خبر های ویژه

آفتی به‌نام دولت‌زدگی؛ نقدی بر کارنامه چپ‌گرایان افغانستان

6 دی 1404

نمایشگاه هنر آسیای مرکزی با الهام از گذشته، آینده‌ای را به تصویر می‌کشد

5 دی 1404

برنامه طالبان پس از تخریب سینما آریانا در کابل: مجتمع تجاری می‌سازیم

5 دی 1404

انجمن سُوموی ژاپن صد ساله شد – اما آیین‌های این ورزش نقشی بسیار کهن‌تر در شکل دادن به تصور مردم از ژاپن داشته‌اند

16 آبان 1404

ترامپ و ادعای پیروزی بر چین

9 آبان 1404

اجلاس شی و ترامپ: تجارت، تایوان و روسیه همچنان در صدر دستور کار رؤسای جمهور چین و آمریکا – ۶ سال پس از آخرین دیدار

6 آبان 1404

ژاپن رهبر جدیدی دارد، و او یک درامر هوی‌متال است

30 مهر 1404

نی در تبعید: طالبان فعالیت‌ رسانه‌های تصویری در پنجشیر را ممنوع اعلام کردند

21 شهریور 1404

طالبان کارکنان برشنا را به‌دلیل نداشتن کلاه و ریش از ورود به دفاتر منع کردند

20 شهریور 1404

تجارت انگور در باتلاق تورخم؛ فریاد بازرگانان و گوش کر طالبان

19 شهریور 1404

حکومت طالبان در افغانستان سرودن اشعار عاشقانه را ممنوع کرد

9 شهریور 1404

ایستادگی زنان ترک‌تبار افغانستان؛ چهار سال مقاومت مقابل خفقان و محرومیت

23 مرداد 1404

روند کاهشی در جمعیت چین

22 مرداد 1404

راه آهن سراسری افغانستان با توافق جدید به سمت واقعیت می‌رود

20 مرداد 1404

انسجام زنان پنجشیر محدودیت‌های جدید طالبان را محکوم کرد

19 مرداد 1404

هشتادمین سالگرد مراسم یادبود قربانیان هیروشیما و ناگازاکی

16 مرداد 1404

6 دی 1404

آفتی به‌نام دولت‌زدگی؛ نقدی بر کارنامه چپ‌گرایان افغانستان

گزارش  ب. آمون‌پور - 8 صبح

چپ افغانستان، اگر می‌خواست به یک نیروی سیاسی پایدار تبدیل شود، باید ابتدا از رهگذر کار طولانی، پایه توده‌ای می‌یافت و پیش از برداشتن خیزهای بلند برای تصرف قدرت سیاسی، به خودآگاهی سیاسی می‌رسید. این خودآگاهی، مستلزم گفتن «نه» به وابسته‌گی بود. اما چپ، بی‌تجربه و ناآگاه، خیلی زود به شوروی یا چین گرایش پیدا کرد و به این ترتیب، امکان سیاست‌ورزی مستقلانه را از دست داد. چپ گرایش‌یافته به چین، نسخه‌های سیاسی مائو تسه‌تونگ را ـ بی‌توجه به تفاوت‌های عمیق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ـ می‌خواست در افغانستان پیاده کند. دهقان افغانستانی، جای دهقان چینی نشانده شد و «جنگ دهقانی» بدون زمینه عینی آن، به یک شعار میان‌تهی بدل گشت. در سوی دیگر، چپ وابسته به شوروی، افغانستان را چون نسخه کوچک‌شده‌ای از اتحاد جماهیر شوروی می‌دید و می‌کوشید همان الگوهای حزبی، دولتی و امنیتی را در جامعه‌ای کاملاً متفاوت پیاده کند. این تقلید مکانیکی، نه‌تنها به استقلال سیاسی چپ لطمه زد، بلکه آن را در چشم بخش بزرگی از جامعه، به نیرویی بیگانه و وابسته بدل ساخت؛ تصویری که مجاهدین و نیروهای سنتی، به‌خوبی از آن بهره‌برداری کردند. باری، کارنامه چپ افغانستان، بیش از هر چیز، روایت فرصت‌های سوخته است؛ فرصت‌هایی برای ساختن سیاستی مستقل، اجتماعی و ریشه‌دار. شش جدی، نماد شکست پروژه‌ای است که می‌خواست از راه میان‌بُر، جامعه را دگرگون کند. چپی که شنا نیاموخته بود، به دریای متلاطم قدرت پرید و نه‌تنها خود غرق شد، بلکه بسیاری دیگر را نیز با خود به کام فاجعه کشاند. اگر نقدی امروز معنا داشته باشد، نه برای احیای نوستالژی شکست‌خورده، بلکه برای فهم این واقعیت است که بدون صبر استراتژیک، بدون استقلال سیاسی و بدون پیوند واقعی با جامعه، هیچ پروژه رهایی‌بخشی دوام نخواهد آورد؛ چه نامش چپ باشد، چه هر عنوان دیگر.

