1 فروردین 1404
در آگوست ۱۹۱۸، ویرجینیا وولف مدتی آرام را در خانه روستایی آشهام در ساسکس روستایی گذراند که او و همسرش، لئونارد، اجاره کرده بودند. وولف به دوستش، بانوی اجتماعی اوتولین مورل، نوشت: «ما تقریباً تنها بودیم، که تأثیر معنوی عمیقی بر ذهن دارد. بدون شایعه، بدون بدخواهی، بدون حمایت از همنوعان.» او پس از شش ماه انزوا طعنه زد: «من باید به نوعی قدیس میشدم و لئونارد قطعاً پیامبری میشد. ما در حین راه رفتن در جادهها، به مردم فضیلت میبخشیدیم.» اما با آمدن مهمانان در شب قبل، هرگونه ادعای تقدس از بین رفت: «من چنان غرق دنیای مادی شدم که امروز صبح اصلاً پاک نیستم. پنج ساعت شایعهپراکنی کردیم.» وولف میدانست که انسان بودن یعنی حرف زدن درباره انسانهای دیگر. همه ما شایعهپراکنی میکنیم و کسانی که این کار را نمیکنند یا دروغ میگویند یا مردهاند. درست است که کمتر کسی به اینکه بهعنوان شایعهپرداز شناخته شود افتخار میکند—این برچسب بیش از حد قاطع و قضاوتی است و با مفاهیمی از افشاگری اسرار و بیاخلاقی همراه است. با این حال، با زنگ تلفن یا صدای پیام در چت گروهی، قلبمان از امید به شنیدن تکهای وسوسهانگیز و تازه به تپش میافتد. شایعهپراکنی سرگرمکننده است و همچنین ما را حفظ میکند.
تبریز امروز:
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.