«دستگیری ابو لولو ظاهراً یک حرکت تبلیغاتی برای منحرف کردن خشم جهانی و تغییر توجه از مسئولیت این شبهنظامیان در این کشتار است. با این حال، بسیاری از سودانیها این ادعا را نپذیرفتند و هشتگ «همهی شما ابو لولو هستید» را راه انداختند - به این معنی که کل این شبهنظامیان مانند او عمل میکنند.»
ریک ماشار، معاون اول رئیسجمهور سودان جنوبی و رهبر اصلی مخالفان، هفته گذشته به اتهام تحریک به شورش دستگیر شد. این دستگیری، توافقنامه تقسیم قدرت سال ۲۰۱۸ بین ماشار و رئیسجمهور سالوا کییر را زیر سوال برده است. این توافقنامه به جنگ داخلی پنجسالهای که حدود ۴۰۰ هزار کشته برجای گذاشت، پایان داد. حزب ماشار، جنبش آزادیبخش خلق سودان-اپوزیسیون (SPLM-IO)، در بیانیهای اعلام کرد که دستگیری او بهطور «موثر» این توافق را بیاعتبار کرده و «چشمانداز صلح و ثبات در سودان جنوبی اکنون به شدت در خطر قرار گرفته است.» استفان دوژاریک، سخنگوی سازمان ملل، نیز هشدار داد که این اقدام کشور را «یک گام به جنگ داخلی نزدیکتر کرده است.» کنیا که ریاست جامعه شرق آفریقا (متشکل از هشت کشور از جمله سودان جنوبی) را بر عهده دارد، رایلا اودینگا، نخستوزیر سابق کنیا، را برای کاهش تنشها اعزام کرد. اودینگا در پستی در اکس (توییتر سابق) گفت که با کییر دیدار کرده و از امکان حل اختلافات «امیدوار» است. با این حال، مقامات سودان جنوبی از ملاقات او با ماشار جلوگیری کردند. از چهارم مارس، درگیریهایی بین ارتش سودان جنوبی (تحت کنترل کییر) و نیروهای وفادار به ماشار در حومه جوبا و ایالت بالای نیل رخ داده است. این درگیریها پس از حمله گروه مسلح موسوم به ارتش سفید (متشکل از جوانان قوم نُوئر، همان جامعه قومی ماشار) به یک پادگان نظامی آغاز شد. از آن زمان، کییر با دستگیری وزیران وفادار به ماشار و انتصاب بنیامین بول مِل، مشاور خود، به عنوان معاون دوم رئیسجمهور، سعی در تحکیم موقعیت خود داشته است. (آمریکا در سال ۲۰۱۷ به دلیل فساد، بول مل را تحریم کرد.)
سلسلهای از پیشرفتهای ارتش سودان باعث شده برخی ناظران گمان کنند که جنگ داخلی چندساله این کشور آفریقایی ممکن است به یک نقطه عطف حیاتی رسیده باشد. حتی اگر این درگیری خونین فردا به پایان برسد، زخمهای خشونتی که دهها هزار نفر را کشته و میلیونها نفر را آواره کرده، بر پیکر مردم سودان باقی خواهد ماند. اما پیروزیهای اخیر ارتش به معنای پایان دشمن آن، یعنی گروه شبهنظامی شورشی که هنوز مناطق وسیعی از سودان را در کنترل دارد، نیست.