تبریز امروز:

 

 AP

چپ افغانستان، از همان آغاز پیدایش، بیش از آن‌که یک پروژه ریشه‌دار اجتماعی باشد، یک پروژه سیاسی شتاب‌زده و دولت‌محور بود. این جریان، پیش از آن‌که بتواند جامعه را بفهمد، با آن پیوند ارگانیک برقرار کرده و ظرفیت‌های درونی آن را برای تغییر تدریجی بسیج کند، در سودای تصرف قدرت سیاسی افتاد. کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ اوج این شتاب‌زده‌گی بود؛ اقدامی که نه بر پایه آماده‌گی اجتماعی، نه بر اساس توازن نیروها، و نه با درک درست از ساختارهای فرهنگی و تاریخی افغانستان صورت گرفت. این ماجراجویی سیاسی، خیلی زود به بن‌بست رسید. دولت برآمده از کودتا، نه توانایی حل بحران مشروعیت را داشت و نه ابزار لازم برای مدیریت جامعه‌ای را که به‌شدت نسبت به مداخله دولت حساس بود. نتیجه، اتکای روزافزون به زور، سرکوب، تصفیه‌های درون‌حزبی و در نهایت، دعوت رسمی از ارتش شوروی برای «نجات انقلاب» بود؛ دعوتی که در واقع اعترافی آشکار به شکست یک پروژه سیاسی از درون محسوب می‌شد.

دولت‌زده‌گی

یکی از بنیادی‌ترین معضلات چپ افغانستان، دولت‌زده‌گی مزمن آن بود. برای این جریان، دولت نه ابزار تحول اجتماعی، بلکه خودِ هدف بود. تصرف دولت، جایگزین کار توده‌ای شد و قدرت سیاسی، به‌جای آگاهی سیاسی، در مرکز ثقل مبارزه قرار گرفت. این وارونه‌گی، چپ را از جامعه جدا کرد و آن را به گروهی از کادرهای بروکراتیک مبدل ساخت که حیات سیاسی‌شان به دوام دولت گره خورده بود. چپ افغانستان هرگز فرصت نیافت ـ یا بهتر بگوییم هرگز صبر نکرد ـ تا از پایین، از میان دهقانان، کارگران، معلمان، دانش‌جویان و اقشار حاشیه‌ای، پایه اجتماعی پایدار بسازد. کار توده‌ای درازمدت، آموزش سیاسی تدریجی و نهادسازی اجتماعی، همه‌گی قربانی عطش تصرف قدرت شدند. در نتیجه، با نخستین لرزش‌های سیاسی، این جریان از درون تهی شد و برای بقا، به نیروی خارجی پناه برد.

به بیان دیگر، چون چپ در افغانستان به حدی از بردباری و صبر استراتژیک دست نیافته بود که با کار توده‌ای درازمدت از پایین، قدرت سیاسی را به دست آورد، نوعی شتاب‌زده‌گی و ماجراجویی همواره بر مبارزه سیاسی‌اش غالب بود. شوق قدرت‌سواری و دولت‌داری بیش از هر چیز مسیر کار سیاسی آن را تعیین می‌کرد. چه چپ وابسته به شوروی و چه چپ وفادار به خط چین، هر دو جنون عجیبی به تصرف قدرت سیاسی، حتا از راه کودتا و هر اقدام سیاسی دیگر، داشتند. این وسواس قدرت، هزینه‌های سنگینی در پی داشت. چپ وابسته به شوروی، با سقوط دولت نجیب در سال ۱۹۹۲، به‌گونه کامل فروپاشید و عملاً از بازی کلان سیاسی حذف شد. نه شبکه اجتماعی مؤثری برایش باقی مانده بود، نه گفتمان جذابی و نه سرمایه اخلاقی‌ای که بتواند بازتولید شود. پروژه‌ای که تمام موجودیتش به دولت گره خورده بود، با فروپاشی دولت نجیب، به تاریخ پیوست.

