● محمد فرج پور باسمنجی

غلامعلی رعدی آذرخشی، از دبیرستان فردوسی تبریز تا۱۷ سال نماینده ایران در یونسکو

تاریخ انتشار : ۰۹:۳۱ ۲۷-۰۵-۱۴۰۴

غلامعلی رعدی آذرخشی ۱۲۸۸ تبریز – ۱۳۷۸ تهران) شاعر و نویسنده بنام ایرانی است.وی در یک خانواده مستوفی و دیوانی در محله تاریخی ششگلان تبریز تولد یافت.اجدادش نظامی و در لشکر آذربایجان صاحب مقام و منصب بودند. وی پس از تحصیل دوره های آموزشی در مدارس تبریز از دبیرستان فردوسی دیپلم گرفت و به تهران رفت و به تحصیل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی پرداخت و شروع به انتشار یادداشت های روزانه و ادبی خود در نشریات پایتخت کرد. پس از گرفتن لیسانس حقوق، در آبان سال ۱۳۱۵ برای ادامه تحصیل عازم پاریس شد. مدتی نیز در ژنو تحصیل کرد و سرانجام در رشته حقوق بین‌الملل و ادبیات تطبیقی دکترا گرفت.و با آثار بزرگان ادبیات اروپا بویژه فرانسه آشنا شد. وی مسلط به ۴ زبان ترکی،فارسی،انگليسي و فرانسه بود.پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۰ در وزارت فرهنگ مشغول کار شدو علاوه بر تدریس در دانشسراها ، مدیریت کتابخانه فنی وزارت فرهنگ و ریاست اداره کل نگارش را به‌عهده گرفت. وی با توجه به دانش و منزلت علمی خود در تأسیس فرهنگستان ایران با محمدعلی فروغی و علی‌اصغر حکمت مشارکت و همکاری کرد و مدتی نیز عهده‌دار ریاست دبیرخانه فرهنگستان ایران بود. ودر شناسایی و جذب بزرگان فن و ادب به این فرهنگستان نوبنیاد تلاشهای اثر بخشی داشت.و در پیشبرد فرهنگ و ادبیات ایران تلاش زیادی داشت.

تبریز امروز:


غلامعلی رعدی آذرخشی ۱۲۸۸ تبریز – ۱۳۷۸ تهران) شاعر و نویسنده بنام ایرانی است.وی در یک خانواده مستوفی و دیوانی در محله تاریخی ششگلان تبریز تولد یافت.اجدادش نظامی و در لشکر آذربایجان صاحب مقام و منصب بودند. وی پس از تحصیل دوره های آموزشی در مدارس تبریز از دبیرستان فردوسی دیپلم گرفت و به تهران رفت و به تحصیل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی پرداخت و شروع به انتشار یادداشت های روزانه و ادبی خود در نشریات پایتخت کرد. پس از گرفتن لیسانس حقوق، در آبان سال ۱۳۱۵ برای ادامه تحصیل عازم پاریس شد. مدتی نیز در ژنو تحصیل کرد و سرانجام در رشته حقوق بین‌الملل و ادبیات تطبیقی دکترا گرفت.و با آثار بزرگان ادبیات اروپا بویژه فرانسه آشنا شد. وی مسلط به ۴ زبان ترکی،فارسی،انگليسي و فرانسه بود.پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۰ در وزارت فرهنگ مشغول کار شدو علاوه بر تدریس در دانشسراها ، مدیریت کتابخانه فنی وزارت فرهنگ و ریاست اداره کل نگارش را به‌عهده گرفت. وی با توجه به دانش و منزلت علمی خود در تأسیس فرهنگستان ایران با محمدعلی فروغی و علی‌اصغر حکمت مشارکت و همکاری کرد و مدتی نیز عهده‌دار ریاست دبیرخانه فرهنگستان ایران بود. ودر شناسایی و جذب بزرگان فن و ادب به این فرهنگستان نوبنیاد تلاشهای اثر بخشی داشت.و در پیشبرد فرهنگ و ادبیات ایران تلاش زیادی داشت.
در سال ۱۳۲۴ برای شرکت در یونسکو که آن موقع مقرش در لندن بود ابتدا فرزند تبریز رایزن فرهنگی ایران در لندن شد و سپس،بدلیل عملکرد مطلوب نامزد نماینده ایران دریونسکو شد . سپس به نمایندگی ایران در کمیسیون مقدماتی آن سازمان انتخاب و به نیابت ریاست سازمان منصوب شد و پس از یک سال با سمت ریاست هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس یونسکو شرکت کرد. او تا سال ۱۳۴۲ با داشتن عنوان وزیرمختاری و بعد سفیرکبیری، به‌سمت نماینده دائمی ایران در سازمان یونسکو در پاریس به‌خدمت اشتغال داشت. وی ۱۷سال نماینده و سفیر کبیر ایران در یونسکو بود و در معرفی فرهنگ، ادبیات و بزرگان هنر و برجستگان علمی ایران بسیار کارنامه درخشانی داشت و بعنوان یکی از سفرای کار بلد قاره آسیا در سمینارها و نشست های بین المللی سازمان ملل و یونسکو در نقاط مختلف جهان جزو مدعوین و سخنرانان بود.فرزند بزرگ تبریز در سال ۱۳۴۷ اقدام به‌ تأسیس دانشکده ادبیات دانشگاه ملی،شهید بهشتی فعلی کرد و مدتی نیز سرپرستی مجله آموزش و پرورش و ریاست هیئت تحریریه روزنامه وقت ایران را برعهده داشت. از او علاوه بر کتاب‌های پنج آینه و جهان‌بینی فردوسی، شمار زیادی از مقالات و سخنرانی‌ها ونیز اشعار فراوانی در روزنامه‌ها و مجلات ادبی و علمی مهم نیم قرن اخیر از جمله دو روزنامه کیهان و اطلاعات به‌چاپ رسیده است.که در مجموعه آثارش منتشر شده است.
شعر معروف او «نگاه» از شاهکارهای معاصر ادبی ایران است. این بیت مطلع آن شعر است:
•من ندانم به‌نگاه تو چه رازی است نهان  ۰  که مرآن راز توان دیدن و گفتن نتوان!
همچنین شعر صلح او که در لندن سروده به زبان‌های مختلف منتشر و در آثار مکتوب یونسکو ضبط شده است.
آثار منتشرشده:
رستاخیز ادبی ایران.
زبان پارسی و وحدت ملی ایران.
امیرکبیر و شناخت جامعه.
پـنج آینه (مجموعه اشعار).
نگاه (مجموعه اشعار).
پرواز (مجموعه اشعار).
مرغ توفان "مجموعه اشعار"
چه شد آن غمگساری ها ، چه شد آن مهربانی ها
یکی از قطعات مشهور وی "همای صلح" است که به زبانهای مختلف ترجمه و در اکثر کنگره ها و نشست های جهانی در باره صلح قرائت شده است.استاد این قطعه را در سال ۱۳۲۶ ه.ش در لندن سروده است که با هم زمزمه می کنیم.
(همای صلح)
چه شد آن غمگساری ها ، چه شد آن مهربانی ها
چه شد آن مستی و آن شور و شوق و شادمانی ها

جفا راندیم با عشق و بلاها را به خود خواندیم
کنون جوییم از آن آهوی مُشک افشان نشانی ها

مپرس از من حکایت ها و بگذر زین شکایت ها
گره زین کار بگشا دلبرا با کاردانی ها

اگر بزم وفا خواهی ز خورشیدِ صفا روشن
سبک برخیز و آتش زن به جانِ سرگرانی ها

به افسون شکرخندی ، زبان بسته ام بگشا
ترش منشین و شورانگیز با شیرین زبانی ها

سخندانی هنرمندم چُنین خاموش مَپْسندم
که خاموشی بوَد جادویِ مرگ جاودانی ها

سخن را آب ده از لطف و ترک تندخویی کن
مجو فیض سحابِ رحمت از آتش فشانی ها

ز تاریکی چه خیری دیده اند این خاکیان یارب
که چون دیوان گریزانند از روشن روانی ها

شفق همرنگ خون شد بس که این خیل برادرکش
ز خون ، نقشِ فنا زد بر جبینِ زندگانی ها

به جنگ فتنه برخیزند و خود صد فتنه انگیزند
الا ای گمرهان این نیست رسم پهلوانی ها

همای صلح ننشیند به بام ما کج اندیشان
نه با ناقوس کوبی ها نه با تکبیر خوانی ها

برون رانیم اگر آز و نیاز از صحنهٔ گیتی
ز کوی صلح برخیزد صلای کامرانی ها

جهان را صبح آزادی و آبادی به خود خواند
درین دیجور وحشت، همّتی ای کاروانی ها●
شایسته است که بزرگان فرهنگ و هنر شهر و شورای اسلامی تبریز تدبیری اندیشند و برای گرامیداشت یاد این ادیب و سیاستمدار فرهنگی و بین‌المللی وقت نام یکی از مراکز علمی و ادبی و یا یکی از اماکن شهری رابه نام بزرگ وی آراسته کنند تا نسل جوان و آینده مفاخر و داشته های فرهنگی گذشته خودرا بهتر بشناسند و راه و منش و عملکرد فرزندان بزرگ تبریز را در اقصی نقاط جهان الگوی خویش قرار دهند و تلاش و منزلت آن روشنگران زمینی در معرفی مفاخر جغرافیای فرهنگی ایران را ارج نهند. گرامی دارند. به دیده تحسین بنگرند و مباهات کنند.


●محمد فرج پور باسمنجی


نظرات کاربران


@