در شب اول ژوئیه 1839، 53 آفریقایی بردهدار در کشتی بردهدار «لا آمیستاد» یعنی «دوستی» اسپانیایی - در حالی که به مزرعهای در پورتو پرنسیپ، کوبا فرستاده میشدند، شورش کردند. آنها ربوده شده و از سیرالئون امروزی به هاوانا با یک کشتی بزرگتر قاچاق شده بودند و برای رسیدن به پورتو پرنسیپ به لا آمیستاد کوچکتر منتقل شدند. یک مرد 25 ساله به نام سنگبه پیه رهبری شورشیان را برعهده داشت که در این درگیری 10 نفر کشته شدند. آنها توانستند ناخدا رامون فرر را بکشند و کنترل کشتی را در دست بگیرند و به خدمه بازمانده دستور دادند آنها را به سیرالئون برگردانند. اما خدمه کشتی را به سمت شمال حرکت دادند، جایی که در لانگ آیلند ساند دستگیر شدند. با بازداشت شورشیان در کنتیکت، سرنوشت آنها توسط سیستم حقوقی ایالت تعیین می شود. مجموعه ای قابل توجه از 22 نقاشی، چهره این شورشیان را نشان می دهد و نگاهی نادر به انسانیت آنها در زمانی که آنها به حق زندگی آزادانه خود را تأیید می کردند، ارائه می دهد.
پاپیروس ۱۶ متری حاوی متونی از کتاب مردگان فرعونی است که در یکی از ۲۵۰ تابوت دفن شده در گورستان باستانی سقاره کشف شده است. باستانشناسان مصری هنگام تحقیق و کاوش در منطقه «سقاره» برای نخستین بار در طول یک قرن گذشته یک پاپیروس باستانی به طول ۱۶ متر کشف کردند. سقاره در واقع گورستان وسیع و یا شهر امواتی بزرگ واقع در «منف»، پایتخت مصر باستان است که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. این بخش از تاریخ مصر باستان بیش از دوازده اهرام، مکانهای دفن حیوانات و صومعههای باستانی مسیحی قبطی را در خود جای داده است. دانشمندان ابتدا بر این باور بودند که طومارهای باستانی نگاشته شده روی پاپیروس یا قرطاسها تنها ۹ متر طول دارد، اما پس از بازسازی نمونههای تازه کشف شده و ترجمه کامل آن، مشخص شد که در واقع اندازه آنها ۱۶ متر است.
شهرها موتورهای حیاتی رشد اقتصادی، نوآوری و پیشرفت اجتماعی هستند. آنها آینده ملت ها و زندگی میلیون ها نفر را شکل می دهند. در آفریقا، شهرنشینی با سرعت بیسابقهای در حال افزایش است. شهرها به سرعت در حال گسترش هستند تا جمعیت رو به رشد و تقاضای فزاینده ای برای شغل، مسکن و زیرساخت ها را در خود جای دهند. این امر می تواند زندگی در بسیاری از شهرهای آفریقا را به دلیل نرخ بالای بیکاری، زیرساخت های محدود و مسائلی مانند کمبود مسکن و خدمات عمومی ناکافی بسیار چالش برانگیز کند. خبر خوب این است که بیشتر شهرنشینی آفریقا هنوز در راه است، بنابراین هنوز زمان برای درست کردن اوضاع وجود دارد. این فرصت برای یادگیری از موفقیت ها و چالش های پیش روی شهرهای دیگر نقاط جهان وجود دارد.
تصاویر دیدنی از صحرای مراکش، دریاچه های بزرگی را نشان می دهد که پس از بارش شدید در یکی از خشک ترین و بایرترین مکان های جهان با اولین سیل خود در چند دهه اخیر، در تپه های شنی غلتیده شده اند. صحرا باران را تجربه می کند، اما معمولاً فقط چند اینچ در سال و به ندرت در اواخر تابستان. با این حال، بیش از دو روز در ماه سپتامبر، باران شدیدی در بخشهایی از صحرا در جنوب شرقی مراکش بارید، پس از آن که یک سیستم کم فشار در شمال غرب صحرا رانده شد. داده های اولیه ماهواره ای ناسا حاکی از بارش نزدیک به 8 اینچ در برخی مناطق این ناحیه است. رشیدیه، یک شهر بیابانی در جنوب شرقی مراکش، تقریباً 3 اینچ بارندگی را ثبت کرد که بیشتر آن فقط دو روز در ماه گذشته بود. این بیش از چهار برابر بارندگی عادی برای کل ماه سپتامبر است و معادل بیش از نیم سال بارندگی برای این منطقه است. هوسین یوابب از آژانس هواشناسی مراکش هفته گذشته به آسوشیتدپرس گفت: 30 تا 50 سال از بارندگی ما در این مدت کوتاه می گذرد.
