12 دی 1395

از اندیشه تا اقلیم ! دل نوشته ای برای دریاچه ی اورمیه....

النازحضرتی!

آب بود و افسانه عشق، با نوازش خوبرویان کوزه به دوش چشمه ها را......

تبریز امروز : ابر بود و ماه، مهر بود و باد، همه به کار خود بودند و فلک به چرخ خود! حیات جریانی سبز داشت و آسمان و زمین در ناز و نیاز خود ........

جوهر طبیعت حرکت صدراییش(1) را می پیمود و مادر زمین چشمه های زندگی را از جان خود به فرزندانش می نوشاند ...........

آب بود و جهان، جهان بود و زمان، زمانی از سیر اندیشه هستی و ظهور مردی از خاور آسیای صغیر، مردی با "باور جهانی از آب"، هم او که از بی آبی و تشنگی ترک حیات گفت ........(2)

آب بود و فرهنگ، که در آن آب روشنایی بود و پاکی، از لب چشمه ها تا دل دریاها  ........

دریاچه اورمیه

آب بود و شهر، از آب انبارهای امین تا قلب حیاط مرکزی های خانه های کهن ..........

آب بود و افسانه عشق، با نوازش خوبرویان کوزه به دوش چشمه ها را، که آتش عشق به دل دریا میریخت و دریاها را عاشق می ساخت و عاشقان را دریا دل ........

طبیعت با تمامی لطافت و خشونتش تجلی گاه روح حقیقت هستی بود(3). انسان جزئی از طبیعت بود و عمق اندیشه اش ضمانت عروج.

انديشه­اي كه بزرگ مردي را از شك بودن درآورد وهستيش را يقين بخشيد(4) انديشه ای انسان محوري که طلوع خاكستري روشنگري و تمدن بود، تمدني با ارمغان آسايش ورفاه وهدايايي از تکنولوژی تا مدرنيزاسيون، هم او كه طبيعت را مسخر انسان گرداند وانسان را اشرف مجذور مخلوقات ...!

اورمیه دریاچه

تشكيل جزيره­هاي زباله­اي بر روي آ­ب­هاي آرام و اطلسي تحفه­ی آبزيان شد وحيوان را در ورطه­ي انقراض انداخت . نبات را به دره­ي نابودي و ‌جماد را درخطر فرسايش نهاد، ‌دريا و رود را نيز در ورطه خاموشي. اشك قطب­ را سرازير كرد واقيانوس را عاصي!

 آبرا ازسرچشمه­ها گل كرد و حسينيان آزاده را تشنه لب گذارد.

 تمدني كه به گفته­ي شه شهر شاعران، ‌مونس حيدربابا،  تمام دروغین است و ما " تمدونون اویدوخ یالان سوزونه و دستش برهمه كس رو شده ­است. ‌ انسان­هارادرقفس فرمولي واحد انداخته و انديشه­ها را چون چشمه­ها وجوي ­ها خشكانیده است.

چند قدمي مان، ‌در همين سوي دنيا ، ‌درياچه­اي ست با لقب نگين(!‌) که زماني ماًمن فلامينگوها ومادر آرتيمياها بود. امواج فيروزه­ايش خاطرات سرزندگي ثبت مي­كردند ولجن­هاي سياه ونمك­هاي سپيدش مرهمي بود بر درد جان­ها و آسودن تن ها در بر چی چست کهن!

دریاچه اورمیه

 اقوام حوزه­اش،‌ ازهوري­ها و اورارتوهاي هزاره­هاي قوم تاهون­ها وخزرها و اوغوزهاي بعد...حتي تا چندسال پيش، ازبركت وجودش،‌روزگارشان سعادتمند، ‌دشت­هايشان سبز، ‌باغ­هاشان پرميوه،‌ كوه­هاشان پرغرور وروايت قپوز عاشیق­هايشان،‌پرسرور بود......

 به ناگه چنان سبزه­هايي به گل مدرنيته آراسته شدند كه تمام آن مسعودي­ها در وادي حسرت فروریخت. قرار شد تا انگورها، ‌سيب­ شوند وتوت­ها،‌ هلو وآلبالو گردند تا مهمانان ناخوانده­ي اقليم درياچه آبش را چند برابر مصرف كنند. سدها يكي پس ازديگري شريان­هاي درياچه را قطع كرده بودند،‌ سطح زيرکشت محصولات پرآبخور افزون يافته بود،‌ درياچه به بيماري درمان پذيري مبتلاگشته بودكه به ناگه بیماری اش با گذر مار جاده از نفس گاهش عود یافت ،...همگام با اين بی مهری ها،‌ چاه های هرگوشه­ي اين سرزمين چاله هايي برای فرو غلطیدن دریاچه شدند .... وآن مراتع واحداث ويلاباغ­ها بود با 88000 حلقه چاه، ‌آب­هاي زيرزميني حوزه درياچه را مکیدند تا افول غمین دریاچه تضمین گردد وبيماريش لاعلاج....

 پروژه­هاي شوم زندگي مدرن يكي پس ازديگري توسط انسان مسخر در ماشین ،‌ منجر به تب زمين شد ویخ ها آب شدند ،آب ها هوا،‌ درختان خشك شدند وكودكان بيمار... وهمه بدنبال پزشک درمانگرجسم بودند غافل ازاينكه بيماري­هاي انديشه علت العلل تمامي دردها و اثر پروانه ای طوفانهای شن و نمک است.

اورمیه دریاچه

 دیگر انسان جزئی از طبیعت نیست و همچون سلول های سرطانی بر علیه طبیعت می خروشد، بی خبر از قهر آن . همچون قهر دریاچه معصوم اورمیه که هرگز کسی را نبلعید و همواره نوازشگر جان ها بود، اما کنون نمک های روی زخمش زمین را فراگرفت تا همدم ریه های مردم شود.

 باشد که از نیمه راه گمراهی مان بازگردیم و اندیشه ها و اعمالمان را مرور کنیم و بدانیم الیناسیون ما به النینوی طبیعتمان منجر است. ریه های زمین و قضاوت های زمان را دریابیم تا کودکانمان شادی را به قلب هایمان هدیه دهند، گوش جان بسپاریم به فریاد حسرت بار دریاچه، آرتزین های ایثار را در دل هامان بجوشانیم تا چشمه های حیات اورمیه نمیرند. نگذاریم غریب شود این خاک و بروند قهرمانان در خواب(5).

دریاچه اورمیه

پنجره هایمان را در شهرهایمان رو به تجلی آسمانی بدون ریزگرد بازکنیم و دل ها را آگاه و دریاچه را احیا، تا که  شاعر آب به فالی نیک بر قلب عاشقان ندا سر دهد که:

 

نی ها همهمه شان می آید                            مرغان زمزمه شان می آید...(6)

  

الناز حضرتی- معمار

 پانویس:

1) اشاره به حرکت جوهری ملاصدرا فیلسوف ایرانی اسلامی سال 979 قمری و بنیانگذار حکمت متعالیه

2) نظریه تالس فیلسوف مکتب ملطی سال 624 پیش از میلاد که عنصر نخستین جهان را آب میدانست.

3) برگرفته از نظریه روح مطلق هگل فیلسوف آلمانی سال1770 میلادی

4)می اندیشم پس هستم ( اصل کوژیتو) رنه دکارت فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی 1596 میلادی

5)اشاره به شعر سهراب سپهری شاعر و نقاش بزرگ ایران 1307شمسی

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند...

 )از مجموعه اشعارسهراب سپهری

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت