29 آبان 1397
تغییرات اقلیمی را مقصر نابرابری بدانید. تا پایان آخرین عصر یخبندان یعنی حدود ۱۲ هزار سال پیش، اجداد ما در گروههای کوچک آذوقهجمعکُن زندگی میکردند. زیاد جابجا میشدند، دارایی چندانی نداشتند، و حتی کمتر از آن را برای نسل بعد به جا میگذاشتند، تا بدینترتیب هر نعمت بادآوردهای را درجا با هم تقسیم کنند. با افزایش دما، انسانها توانستند یکجانشین شوند تا مزرعهداری و دامداری کنند. مدیریت جمعی منابع هم جای خود را به حق مالکیت خصوصی داد و با شکلگیری هنجارهای جدید، داراییها موروثی شدند. به مرور زمان، انباشت عایدات حاصل از مغز و تن و شانس میان دارا و ندار فاصله انداخت.
تبریز امروز:
در طول تاریخ سرچشمههای اصلی نابرابری تغییر کردهاند، ولی پیامد کلی آن یکسان مانده: بسط شکاف میان غنی و فقیر. این بدین معنی نیست که تاریخ همواره در یک جهت پیش رفته است. گویا تاریخ هرازگاهی دکمۀ ریست را فشرده تا نابرابری را بهطرزی چشمگیر، ولو موقت، کاهش دهد. بااینهمه، بررسی این دورههای تاریخی دلالتهای دلهرهآوری دارد: هربار که شکاف میان غنی و فقیر کاهش چشمگیری یافته است، بهخاطر بلایا، جنگها و شوکهای خشونتباری بوده که اتفاق افتادهاند. آیا میتوانیم بدون خشونت هم به این نتیجه برسیم؟
![]() |
والتر شایدل، ایان — تغییرات اقلیمی را مقصر نابرابری بدانید. تا پایان آخرین عصر یخبندان یعنی حدود ۱۲ هزار سال پیش، اجداد ما در گروههای کوچک آذوقهجمعکُن زندگی میکردند. زیاد جابجا میشدند، دارایی چندانی نداشتند، و حتی کمتر از آن را برای نسل بعد به جا میگذاشتند، تا بدینترتیب هر نعمت بادآوردهای را درجا با هم تقسیم کنند. هولوسن۱ بازی را به هم زد. با افزایش دما، انسانها توانستند یکجانشین شوند تا مزرعهداری و دامداری کنند. مدیریت جمعی منابع هم جای خود را به حق مالکیت خصوصی داد و با شکلگیری هنجارهای جدید، داراییها موروثی شدند. به مرور زمان، انباشت عایدات حاصل از مغز و تن و شانس میان دارا و ندار فاصله انداخت.
آنچه این فرآیند قشربندی را تقویت کرد، خلق دولتها بود، چون قدرت سیاسی و قوۀ نظامی به کسب و حفظ ثروت و امتیازات کمک میکرد: بیش از سه هزار سال قبل، بابلیها خوب میدانستند «شاه همانی است که ثروت پابهپایش راه میرود.» با پیدایش امپراطوریهای قدرتمند، و افزایش بازده اقتصادی بواسطۀ رشد کُند اما دائمی ذخیرۀ دانش، تمرکز درآمد و ثروت به حدی رسید که پیشتر در مخیلهها نمیگنجید.
با گذر زمان، سرچشمههای اصلی نابرابری تغییر کردهاند. اربابان فئودال با زور و حکم خود رعایای منکوب را استثمار میکردند، اما کارآفرینان اروپا در اوایل دورۀ مدرن به سرمایهگذاری و مبادلات بازار تکیه میکردند تا از امور تجاری و مالی سود ببرند. ولی پیامد کلی یکسان ماند: از مصر فرعونی تا انقلاب صنعتی، قدرت دولت و توسعۀ اقتصادی کلاً در خدمت بسط شکاف میان غنی و فقیر بودهاند. هم فُرمهای باستانی یغماگری و اجبار و هم اقتصاد مدرن بازار، بهرههایی نابرابر رقم زدهاند.
آیا این بدین معناست که تاریخ همواره در یک جهت پیش رفته است، که از صبحدم تمدن به بعد نابرابری همواره رو به افزایش بوده است؟ نگاهی گذرا به پیرامونمان روشن میکند که چنین گزارهای صحیح نیست، وگرنه طبقۀ متوسط گسترده یا فرهنگ شکوفای مصرفی در کار نبود و هرچه به تملکش میارزید در چنگ مشتی تریلیونر قرار داشت. آیا دموکراسی و اصلاحات مترقی ما را از این سرنوشت ناخوشایند نجات دادند؛ یا جنبش کارگری، یا آموزش همگانی؟ همۀ این تحولات نقش مهمی داشتهاند، ولی در بهترین حالت صرفاً بخشی از پاسخ آن سؤالند؛ چون مدتها پیش از آغاز ظهور این تحولات مدرن، نابرابری در چندین بزنگاه کاهشی شدید داشته است.
گویا تاریخ هرازگاهی دکمۀ ریست را فشرده تا نابرابری را به طرزی چشمگیر، ولو موقت، کاهش دهد. صرفاً با ارزیابی دامنۀ کامل آن در طول چند هزار سال است که میتوانیم پویاییهای پیشبرندۀ این فرآیند را کشف کنیم. و گویا این پویاییها بسیار دلهرهآورند: هربار که شکاف میان غنی و فقیر کاهش چشمگیری یافته است، به خاطر شوکهای تروماتیک و اغلب بسیار خشونتباری بوده که به نظام حاکم وارد شده است. بلایای فاجعهبار، فروپاشی دولتها، و در نمونههای متأخر جنگ با بسیج عمومی و انقلابهای ساختارشکن؛ اینها یگانه نیروهاییاند که همترازی در مقیاس عظیم را رقم زدهاند. هیچ سازوکار دیگر (با خونریزی کمتر) حتی به پای اینها نرسیده است. در دوران کنونی که نابرابری سیر صعودی دارد، این نکته چه دلالتی برای آیندهمان دارد؟
ولی بگذارید از ابتدا شروع کنیم، از گذشتهای بسیار دور. با اختلاف بسیار از مناطق دیگر، مستندات دربارۀ اروپا بهتر از همهاند (شکل ۱ را ملاحظه کنید). نابرابریهای اقتصادی با بسط مزرعهداری از خاورمیانه در حدود ۹ هزار سال پیش پدیدار شدند، و با پُر شدن زمینها و انعقاد اجتماعات کوچک در قالب جوامع بزرگتر رشد کردند. گورستانهای سرآمدان جامعه با اقلام مجلل که برای معدود ممتازین ساخته شده و از جاهای دور به محل دفن آورده شدهاند، آنقدر توسط باستانشناسان کشف شدهاند که از این روایت حمایت میکنند. امپراطوری روم اوج این فرآیند بسیار طولانی بود. تا به امروز هیچ دولتی به قدر روم نتوانسته است قدرت سیاسی در اروپا را به انحصار خود درآورد: به مدت چهار قرن، چهار نفر از هر پنج اروپایی تحت حکومت سزارها بودند.
فرآیند تمرکز ثروت در چنگ رأس هرم به مراتب پرشتابتر از رشد اقتصاد بود: در بازۀ ۲۰۰ پیش از میلاد تا ۱۰۰ میلادی، بزرگترین ثروت ثبتشدۀ متنفذین روم صدبرابر شد در حالی که جمعیت امپراطوری فقط ده برابر افزایش یافت. برخی از اشراف
ترجمۀ: محمد معماریانمرجع: aeon منبع فارسی ، ترجمان علوم انسانی
پینوشتها:
• این مطلب را والتر شایدل نوشته است و در تاریخ ۱۹ ژوئن ۲۰۱۷ با عنوان «The bloodstained leveller»در وبسایت ایان منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان«برابری به قیمت خون» و با ترجمه محمد معماریان منتشر کرده است.
•• والتر شایدل (Walter Scheidel) متخصص مطالعات کلاسیک و استاد تاریخ در دانشگاه استنفورد است. شایدل اتریشی تاکنون کتابهای متعددی نوشته است که آخرینش همترازساز بزرگ (The great leveler: Violence and the history of inequality from the stone age to the twenty-first century) نام دارد.
[۱] Holocene: آخرین دورۀ زمینشناسی که با آب شدن یخچالها آغاز شد تا هوای معتدل برای پیدایش تمدن بشری فراهم شود [مترجم].
[۲] Trickle-down Economics: تزریق پول به بخشهای خاصی از اقتصاد از قبیل بنگاههای بالادستی یا کاهش مالیات ثروتمندان، با امید به اینکه مزایای رشد حاصل از آن تدریجاً به سایر اقشار جامعه نیز برسد [مترجم].
[۳] Gilded Age: به سه دهۀ پایانی قرن نوزدهم در ایالات متحده گفته میشود. این عنوان برگرفته از رمان مارک تواین با همین نام است: طنزپردازی دربارۀ دورهای از مشکلات حاد اجتماعی که روکشی از طلا روی آن کشیده شده است [مترجم].
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.