الجزایر این هفته در آخرین تشدید تنشها بر سر به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش در صحرای غربی مورد مناقشه، مانع از اخراج شهروندان خود از فرانسه شد. امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، نامه ای به محمد ششم پادشاه مراکش ارسال کرد که در آن از طرحی حمایت کرد که مراکش در سال 2007 برای ارائه خودمختاری محدود به صحرای غربی تحت حاکمیت مراکش پیشنهاد کرد. مکرون در نامه ای که در 30 ژوئیه منتشر شد، آن را "تنها پایه" برای حل و فصل مناقشه خواند. او نوشت: «فرانسه قصد دارد با این موضع هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی سازگار عمل کند. الجزایر اکنون از بازگرداندن شهروندانی که فرانسه دستور اخراج آنها را صادر کرده است خودداری می کند. الجزایر پیش از این در پایان ژوئیه سفیر خود را از فرانسه فراخوانده بود. دو کشور در سال 2021 اختلافات مهاجرتی مشابهی داشتند که بیش از یک سال به طول انجامید و سابقه تنش های مکرر از زمان استقلال الجزایر از فرانسه در سال 1962 پیش از آن نیز وجود داشت. مراکش صحرای غربی، مستعمره سابق اسپانیا را در سال 1975 ضمیمه کرد. این کار را در حالی انجام داد که اسپانیا در حال آماده شدن برای عقب نشینی از این قلمرو بود. مراکش اکنون حدود 80 درصد از این منطقه را تحت کنترل دارد که دارای ذخایر معدنی قابل توجه و مناطق غنی ماهیگیری اقیانوس اطلس است. الجزایر همسایه از جبهه پولیساریو صحرای غربی حمایت می کند که از دهه 1970 به دنبال استقلال کامل و حق تعیین سرنوشت برای مردم صحرای غربی است. الجزایر میزبان بیش از 100000 صحرائی است که در اردوگاه های پناهندگان در قلمرو خود زندگی می کنند.
در حالی که ارتش روسیه در اوکراین گرفتار شده است، مزدوران آن در آفریقا وضعیت بهتری ندارند. در اواخر ژوئیه 2024، مزدوران گروه واگنر، یک شرکت نظامی خصوصی وابسته به مسکو، ارتش مالی را در آنچه که رژیم مالی "عملیات تثبیت" در شهر تینزاواتن در شمال شرقی این کشور آفریقای غربی، نزدیک مرز الجزایر نامید، همراهی کردند. هنگامی که جنگ بین آن ائتلاف و شورشیان از چارچوب استراتژیک دائمی، یک گروه جداییطلب قومی طوارق، درگرفت، این مأموریت به سرعت به کنار رفت. در عقب نشینی، نیروهای واگنر و مالی در کمین شبه نظامیان وابسته به القاعده جماعت نصرت الاسلام والمسلمین یا JNIM قرار گرفتند. طبق گزارش ها، بیش از 80 پرسنل واگنر و بیش از 40 سرباز مالی در این درگیری کشته شدند. در میان قربانیان، نیکیتا فدیانین، مدیر کانال تلگرامی محبوب واگنر، منطقه خاکستری، بود. در حالی که شورشیان طوارق و JNIM به سرعت موفقیت خود را جشن گرفتند، مالی و واگنر به دنبال کم اهمیت جلوه دادن ضررهای خود بودند. و قابل درک است. شکست در تینزاواتن، هم گروه واگنر و هم روسیه را در تنگنا قرار می دهد. این به رهبران آفریقایی محدودیت های داشتن مزدوران تحت حمایت مسکو را به عنوان شریک ضد تروریسم و حامی رژیم، به ویژه در یک محیط امنیتی پیچیده مانند مالی، نشان می دهد. حتی استراتژی مسکو در قاره را نیز به چالش می کشد. از زمان مرگ یوگنی پریگوژین، رهبر واگنر، در آگوست 2023، مسکو تلاش کرد تا با ایجاد سپاه آفریقا، پروژه ای که تحت کنترل وزارت دفاع طراحی شده بود، عملیات این گروه را به دست گیرد. هدف این پروژه این است که جنگنده های واگنر را مستقیماً تحت فرمان و کنترل دولت روسیه قرار دهد. اما این امر چالش برانگیزتر از آن چیزی است که مسکو پیش بینی می کرد و برنامه های روسیه برای گسترش مشارکت خود در سراسر آفریقا از طریق پیشنهاد حمایت از شرکت های نظامی خصوصی را پیچیده کرده است.
بر اساس پیشبینی اولیه که توسط آژانسهای سازمان ملل متحد و گروههای امدادی برای تعیین اینکه آیا در سودان به طور رسمی قحطی اعلام شود یا خیر، تخمین زده میشود که 756000 نفر در سودان تا سپتامبر با کمبود مواد غذایی فاجعهبار مواجه شوند. نتایج اولیه از اول ژوئن که رویترز مشاهده کرد، نشان دهنده وضعیت رو به وخامت سریع در کشور جنگ زده است. آخرین پیشبینی قبلی که در ماه دسامبر منتشر شد، نشان داد که 17.7 میلیون نفر یا 37 درصد از جمعیت، با سطوح بالایی از ناامنی غذایی مواجه هستند، اما هیچیک در وضعیت فاجعهباری در نظر گرفته نشدهاند. اکنون، حدود 25.6 میلیون نفر یا 54 درصد از جمعیت، از جمله بیش از نه میلیون نفر در شرایط اضطراری یا بدتر با کمبود بحرانی مواجه هستند،. آخرین پیش بینی یک نظریه اولیه است و ممکن است تغییر کند. این امر مستلزم تایید دولت سودان تحت کنترل گروه های نظامی و سازمان ملل و آژانس های بین المللی است. دولت قبلاً تجربه قحطی را رد کرده بود.
نزدیک به پنج میلیون نفر به قحطی نزدیک شده اند، زیرا جنگ داخلی این کشور از مرز یک سال گذشته است. مقامات امدادی میگویند که طرفهای متخاصم - ارتش و نیروهای پشتیبانی سریع - کمکها را غارت میکنند یا مانع رسیدن آن به مناطقی میشوند که گرسنگی در آنها وجود دارد. اما «بزرگترین بحران گرسنگی در جهان» توجه کمی را به خود جلب کرده است.
در زیبایی خلوت پارک ملی ساحل اسکلت نامیبیا، یک سافاری پیادهروی منحصربهفرد کاری است که مناظر ناهموار را با دیدارهای شگفتانگیز حیات وحش ترکیب میکند. از تپههای شنی وسیع و دشتهای خشک عبور می توان کرد، جایی که فیلهای سازگار با صحرا پرسه میزنند، شیرها در شنهای متحرک شکار میکنند و فوکها در امتداد خط ساحلی شادی میکنند. این بیابان رام نشده، انعطافپذیری شگفتانگیز زندگی را در شدیدترین محیطها نشان میدهد.
اخیرا گروههای شکار غیرمجاز که عاجها را قاچاق میکردند در نامیبیا دستگیر شدند. در مجموع، حداقل 68 عاج فیل به وزن تقریباً یک تن کشف شد. دستگیری ها در منطقه زامبزی نامیبیا، که هم مرز بوتسوانا و زامبیا است، رخ داد. گفته می شود که بیشتر عاج ها از فیل هایی که اخیراً در بوتسوانا شکار شده اند به دست آمده اند. در یک عملیات دستگیری، مقامات بر اساس اطلاعاتی مبنی بر اینکه منطقه زامبزی به عنوان یک مسیر ترانزیت برای قاچاق عاج فیل های شکار شده از بوتسوانا به زامبیا استفاده می شود، عمل کردند.
نلسون رولي هلاهلا ماندلا در سال 1941 از ترانسكي به ژوهانسبورگ آمده بود. در 18 ژولاي سال 1918 درامتاتا، در يكي از خانوادههاي اشرافي تمبو متولد شد، او ذاتاً شخصي داراي احساس مسئوليت بود. كودكياش با كار چوپاني به روش سنتي سپري گرديد ـ گوسفندان را به چرا ميبرد و در شخم زدن زمين كمك ميكرد و، آنطوري كه در بيانيهاي كه در محاكمه سال 1962 براي دادگاه ميخواند، او با داستانهايي كه پيران قبيله از روزهاي قبلاز آمدن سفيدپوستاني ميگفتند به حركت درآمد: آن موقع ملتمان در صلح و صفا زندگي ميكردند، تحت حكومت دموكراتيك اميران و فرماندهان... آن زمان كشور از آن ما بود، با نام و حقوقمان. سرزمين ما به تمامي به قبايل تعلق داشت. طبقات اجتماعي وجود نداشتند، نه ثروتمند و نه فقير و نه استثمار انسان از انسان. مردم آزاد و مساوي بودند و اين اساس حكومت ما بود. با شورايي كامل و دموكراتيك كه همه اعضاي آن در بحثها و مشاجراتش شركت مينمودند. رئيس و مرئوس، جنگنجو و پزشك، همه در شورا شركت ميكردند وبراي اتخاذ تصميم كوشش ميكردند. در چنين جامعهاي بدوئيت و نا امني فراوان بود، لذا هرگز نتوانستند نيازهاي عصر جديد را جوابگو باشند. اما در اينچنين جامعهاي كه نطفههاي دموكراسي انقلابي را در خود دارد، در آن هيچكس در بردگي و بندگي نخواهد بود، در آن فقر و نياز و ناامني زياد نخواهد بود. اينست آن پيامي كه، حتي امروزه، الهامبخش من در فعاليتم و در مبارزه سياسيام ميباشد.
قلاً در آن زمان هنوز تفاوتي بين آموزش سفيد و سياه وجود نداشت. كه قبل از آمدن آموزش پوچ بانتو[5] در اوايل دهه پنجاه بود. مواد درسي معمولي را دارد و ما موضوعات نظري مانند لاتين، انگليسي، شيمي و رياضيات را آموختيم. استانداردهاي سختي وجود داشت.كه با معرفي استانداردهاي آموزش بانتو كنار گذاشته شدند، دورنما تاريك و مبهم گرديد. ما هنوز درباره چين و آمريكا ميآموختيم. به بچههاي بعداز ما فاصله براندفورت و بلومفونتن را ميآموزند و اين تمام آن چيزيست كه در اين سرزمينآموزش ميدهند. آنها چيزي درباره دنيا نميدانند و نميتوانند انگليسي را خوبصحبت نمايند. بنابراين در سنين كودكي از تفوق و برتري سفيدپوستان نسبت به ما آگاه گرديدم. و توانستم ببينم كه چگونه پدرم در مقايسه با معلمين سفيدپوست حقير به نظر ميآيد. و آن موضوع غرورتان را كه هنوز كودكي بيش نيستيد جريحهدار مينمايد و به خودتان ميگوييد: «كاش آنها در جنگهاي نهگانه اكسهوسا شكست ميخوردند. من يكي از آنها هستم، و از آنجا كه جنگهاي اِكسهوسا متوقف گرديد، دوباره شروع خواهمكرد و سرزمين من را بازپس ميگيرم.» هر كدام از بچههاي قبيلهمان موضوعهاي درسهاي پدرم را در كلاس درس درك ميكردند. زماني كه بچه هستيد خشمي در درونتان بيدار ميشود كه آن آگاهيهاي سياسي سياه را شكل داده و ميسازد.