجاه سال گذشته تقریباً دو برابر شده است. این روندها همزمان با اعلام وضعیت «اپیدمی تنهایی» در سال ۲۰۲۳ بود و باعث شد برخی مدعی شوند که آمریکا وارد «قرن ضد اجتماعی» شده است. درست است که تنهایی مزمن میتواند پیامدهایی مانند افسردگی و کاهش طول عمر به همراه داشته باشد و باید بهعنوان مشکلی اجتماعی مورد توجه جدی قرار گیرد، اما در این میان، بُعد دیگری نیز وجود دارد که شایسته بررسی دقیقتری است. برای برخی افراد، گرایش به تنها بودن، بیانگر اشتیاق به حالتی است که پژوهشگران آن را «خلوت مثبت» مینامند – حالتی که با بهزیستی و سلامت روانی در ارتباط است، نه با تنهایی. .....چرا مردم دوست دارند تنها باشند – و خودم هم زمان زیادی را در تنهایی گذراندهام – بنابراین به خوبی با لذتهای خلوت آشنا هستم. یافتههای من در کنار مطالعات دیگر نشان میدهد که زمانی که افراد به اختیار تنها میشوند، مزایای متعددی به دست میآورند؛ از جمله فرصتی برای بازیابی انرژی، رشد فردی، ارتباط با احساسات و افزایش خلاقیت.
حشرات همهجا در کشاورزی و پژوهش حضور دارند – اما توجه به رفاه آنها تازه در حال گسترش استآیا میدانستید ممکن است رژلبی که استفاده می شود ، از سوسکها ساخته شده باشد؟ یا اینکه غذای گربهها به زودی از مگسها تهیه شود؟ مردم به دلایل مختلفی اقدام به پرورش حشرات میکنند: کشاورزان زنبور عسل را برای گردهافشانی میلیاردها دلار محصول پرورش میدهند، شرکتهای نساجی کرم ابریشم را برای تولید پیلههایشان نگهداری میکنند، و شرکتهای آرایشی از سوسکهای کوشینیل برای رنگدهی بهره میبرند. پژوهشگران نیز از حشرات در آزمایشگاهها استفاده میکنند: مگسهای میوه انقلابی در ژنتیک ایجاد کردهاند، سوسکها به دانش ما دربارهی عصبشناسی کمک میکنند، و مورچهها الهامبخش رباتهای مبتنی بر هوش مصنوعی شدهاند. بهعلاوه، شرکتهای دارویی لاروهای مگس گوشت را برای پاکسازی زخمها پرورش میدهند، ملخهای صحرایی را برای استخراج ترکیباتی که ممکن است به کاهش خطر بیماریهای قلبی کمک کنند، و حشراتی به نام لاک را بهخاطر ترشحاتشان نگهداری میکنند؛ ترشحاتی که برای پوشش دادن قرصها به کار میروند. در مجموع، هر ساله تریلیونها حشره در سراسر جهان پرورش داده میشوند – یعنی بیشتر از تمام دامهای دیگر روی زمین. تنها از گونهای به نام مگس سرباز سیاه، حدود ۲.۱ تریلیون عدد در سال پرورش داده میشود – و اگر روند فعلی صنعت ادامه یابد، این عدد تا سال ۲۰۳۵ سه برابر خواهد شد. در حال حاضر، حدود ۳۰ برابر تعداد مرغهایی که به عنوان رایجترین حیوان مزرعهای پرورش داده میشود، حشره تولید میشود.
چرا پیادهروی به ما کمک میکند فکر کنیم - چه بیهوده است که برای نوشتن بنشینی وقتی برای زندگی کردن بلند نشدهای!در شماره کریسمس ۱۹۶۹ مجله ووگ، ولادیمیر ناباکوف پیشنهادی برای تدریس «اولیس» جیمز جویس ارائه داد: «به جای تداوم دادن به چرتوپرتهای پرمدعای عناوین فصول هومری، کروماتیک و احشایی، مربیان باید نقشههایی از دوبلین تهیه کنند که مسیرهای درهمتنیده بلوم و استفن به وضوح ترسیم شده باشد.» او خودش یک نقشه جذاب کشید. چند دهه بعد، جوزف نوگنت، استاد انگلیسی کالج بوستون، و همکارانش نقشهای ارائه شده در گوگل تهیه کردند که قدمبهقدم استفن ددالوس و لئوپولد بلوم را دنبال میکند. انجمن ویرجینیا وولف بریتانیا، و همچنین دانشجویان مؤسسه فناوری جورجیا، بهطور مشابه مسیرهای پیادهروان لندنی در «خانم دالووی» را بازسازی کردهاند. این نقشهها نشان میدهند که این رمانها تا چه حد به ارتباط عجیبی بین ذهن و پاها وابستهاند. جویس و وولف نویسندگانی بودند که جوشوخروش آگاهی را به کاغذ و جوهر تبدیل کردند. برای انجام این کار، شخصیتهایشان را به پیادهروی در شهر فرستادند. وقتی خانم دالووی راه میرود، صرفاً شهر اطرافش را حس نمیکند. بلکه در گذشتهاش فرو میرود و بیرون میآید، لندن را به منظرهای ذهنی با بافتی غنی تبدیل میکند، «آن را میسازد، گرد خودش بنا میکند، واژگونش میکند، هر لحظه از نو خلقش میکند.» از زمان فیلسوفان یونانی سرگردان، بسیاری از نویسندگان دیگر ارتباط عمیق و شهودی بین پیادهروی، تفکر و نوشتن کشف کردهاند. (در واقع، آدام گوپنیک دو هفته پیش در نیویورکر درباره پیادهروی نوشت.) هنری دیوید ثورو در دفترچهاش نوشت: «چه بیهوده است که برای نوشتن بنشینی وقتی برای زندگی کردن بلند نشدهای!» «فکر میکنم لحظهای که پاهایم شروع به حرکت میکنند، افکارم شروع به جریان یافتن میکنند.» توماس دوکینسی محاسبه کرده که ویلیام وردزورث—که شعرهایش پر از گشتوگذار در کوهها، جنگلها و جادههای عمومی است—در طول زندگیاش تا صد و هشتاد هزار مایل پیادهروی کرده، یعنی بهطور متوسط شش و نیم مایل در روز از پنجسالگی. چه چیزی در پیادهروی بهخصوص آن را برای تفکر و نوشتن اینقدر مناسب میکند؟ پاسخ از تغییرات شیمیایی ما شروع میشود. وقتی پیادهروی میکنیم، قلب سریعتر میتپد، خون و اکسیژن بیشتری نهتنها به عضلات بلکه به همه اندامها—از جمله مغز—پمپاژ میکند. آزمایشهای زیادی نشان دادهاند که بعد یا حین ورزش، حتی تلاش بسیار ملایم، افراد در آزمونهای حافظه و توجه بهتر عمل میکنند. پیادهروی منظم همچنین اتصالات جدیدی بین سلولهای مغزی ایجاد میکند، از فرسایش معمول بافت مغز که با افزایش سن رخ میدهد جلوگیری میکند، حجم هیپوکامپ (منطقهای از مغز که برای حافظه حیاتی است) را افزایش میدهد و سطح مولکولهایی را که هم رشد نورونهای جدید را تحریک میکنند و هم پیامها را بین آنها منتقل میکنند، بالا میبرد.
آیا شایعهپراکنی برای ما خوب است؟در آگوست ۱۹۱۸، ویرجینیا وولف مدتی آرام را در خانه روستایی آشهام در ساسکس روستایی گذراند که او و همسرش، لئونارد، اجاره کرده بودند. وولف به دوستش، بانوی اجتماعی اوتولین مورل، نوشت: «ما تقریباً تنها بودیم، که تأثیر معنوی عمیقی بر ذهن دارد. بدون شایعه، بدون بدخواهی، بدون حمایت از همنوعان.» او پس از شش ماه انزوا طعنه زد: «من باید به نوعی قدیس میشدم و لئونارد قطعاً پیامبری میشد. ما در حین راه رفتن در جادهها، به مردم فضیلت میبخشیدیم.» اما با آمدن مهمانان در شب قبل، هرگونه ادعای تقدس از بین رفت: «من چنان غرق دنیای مادی شدم که امروز صبح اصلاً پاک نیستم. پنج ساعت شایعهپراکنی کردیم.» وولف میدانست که انسان بودن یعنی حرف زدن درباره انسانهای دیگر. همه ما شایعهپراکنی میکنیم و کسانی که این کار را نمیکنند یا دروغ میگویند یا مردهاند. درست است که کمتر کسی به اینکه بهعنوان شایعهپرداز شناخته شود افتخار میکند—این برچسب بیش از حد قاطع و قضاوتی است و با مفاهیمی از افشاگری اسرار و بیاخلاقی همراه است. با این حال، با زنگ تلفن یا صدای پیام در چت گروهی، قلبمان از امید به شنیدن تکهای وسوسهانگیز و تازه به تپش میافتد. شایعهپراکنی سرگرمکننده است و همچنین ما را حفظ میکند.
