مسیح مهاجری

برخورد با بانيان ضعف ديپلماسي

تاریخ انتشار : ۱۳:۵۱ ۲۵-۰۵-۱۴۰۴

سرگرداني ميان ميدان و ديپلماسي معنا ندارد. با بيهودگي تمام سال‌ها اين مبحث در جامعه ما عده‌اي از مديران بخش‌هاي سياسي و نظامي را به خود مشغول کرد، درست مثل مبحث بيهوده رقابت ميان تعهد و تخصّص در سال‌هاي دهه 60 که عده‌اي را به خودش مشغول کرد و هيچ نتيجه‌اي به بار نياورد. آن روزها هم عقلاي قوم بدون اينکه وقتشان را براي اين بحث اضافي هدر بدهند، مي‌گفتند هم تعهد لازم است و هم تخصص و از متخصص غيرمتعهد هم بايد استفاده کرد به اينصورت که تخصصش براي کشور و مردم به کار گرفته شود و عوارض متعهد نبودنش هم به خودش مربوط است. حالا درباره ميدان و ديپلماسي هم بايد قبل از آنکه ديرتر شود، از تلاش براي ايجاد تعارض ميان آنها دست برداريم. دقيق‌ترين قضاوتي که مي‌توان در اين مبحث کرد اينست که ميدان و ديپلماسي لازم و ملزوم يکديگرند بطوري که هيچيک از اين دو نمي‌تواند بدون آن ديگري کاري از پيش ببرد. هر دو بايد در زمان صلح فعال باشند. ديپلماسي براي اينکه جلوي جنگ را بگيرد و ميدان براي اينکه اگر ديگران هوس تجاوز کردند و جنگ به راه انداختند، بتواند از کشور دفاع کند و دشمن را وادار به عقب‌نشيني نمايد درست همانطور که در جنگ تحميلي 12 روزه اتفاق افتاد. اگر بخواهيم وضعيت عملکرد ميدان و ديپلماسي را در کشورمان بررسي کنيم و به هر يک از آنها نمره بدهيم، بايد به عوامل دخيل در حوادث يکسال اخير در منطقه و ايران توجه دقيق نمائيم. دفاع جانانه نيروهاي مسلح از کشور در جنگ تحميلي 12 روزه نشان داد ميدان توانسته است در سال‌هاي گذشته به وظايف خود عمل کند و سطح قدرت دفاعي کشور را به ميزان بسيار خوبي بالا ببرد. اين کار را نيروهاي مسلح ما در شرايطي انجام دادند که کشور در تحريم کامل بود و انواع و اقسام فشارها نيز براي جلوگيري از پيشرفت صنايع دفاعي اِعمال مي‌شد. تحريم‌ها مشکلات مالي زيادي را بر کشور تحميل کردند و مشکلات داخلي نيز بر فشارها مي‌افزودند و در چنين شرايط دشواري تا حدودي طبيعي بود که قدرت دفاعي پيشرفتي نداشته باشد ولي عليرغم تمام موانع، نيروهاي مسلح کشور توانستند به بيشترين پيشرفت برسند بطوري که در جنگ 12 روزه، آمريکا و رژيم صهيونيستي و حاميان منطقه‌اي و بين‌المللي آنها را وادار به درخواست آتش‌بس کردند. اين عملکرد ميدان، واقعاً تحسين‌برانگيز است و همه بايد قدردان نيروهاي مسلح باشند. درباره کارنامه ديپلماسي کشورمان نمي‌توان اين واقعيت را انکار کرد که نتوانست مانع وقوع جنگ شود. براي شناخت ريشه‌هاي اصلي اين ناکامي بايد به سال‌هاي دهه 80 برگرديم که دولت وقت براي ديپلماسي اهميتي قائل نمي‌شد و قطعنامه‌هاي غلاظ و شداد سازمان ملل عليه کشورمان را «کاغذپاره»‌هائي مي‌ناميد که نبايد به آنها اعتنا کرد. سال‌هاي متمادي در چارچوب همين سياست غلط، مذاکرات هسته‌اي با درجا زدن، نه‌تنها گرهي از مشکلات موجود باز نکرد بلکه کشور را به لبه پرتگاه فصل هفتم منشور سازمان ملل برد. همان افرادي که با حرکت انحرافي در ديپلماسي، اين تهديدها را براي کشور به وجود آوردند در برابر فعاليت‌هاي مربوط به برجام کارشکني کردند و سرانجام آن را به سرنوشتي مبتلا کردند که اکنون کشورمان به بازگشت تحريم‌هاي سازمان ملل تهديد مي‌شود. متأسفانه بانيان انحراف ديپلماسي که اينهمه تهديد نظامي، تحريم‌هاي اقتصادي، ضربه‌هاي حيثيتي و خسارت‌هاي هزاران ميليارد دلاري را بر کشور و ملت تحميل کرده‌اند بازخواست نشدند و هنوز هم در مصادر کليدي کشور حضور دارند. اگر قرار باشد ديپلماسي سروساماني پيدا کند افرادي که خواسته يا ناخواسته چنين ضربه‌هاي مهلکي به کشور و ملت وارد کرده‌اند بايد محاکمه و مجازات شوند و ديپلماسي از سايه شوم آنها رها شود تا بتواند کشور را به چنان اقتداري برساند که مانع جنگ و هرگونه تهديدي از ناحيه دشمنان شود. لازم است اعتراف کنيم که از ضعف مفرط ديپلماسي رنج مي‌بريم و رنج بالاتر را از عدم برخورد با کساني متحمل مي‌شويم که ديپلماسي را به بيراهه بردند و کشور را به نقطه‌اي رساندند که تمام زحماتش در سوريه بر باد رفت و حتي در لبنان هم اعتباري برايش باقي نمانده است و ايران را هم در معرض جنگ قرار دادند. ميدان و ديپلماسي، دو يار همراهند که همه جا بايد با هم حضور داشته باشند و هر کدام به وظيفه مخصوص خود عمل کند. ضعف هر کدام از اين دو، موجب فشل شدن آن ديگري خواهد شد. صلح و امنيت فقط زماني تأمين خواهند شد که ميدان و ديپلماسي با هم در مسيري که برايشان در نظر گرفته شده است به پيش بروند و هر دو در اوج قدرت باشند.