دیگر جریان‌های چپ، به‌شمول سازمان‌های مائوئیستی، نیز سرنوشت چندان متفاوتی نیافتند. آنان یا کاملاً از صحنه سیاسی محو شدند، یا در نتیجه انشعاب‌های پی‌درپی، به گروه‌های کوچک خانواده‌گی تقلیل یافتند. اختلافات ایدیولوژیک، تسویه‌حساب‌های شخصی و ناتوانی در بازخوانی انتقادی گذشته، این جریان‌ها را به بن‌بست کشاند. در بهترین حالت، تمام هم‌وغم برخی از این گروه‌ها، حفظ و نگهداری ثروتی است که از طریق کاروبار ان‌جی‌اویی در گذشته و اکنون به دست آورده‌اند. سیاست، جای خود را به مدیریت پروژه داده و آرمان‌خواهی، به حساب‌داری مالی تقلیل یافته است. در حال حاضر، تنها کاری که از عهده بسیاری از آنان برمی‌آید، عقده‌گشایی و دشنام‌پراکنی در شبکه‌های اجتماعی است؛ کاری که در آن هم موفقیت چندانی ندارند و بیش‌تر بر حاشیه‌نشینی سیاسی‌شان مهر تأیید می‌زند.

وابسته‌گی، خطای استراتژیک

چپ افغانستان، اگر می‌خواست به یک نیروی سیاسی پایدار تبدیل شود، باید ابتدا از رهگذر کار طولانی، پایه توده‌ای می‌یافت و پیش از برداشتن خیزهای بلند برای تصرف قدرت سیاسی، به خودآگاهی سیاسی می‌رسید. این خودآگاهی، مستلزم گفتن «نه» به وابسته‌گی بود. اما چپ، بی‌تجربه و ناآگاه، خیلی زود به شوروی یا چین گرایش پیدا کرد و به این ترتیب، امکان سیاست‌ورزی مستقلانه را از دست داد. چپ گرایش‌یافته به چین، نسخه‌های سیاسی مائو تسه‌تونگ را ـ بی‌توجه به تفاوت‌های عمیق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ـ می‌خواست در افغانستان پیاده کند. دهقان افغانستانی، جای دهقان چینی نشانده شد و «جنگ دهقانی» بدون زمینه عینی آن، به یک شعار میان‌تهی بدل گشت. در سوی دیگر، چپ وابسته به شوروی، افغانستان را چون نسخه کوچک‌شده‌ای از اتحاد جماهیر شوروی می‌دید و می‌کوشید همان الگوهای حزبی، دولتی و امنیتی را در جامعه‌ای کاملاً متفاوت پیاده کند. این تقلید مکانیکی، نه‌تنها به استقلال سیاسی چپ لطمه زد، بلکه آن را در چشم بخش بزرگی از جامعه، به نیرویی بیگانه و وابسته بدل ساخت؛ تصویری که مجاهدین و نیروهای سنتی، به‌خوبی از آن بهره‌برداری کردند.

باری، کارنامه چپ افغانستان، بیش از هر چیز، روایت فرصت‌های سوخته است؛ فرصت‌هایی برای ساختن سیاستی مستقل، اجتماعی و ریشه‌دار. شش جدی، نماد شکست پروژه‌ای است که می‌خواست از راه میان‌بُر، جامعه را دگرگون کند. چپی که شنا نیاموخته بود، به دریای متلاطم قدرت پرید و نه‌تنها خود غرق شد، بلکه بسیاری دیگر را نیز با خود به کام فاجعه کشاند. اگر نقدی امروز معنا داشته باشد، نه برای احیای نوستالژی شکست‌خورده، بلکه برای فهم این واقعیت است که بدون صبر استراتژیک، بدون استقلال سیاسی و بدون پیوند واقعی با جامعه، هیچ پروژه رهایی‌بخشی دوام نخواهد آورد؛ چه نامش چپ باشد، چه هر عنوان دیگر.

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت