3 فروردین 1398
دکلمه و ترجمه به زبان آلمانی این شعر توسط دکتر ولفگانگ باکِس انجام . توسط افسانه علی یزدانی تهیه شده است
تبریز امروز:
گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جارى است پیکارى سترگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
اى بسا انسان رنجورِ پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش
وى بسا زورآفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر
هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مىشود انسان پاک
وآنکه از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان مىنماید، گرگ هست
وآنکه با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیرى گر که باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را مىدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمانروایى مىکنند
وآن ستمکاران که با هم محرماند
گرگهاشان آشنایان هماند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
سلام عالی بود
سلام مجدد ترجمه شعر کوچه فریدون مشیری به آلمانی وجود داره؟
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.