نظم مبتنی بر قوانین چیست؟ چگونه این نظام جهانی از ریشههای 'لیبرال' خود تغییر کرده − واین ماجرا به کجا ممکن است برود عبارت «نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین» مدتهاست که در سیاست جهانی جا افتاده است. رهبران غربی اغلب از آن برای توصیف چارچوبی از قوانین، هنجارها و نهادهایی استفاده میکنند که برای هدایت رفتار دولتها طراحی شدهاند. طرفداران استدلال میکنند که این چارچوب پایهای برای دههها ثبات و رفاه فراهم کرده است، در حالی که منتقدان منصفانه بودن و متناسب بودن آن را در جهان چندقطبی امروز زیر سؤال میبرند. اما دقیقاً نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین چیست، چه زمانی پدید آمد و چرا امروزه بیشتر درباره چالشهای آن شنیده میشود؟ نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین، که در ابتدا به عنوان «نظم بینالمللی لیبرال» شناخته میشد، از ویرانیهای جنگ جهانی دوم سر برآورد. این چشمانداز جاهطلبانه و جهانی بود: ایجاد نظامی جهانی مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک لیبرال، سرمایهداری بازار و همکاری چندجانبه. در هستهی این پروژه، ایالات متحده قرار داشت که خود را به عنوان رهبر بیرقیب این نظم جدید میدید. ایده این بود که آشوب سیاست قدرتهای بزرگ و اتحادهای متغیر با جهانی قابل پیشبینی جایگزین شود که توسط قوانین و هنجارهای مشترک اداره میشود. مرکزی در این چشمانداز، تأسیس نهادهایی مانند سازمان ملل متحد، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی بود. این نهادها، در کنار هنجارهای پذیرفتهشده و قوانین رسمی، قصد داشتند همکاری سیاسی، حل مسالمتآمیز اختلافات و بازسازی اقتصادی کشورهای آسیبدیده از جنگ را ترویج دهند. با این حال، چشمانداز یک نظم بینالمللی لیبرال واقعاً جهانی به سرعت از هم پاشید. با آغاز جنگ سرد، جهان به دو بلوک رقیب تقسیم شد. بلوک غربی، به رهبری ایالات متحده، به اصول نظم بینالمللی لیبرال پایبند بود. در همین حال، بلوک کمونیستی به رهبری شوروی، نظامی موازی با هنجارها، قوانین و نهادهای خود ایجاد کرد. پیمان ورشو همراستایی نظامی را فراهم کرد، در حالی که شورای کمک اقتصادی متقابل همکاری اقتصادی را مدیریت میکرد. بلوک کمونیستی بر برنامهریزی اقتصادی دولتی و حاکمیت تکحزبی تأکید داشت و تأکید نظم لیبرال بر دموکراسی و بازارهای آزاد را رد میکرد.
یک اثر هنری تولید شده توسط هوش مصنوعی برنده جایزه هنری شد. هنرمندان خوشحال نیستند.در مسابقه هنری سالانه نمایشگاه ایالتی کلرادو جوایزی را در تمامی دستههای معمول مانند نقاشی، تکه دوزی و مجسمهسازی اهدا کرد. اما یکی از شرکتکنندگان، جیسون ام. آلن از پوئبلو وست، کلرادو، اثر خود را با قلممو یا گل خلق نکرد. او اثرش را با استفاده از Midjourney، یک برنامه هوش مصنوعی که خطوط متن را به گرافیکهای فوق واقعگرایانه تبدیل میکند، خلق کرد. اثر آلن، «Théâtre D’opéra Spatial»، در بخش هنرمندان نوظهور دیجیتال نمایشگاه برنده جایزه اول شد و به یکی از اولین آثار تولید شده توسط هوش مصنوعی تبدیل شد که چنین جایزهای را کسب کرده است. این موضوع واکنشهای شدیدی از سوی هنرمندان به دنبال داشت که او را متهم به تقلب کردند. آلن در مصاحبه تلفنی خود دفاع کرد و گفت که به وضوح اعلام کرده بود اثرش با استفاده از هوش مصنوعی خلق شده و هیچ کس را در مورد منشأ آن فریب نداده است. او گفت: «قصد عذرخواهی ندارم. من برنده شدم و هیچ قانونی را زیر پا نگذاشتم.» هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی سالهاست که وجود دارد، اما ابزارهایی که منتشر شدهاند — با نامهایی مانند DALL-E 2، Midjourney و Stable Diffusion — این امکان را برای افراد مبتدی فراهم کردهاند که با تایپ چند کلمه در یک جعبه متن، آثار پیچیده، انتزاعی یا فوق واقعگرایانه خلق کنند. این برنامهها بسیاری از هنرمندان انسانی را نگران آینده خود کردهاند — چرا کسی باید برای هنر پول بدهد وقتی میتواند خودش آن را تولید کند؟ این موضوع همچنین بحثهای شدیدی درباره اخلاقیات هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی ایجاد کرده و با مخالفت افرادی مواجه شده است که ادعا میکنند این برنامهها اساساً نوعی پیشرفته از سرقت ادبی هستند. آلن، ۳۹ ساله، امسال شروع به آزمایش با هنر تولید شده توسط هوش مصنوعی کرد. او استودیویی به نام Incarnate Games دارد که بازیهای رومیزی تولید میکند و کنجکاو بود که چگونه نسل جدید تولیدکنندگان تصاویر هوش مصنوعی در مقایسه با هنرمندان انسانی که آثارشان را سفارش میداد، عمل میکنند. او به یک سرور چت Discord دعوت شد که در آن افراد Midjourney را آزمایش میکردند. این برنامه از فرآیندی پیچیده به نام «diffusion» استفاده میکند تا متن را به تصاویر سفارشی تبدیل کند. کاربران یک سری کلمات را تایپ میکنند و ربات در عرض چند ثانیه یک تصویر تولید میکند.
هنر تولیدشده توسط هوش مصنوعی: میدان مین برای قانون کپیرایتدر سال ۲۰۲۲، یک اثر هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی در مسابقه هنری ایالت کلرادو برنده شد. جیسون آلن، هنرمند این اثر، از Midjourney — یک سیستم هوش مصنوعی تولیدی که با استفاده از آثار هنری جمعآوریشده از اینترنت آموزش دیده بود — برای خلق این اثر استفاده کرده بود. فرآیند خلق این اثر کاملاً خودکار نبود: آلن بیش از ۸۰ ساعت زمان صرف کرد و حدود ۹۰۰ بار اثر خود را اصلاح و بهبود بخشید تا به نتیجه نهایی برسد. با این حال، استفاده او از هوش مصنوعی برای برندهشدن در این مسابقه، واکنشهای تندی را در فضای آنلاین به دنبال داشت. یکی از کاربران توییتر نوشت: «ما شاهد مرگ هنر هستیم که دقیقاً مقابل چشمانمان در حال وقوع است.» با مطرحشدن ابزارهای هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی مانند Midjourney و Stable Diffusion، سؤالاتی درباره مالکیت و نویسندگی نیز مطرح شدهاند. توانایی تولیدی این ابزارها نتیجه آموزش آنها با استفاده از تعداد زیادی آثار هنری قبلی است، که از طریق آنها هوش مصنوعی یاد میگیرد چگونه خروجیهای هنری ایجاد کند. آیا هنرمندانی که آثارشان برای آموزش این مدلها استفاده شدهاند، باید غرامت دریافت کنند؟ چه کسی مالک تصاویری است که سیستمهای هوش مصنوعی تولید میکنند؟ آیا فرآیند تنظیم و بهبود دستورات برای هوش مصنوعی تولیدی، نوعی بیان خلاقانه اصیل است؟ از یک سو، علاقهمندان به فناوری از کارهایی مانند اثر آلن استقبال میکنند. اما از سوی دیگر، بسیاری از هنرمندان حرفهای استفاده از آثارشان برای آموزش هوش مصنوعی را استثمارگرانه میدانند.
چگونه کمیکهای ابرقهرمانی داستان یهودیان آمریکا را روایت میکنندتقریباً صد سال پیش، یک فضاپیمای ساختهشده با عجله در اسمالویل، کانزاس سقوط کرد. در داخل آن یک نوزاد بود — تنها بازماندهی یک سیارهی نابودشده بر اثر پیری. پس از اینکه متوجه شد دارای قدرت و تواناییهای فوقبشری است، پسرک تصمیم گرفت از قدرت خود برای کمک به بشریت و دفاع از ستمدیدگان استفاده کند. این داستان سوپرمن است: یکی از شناختهشدهترین شخصیتهای تاریخ، که برای اولین بار در سال ۱۹۳۸ در صفحات کمیکبوکهای اکشن کمیکس به مخاطبان معرفی شد — کمیکی که بسیاری از طرفداران آن را مهمترین کمیک تاریخ میدانند. به عنوان یک مورخ مهاجرت و قومیت آمریکایی — و یک طرفدار دیرینه کمیکها — من این داستان تخیلی مشهور را به عنوان یک تمثیل درباره مهاجرت و رویای آمریکایی میخوانم. این داستان در اصل، داستان نهایی یک مهاجر در اوایل قرن بیستم است، زمانی که بسیاری از مردم ایالات متحده را سرزمینی با دروازههای باز میدیدند که به یتیمهای جهان فرصتی میداد تا به بالاترین پتانسیل خود برسند. این نوزاد که توسط یک خانواده روستایی به نام کلارک کنت بزرگ شد، با بهترین ویژگیهای آمریکا پرورش یافت. اما، مانند همه داستانهای مهاجران، داستان کنت دو بخش دارد. بخش اول داستان مهاجرت است: داستان اینکه چگونه کال-ال — نام اصلی سوپرمن — از سیاره کریپتون رانده شد و سرزمین جدیدی را پذیرفت. این داستان خاستگاه، میراث خالقان سوپرمن را منعکس میکند: دو نفر از بسیاری از نویسندگان و هنرمندان یهودیآمریکایی که عصر طلایی کمیکبوکها را رقم زدند.
خشم جریانی از احساسات مانند آب در یک شلنگ است – در محیط کار، دانستن زمان تنظیم شدت و جهت آن مهم استتقریباً همهی افراد گاهی در محیط کار با خشم دستوپنجه نرم میکنند. افراد از خشم سرپرستان ستمگر میترسند، احساس خشم خود را سرکوب میکنند تا ظاهری حرفهای داشته باشند، یا عصبانیت خود را بر سر همکاران – چه بهحق و چه ناحق – خالی میکنند. واکنشها نسبت به خشم در محیط کار میتواند شدید باشد، اما همیشه مؤثر نیست. ما، بهعنوان پژوهشگرانی که خود نیز گاهی گرفتار چالشهای خشم میشویم، به این احساس علاقهمندیم. ما دلایل، فرآیندهای زیرین و پیامدهای خشم را از دیدگاههای مدیریت، روانشناسی، بازاریابی و مذاکره بررسی کردهایم. اخیراً، بیش از ۴۰۰ مقاله تحقیقاتی در حوزههای روانشناسی، مدیریت و دیگر رشتههای مرتبط را مرور کردیم که موضوعاتی از فعالیتهای مغزی گرفته تا مذاکره و روابط نژادی را در بر میگرفت. اما با وجود شیوع خشم در محیط کار و دههها تحقیق درباره آن، هنوز روشی ساده برای درک چرخه زندگی خشم و نحوه مدیریت مؤثر آن نیافتیم. با این حال، وقتی عمیقتر به ادبیات پژوهشی پرداختیم، دریافتیم که تنها تغییر نحوهی نگرش به خشم میتواند یک چارچوب جدید و منعطف برای مدیریت این احساس در زندگی روزمره ارائه دهد. پیشنهاد ما این است که خشم را بهعنوان یک جریان از احساسات، مانند آب در یک شلنگ باغچه، در نظر بگیرید. با چنین نگرشی، میتوان ابعاد کلیدی خشم را بررسی کرد: مسیر و شدت آن. دانستن اینکه شلنگ بهدرستی هدایت شده است یا نه و اینکه شدت جریان مناسب است یا خیر، برای تعیین زمان، چگونگی و دلیل تمرکز یا تغییر مسیر خشم و افزایش یا کاهش شدت آن ضروری است.
۵۰۰ سال پیش، دهقانان آلمانی شورش کردند – اما ایمان آنها به اینکه اصلاحات پروتستانی به معنای آزادی است، با مارتین لوتر و اشرافیت نقش بر آب شدپانصد سال پیش، در زمستان ۱۵۲۴-۱۵۲۵، گروههایی از دهقانان در حومه آلمان به دنبال جذب نیرو بودند. این آغاز جنگ دهقانان آلمان بود، بزرگترین قیام در اروپا پیش از انقلاب فرانسه. هدف دهقانان سرنگونی نظام رعیتی و ایجاد جامعهای عادلانهتر بر اساس کتاب مقدس مسیحی بود. برای ماهها، آنها صومعهها و قلعههای اربابانشان را تصرف کردند. تا مارس ۱۵۲۵، ارتشهای دهقانی به دهها هزار نفر از الزاس تا اتریش و از سوئیس تا ساکسونی گسترش یافته بودند. دهقانان البته شکایات اقتصادی داشتند، اما از پیام آزادی یا "Fryheit" به زبان آلمانی که توسط الهیدان مارتین لوتر تبلیغ میشد نیز الهام میگرفتند؛ کسی که بهتازگی اصلاحات پروتستانی را آغاز کرده بود. با این حال، رد قاطعانه لوتر از خواستههای دهقانان به شکست سنگین آنها کمک کرد.............در سال ۱۵۱۷، هشت سال پیش از جنگ دهقانان آلمان، لوتر با ۹۵ تز خود اصلاحات را آغاز کرد. این تزها باور لوتر را منعکس میکردند که پاپ و کلیسای کاتولیک با فروش آمرزشنامهها از فقرا سوءاستفاده میکنند و پولشان را برای وعده دروغین بخشش گناهان میگیرند. لوتر بهجای آن آموخت که خداوند گناهان مؤمنان را آزادانه میبخشد. در یکی از معروفترین رسالههای اولیهاش، «آزادی یک مسیحی»، که در سال ۱۵۲۰ نوشته شد، لوتر استدلال کرد که چون مسیحیان تنها با ایمان نجات مییابند یا «توجیه» میشوند، کاملاً از نیاز به انجام کارهایی برای کسب رستگاری آزادند. این شامل روزهداری، زیارت و خرید آمرزشنامهها میشد. حملات لوتر به کلیسای کاتولیک، کشیشان و راهبان بهسرعت تندتر شد. او و متحدانش آنها را بهخاطر غارت دهقانان و فقرا از طریق ربا - عملی که وام دادن پول با نرخ بهره بالا بود - مورد انتقاد قرار دادند. از آنجا که کتاب مقدس هیچ پشتیبانی برای چنین اعمالی ارائه نمیداد، آنها استدلال کردند که فقرا باید از آنها آزاد باشند.
بروتالیسم – سبکی معماری که جرأت کرد جهانی نو را از خاکسترهای جنگ جهانی دوم فرا بخواندبرخی از بینندگان فیلم «بروتالیست» احتمالاً برای اولین بار با بروتالیسم آشنا میشوند، سبکی معماری که نام خود را به این فیلم داده است. این فیلم، که برای ۱۰ جایزه اسکار نامزد شده، بر تلاشهای قهرمان خیالی، لاسلو توت، متمرکز است تا ساختمانی عظیم، بتنی و پناهگاهمانند را در پنسیلوانیا بهعنوان یک مرکز اجتماعی به واقعیت تبدیل کند. توت، که از بازماندگان هولوکاست است، بر مقیاس عظیم بنا، سطوح بتنی بدون تزئین و فضای داخلی پیچدرپیچ آن اصرار دارد تا نسخهای معماری از دنیای درونی شکسته و آسیبدیده خود خلق کند. انگیزه تقریباً وسواسگونه او برای تکمیل این اثر به پروژهای عمیقاً شخصی برای غلبه بر آسیبهایش تبدیل میشود. با این حال، «بروتالیست» اطلاعات چندانی درباره معماری بروتالیستی فراتر از رابطه بازتابی آن با توت ارائه نمیدهد. طرحها و عکسهایی از ساختمانهای واقعی بروتالیستی در چند صحنه ظاهر میشوند و نگاهی به ریشه و سبک توت میدهند. اما این سازهها بهعنوان محصول خودخواهی یک معمار به تصویر کشیده میشوند، در حالی که فلسفه پشت بروتالیسم توضیح داده نمیشود. داستان واقعی بروتالیسم بسیار گستردهتر است.
شکل کیهان چیست؟ ریاضیدانان با استفاده از توپولوژی شکل جهان و همه چیز درون آن را مطالعه میکنندهنگامی که به محیط اطراف خود نگاه میکنید، ممکن است به نظر آید که بر روی صفحهای مسطح زندگی میکنید. این تصور از آنجا ناشی میشود که شما میتوانید با استفاده از یک نقشه - که ورقهای مسطح است - در شهری جدید راه خود را پیدا کنید و همه مکانهای اطراف را شناسایی کنید. شاید به همین دلیل برخی در گذشته معتقد بودند زمین مسطح است. اما امروزه اکثر مردم میدانند که این باور با حقیقت فاصله زیادی دارد. شما در واقع بر سطح کرهای عظیم زندگی میکنید، مشابه یک توپ ساحلی به اندازه زمین با چند برآمدگی اضافهشده. سطح این کره و صفحه مسطح، دو فضای ممکن دوبعدی (2D) هستند، به این معنا که شما میتوانید در دو جهت حرکت کنید: شمال و جنوب یا شرق و غرب. چه فضاهای دیگری ممکن است وجود داشته باشد که شما در آن زندگی کنید؟ به عبارت دیگر، چه فضاهای دوبعدی دیگری در اطراف شما وجود دارند؟ برای مثال، سطح یک دونات عظیم نیز یک فضای دوبعدی دیگر است. از طریق شاخهای از ریاضیات به نام توپولوژی هندسی، ریاضیدانان فضاهای ممکن را در همه ابعاد بررسی میکنند. چه در طراحی شبکههای حسگری امن، چه در استخراج دادهها یا استفاده از اوریگامی برای استقرار ماهوارهها، زبان و ایدههای اساسی به احتمال زیاد از توپولوژی سرچشمه میگیرند.
تلاش برای افزایش طول عمر انسان هم شگفتانگیز است و هم پر از مخاطرات اخلاقی چه کسی میخواهد برای همیشه زندگی کند؟ فردی مرکوری در آهنگ گروه کویین در سال 1986 با همین نام، با حسرت این سؤال را میپرسد. پاسخ: افراد زیادی - آنقدر که افزایش طول عمر مدتهاست به یک صنعت کوچک تبدیل شده است من به عنوان یک پزشک و پژوهشگر در علوم انسانی پزشکی، تلاش برای گسترش طول عمر انسان را هم شگفتانگیز و هم پر از مخاطرات اخلاقی یافتهام. برای مثال، در دهههای 1970 و 1980، برنامه «نمایش مرو گریفین» یک مهمان را 32 بار دعوت کرد - کارشناس افزایش طول عمر، دورک پیرسون، که بیشتر از هر مهمان دیگری به جز الیزابت تیلور نامههای هواداری دریافت کرد. در سال 1982، او و شریکش، سندی شاو، کتاب «افزایش طول عمر: رویکرد علمی عملی» را منتشر کردند که به پرفروشترین کتاب شماره یک نیویورک تایمز تبدیل شد و بیش از 2 میلیون نسخه فروخت. یکی از توصیههای خاص آنها مصرف کولین و ویتامین B5 برای کاهش زوال شناختی، مبارزه با فشار خون بالا و کاهش تجمع فرآوردههای متابولیکی سمی بود.
چرا گنجاندن افراد دارای معلولیت در نیروی کار و آموزش عالی به نفع همه استچه با ادعای اینکه نابینایی مانع از انجام وظایف کارکنان دولتی میشود، چه با این پیشنهاد که استخدام کارگران دارای معلولیت ذهنی به نقصهای ایمنی در اداره هوانوردی فدرال کمک کرده است، دولت ترامپ بارها این سؤال را مطرح کرده که آیا افراد دارای معلولیت به محیط کار تعلق دارند یا خیر. این موضع نشاندهنده انگ و سوءتفاهمهای گسترده درباره تواناییها و دستاوردهای افراد دارای معلولیت است. کلیشههای منفی و اقدامات طردکننده همچنان ادامه دارند، با وجود اینکه افراد دارای معلولیت بزرگترین گروه اقلیت در ایالات متحده هستند و نزدیک به 30 درصد از جمعیت را تشکیل میدهند. چه خودتان را دارای معلولیت بدانید یا نه، اکثر مردم در نزدیکی فردی با معلولیت زندگی یا کار میکنند. من سالهاست که درباره چگونگی کنار گذاشته شدن افراد دارای معلولیت از تلاشها برای تضمین دسترسی برابر برای همه، بهویژه در آموزش عالی، تحقیق میکنم. این طرد اغلب به دلیل باورهای بیاساس درباره ظرفیت، هوش و شایستگی و این فرض نادرست است که گنجاندن معلولیت نیازمند کاهش استانداردها است. با این حال، مطالعات نشان میدهند که گنجاندن افراد دارای معلولیت برای همه مفید است، نه فقط برای خود افراد معلول. مدارس و محیطهای کاری زمانی که افراد دارای معلولیت در همه سطوح سازمان حضور داشته باشند، مشارکتیتر و پاسخگوتر میشوند. به عبارت دیگر، گنجاندن معلولیت درباره خیریه نیست؛ بلکه درباره بهتر کار کردن سازمانهاست.
سه ویژگی کلیدی افراد باهوش هیجانی بالا که مسیر موفقیت را برایشان هموار میکند چیست؟افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، معمولا در زندگی شادترند و از روابطشان رضایت بیشتری دارند. این موضوع تا حد زیادی به سه عادتی برمیگردد که این افراد بهطور مداوم در زندگی خود رعایت میکنند. اما این عادات چه هستند؟ شناخت ویژگیهای افرادی با هوش هیجانی بالا میتواند به ما کمک کند تا این مهارتها را در خود تقویت کنیم و در مواجهه با چالشهای زندگی، واکنشهای سنجیدهتری داشته باشیم. این افراد حتی در شرایط سخت جنبههای مثبت زندگیشان را فراموش نمیکنند. این ویژگی که بهعنوان «تنظیم هیجانی» شناخته میشود، به آنها کمک میکند تا در دوران بحران، آرامش خود را حفظ کنند. در لحظات دشوار، آنها معمولا با خود میگویند: «میتوانست بدتر از این باشد.» چنین ذهنیتی باعث میشود که در زمانهای پرتنش، کنترل اوضاع را از دست ندهند و با تکیه بر جنبههای مثبت زندگیشان، برای عبور از سختیها انگیزه بگیرند. آنها با پشت سر گذاشتن سختیها معمولا زمانی را به مرور اتفاقات و اندیشیدن به درسهایی که از این تجربه گرفتهاند اختصاص میدهند. پیدا کردن «نکتهی امیدبخش» در دل مشکلات به آنها کمک میکند که رشد کنند و تکامل یابند. آنها با احساس خوشبختی و رضایت به پیشرفت در زندگی ادامه میدهند.
آیا رئیسجمهور باید یک رهبر اخلاقی باشد؟ماکیاولی و پیروانش ممکن است بتوانند رذایلی را توجیه کنند که در نهایت باعث بهبود جهان میشوند. اما نه هر نوع رذیلتی قابلدفاع است، و نه هر نوع نادرستی به نتیجهای خوب منجر میشود. برخی از ویژگیهای منفی، مانند اعتمادبهنفس بیشازحد یا استفاده از خشونت در نام عدالت، ممکن است در برخی موارد دفاعپذیر باشند. اما ویژگیهایی مانند تمایل به انتقامجویی و تحقیر مخالفان، کمتر قابلدفاع به نظر میرسند. در نهایت، اگرچه ممکن است گاهی نیاز به رئیسجمهوری با ضعفهای اخلاقی وجود داشته باشد، اما این بدان معنا نیست که همه ضعفهای اخلاقی قابلپذیرش هستند.