تبریز امروز:

 

بسم‌الله الرحمن الرحيم
⬅️ سرگرداني ميان ميدان و ديپلماسي معنا ندارد. با بيهودگي تمام سال‌ها اين مبحث در جامعه ما عده‌اي از مديران بخش‌هاي سياسي و نظامي را به خود مشغول کرد، درست مثل مبحث بيهوده رقابت ميان تعهد و تخصّص در سال‌هاي دهه 60 که عده‌اي را به خودش مشغول کرد و هيچ نتيجه‌اي به بار نياورد. آن روزها هم عقلاي قوم بدون اينکه وقتشان را براي اين بحث اضافي هدر بدهند، مي‌گفتند هم تعهد لازم است و هم تخصص و از متخصص غيرمتعهد هم بايد استفاده کرد به اينصورت که تخصصش براي کشور و مردم به کار گرفته شود و عوارض متعهد نبودنش هم به خودش مربوط است.
حالا درباره ميدان و ديپلماسي هم بايد قبل از آنکه ديرتر شود، از تلاش براي ايجاد تعارض ميان آنها دست برداريم. دقيق‌ترين قضاوتي که مي‌توان در اين مبحث کرد اينست که ميدان و ديپلماسي لازم و ملزوم يکديگرند بطوري که هيچيک از اين دو نمي‌تواند بدون آن ديگري کاري از پيش ببرد. هر دو بايد در زمان صلح فعال باشند. ديپلماسي براي اينکه جلوي جنگ را بگيرد و ميدان براي اينکه اگر ديگران هوس تجاوز کردند و جنگ به راه انداختند، بتواند از کشور دفاع کند و دشمن را وادار به عقب‌نشيني نمايد درست همانطور که در جنگ تحميلي 12 روزه اتفاق افتاد.
اگر بخواهيم وضعيت عملکرد ميدان و ديپلماسي را در کشورمان بررسي کنيم و به هر يک از آنها نمره بدهيم، بايد به عوامل دخيل در حوادث يکسال اخير در منطقه و ايران توجه دقيق نمائيم.
دفاع جانانه نيروهاي مسلح از کشور در جنگ تحميلي 12 روزه نشان داد ميدان توانسته است در سال‌هاي گذشته به وظايف خود عمل کند و سطح قدرت دفاعي کشور را به ميزان بسيار خوبي بالا ببرد. اين کار را نيروهاي مسلح ما در شرايطي انجام دادند که کشور در تحريم کامل بود و انواع و اقسام فشارها نيز براي جلوگيري از پيشرفت صنايع دفاعي اِعمال مي‌شد. تحريم‌ها مشکلات مالي زيادي را بر کشور تحميل کردند و مشکلات داخلي نيز بر فشارها مي‌افزودند و در چنين شرايط دشواري تا حدودي طبيعي بود که قدرت دفاعي پيشرفتي نداشته باشد ولي عليرغم تمام موانع، نيروهاي مسلح کشور توانستند به بيشترين پيشرفت برسند بطوري که در جنگ 12 روزه، آمريکا و رژيم صهيونيستي و حاميان منطقه‌اي و بين‌المللي آنها را وادار به درخواست آتش‌بس کردند. اين عملکرد ميدان، واقعاً تحسين‌برانگيز است و همه بايد قدردان نيروهاي مسلح باشند.
درباره کارنامه ديپلماسي کشورمان نمي‌توان اين واقعيت را انکار کرد که نتوانست مانع وقوع جنگ شود. براي شناخت ريشه‌هاي اصلي اين ناکامي بايد به سال‌هاي دهه 80 برگرديم که دولت وقت براي ديپلماسي اهميتي قائل نمي‌شد و قطعنامه‌هاي غلاظ و شداد سازمان ملل عليه کشورمان را «کاغذپاره»‌هائي مي‌ناميد که نبايد به آنها اعتنا کرد. سال‌هاي متمادي در چارچوب همين سياست غلط، مذاکرات هسته‌اي با درجا زدن، نه‌تنها گرهي از مشکلات موجود باز نکرد بلکه کشور را به لبه پرتگاه فصل هفتم منشور سازمان ملل برد. همان افرادي که با حرکت انحرافي در ديپلماسي، اين تهديدها را براي کشور به وجود آوردند در برابر فعاليت‌هاي مربوط به برجام کارشکني کردند و سرانجام آن را به سرنوشتي مبتلا کردند که اکنون کشورمان به بازگشت تحريم‌هاي سازمان ملل تهديد مي‌شود.
متأسفانه بانيان انحراف ديپلماسي که اينهمه تهديد نظامي، تحريم‌هاي اقتصادي، ضربه‌هاي حيثيتي و خسارت‌هاي هزاران ميليارد دلاري را بر کشور و ملت تحميل کرده‌اند بازخواست نشدند و هنوز هم در مصادر کليدي کشور حضور دارند. اگر قرار باشد ديپلماسي سروساماني پيدا کند افرادي که خواسته يا ناخواسته چنين ضربه‌هاي مهلکي به کشور و ملت وارد کرده‌اند بايد محاکمه و مجازات شوند و ديپلماسي از سايه شوم آنها رها شود تا بتواند کشور را به چنان اقتداري برساند که مانع جنگ و هرگونه تهديدي از ناحيه دشمنان شود. لازم است اعتراف کنيم که از ضعف مفرط ديپلماسي رنج مي‌بريم و رنج بالاتر را از عدم برخورد با کساني متحمل مي‌شويم که ديپلماسي را به بيراهه بردند و کشور را به نقطه‌اي رساندند که تمام زحماتش در سوريه بر باد رفت و حتي در لبنان هم اعتباري برايش باقي نمانده است و ايران را هم در معرض جنگ قرار دادند.
ميدان و ديپلماسي، دو يار همراهند که همه جا بايد با هم حضور داشته باشند و هر کدام به وظيفه مخصوص خود عمل کند. ضعف هر کدام از اين دو، موجب فشل شدن آن ديگري خواهد شد. صلح و امنيت فقط زماني تأمين خواهند شد که ميدان و ديپلماسي با هم در مسيري که برايشان در نظر گرفته شده است به پيش بروند و هر دو در اوج قدرت باشند.


نظرات کاربران


@