27 آذر 1401
ابعاد حکومت خودخوانده طالبان در افغانستان را ميتوان بطور خلاصه اينگونه ترسيم کرد. خودداري از مراجعه به آراء عمومي، اتکا به نظر و فرمان يک نفر با عنوان اميرالمؤمنين، بياعتنائي به قانون، انجام امور براساس برداشت طالبان از فقه حنفي، ايجاد محدوديت شديد براي دختران در زمينه تحصيل و براي زنان در زمينه فعاليتهاي اجتماعي، اعمال مقررات سختگيرانه در مورد تعاملات اجتماعي مردان، دخالت در زندگي شخصي افراد با وضع مقررات خلاف عرف و قانون، دريافت انواع ماليات از مردم تحت عناوين مختلف به نام شرع، کشتار افرادي که حاضر نيستند زير بار عقايد طالبان بروند، کوچ دادن اجباري اقوام غيرپشتون و پيروان مذاهب غيرحنفي، اعدام کارمندان دولتي وابسته به رژيم گذشته، کنار گذاشتن قانون اساسي، لغو رسميت زبان فارسي، منسوخ نمودن فقه جعفري، ايجاد ناامني در سراسر کشور و گسترش فقر به صورتي که اکثر مردم زندگي خود را با فروش فرزندان خردسال و اکتفا کردن به حداقل غذا و محروميت از امکانات اوليه سپري ميکنند. سلطه طالبان موجب شده اکنون کشورهاي همسايه، افغانستان را کانون خطرناکي براي شرارت و رشد تروريسم در منطقه بدانند و براي حفاظت از منافع خود از اين خطر بزرگ، درصدد اتخاذ تدابيري برآيند. اين خطر، حتي به صورت رسمي نيز بعضي از همسايگان افغانستان را در معرض خطر قرار داده که پاکستان يکي از آنهاست. درگيريهاي روزهاي گذشته در منطقه مرزي پاکستان و افغانستان ميان طالبان و ارتش پاکستان که با تلفات زيادي همراه بود، نمونه بارزي از خطري است که از ناحيه حکومت خودخوانده طالبان در حال تهديد کردن همسايگان است. ايجاد ناامني در کشورهاي همسايه به صورت نامحسوس، يکي ديگر از عوارض تبديل شدن افغانستان به کانون تروريسم در منطقه است کمااينکه فعال شدن گروه تروريستي داعش در دامن حکومت خودخوانده طالبان نيز يکي از عوارض بسيار خطرناک اين حکومت بيقانون، متحجر و خودسر است.
تبریز امروز:
بسمالله الرحمن الرحيم
⬅️ نزديک يکسال و نيم است که افغانستان زير سلطه گروه تروريستي طالبان قرار دارد. اين گروه، بدون اعتنا به آراء مردم، اقوام و پيرون مذاهب که در افغانستان حضور پررنگ دارند، حکومت خودخواندهاي تشکيل داده و براساس روش ملوکالطوايفي که قرنهاست در جهان منسوخ شده، بر ملت مظلوم اين کشور حکومت ميکند. اين حکومت و عملکرد سران آن بقدري متحجر، خشن و ضد قانون است که حتي دولت آمريکا که براساس توافق نامه قطر و تباني پنهاني ميان سازمان سيا و سران طالبان دولت مستقر افغانستان را کنار زد و کشور را به اين گروه تروريست سپرد نيز حاضر نشده آن را به رسميت بشناسد کمااينکه هيچ دولت ديگري نيز تاکنون آن را به رسميت نشناخته است.
ابعاد حکومت خودخوانده طالبان در افغانستان را ميتوان بطور خلاصه اينگونه ترسيم کرد. خودداري از مراجعه به آراء عمومي، اتکا به نظر و فرمان يک نفر با عنوان اميرالمؤمنين، بياعتنائي به قانون، انجام امور براساس برداشت طالبان از فقه حنفي، ايجاد محدوديت شديد براي دختران در زمينه تحصيل و براي زنان در زمينه فعاليتهاي اجتماعي، اعمال مقررات سختگيرانه در مورد تعاملات اجتماعي مردان، دخالت در زندگي شخصي افراد با وضع مقررات خلاف عرف و قانون، دريافت انواع ماليات از مردم تحت عناوين مختلف به نام شرع، کشتار افرادي که حاضر نيستند زير بار عقايد طالبان بروند، کوچ دادن اجباري اقوام غيرپشتون و پيروان مذاهب غيرحنفي، اعدام کارمندان دولتي وابسته به رژيم گذشته، کنار گذاشتن قانون اساسي، لغو رسميت زبان فارسي، منسوخ نمودن فقه جعفري، ايجاد ناامني در سراسر کشور و گسترش فقر به صورتي که اکثر مردم زندگي خود را با فروش فرزندان خردسال و اکتفا کردن به حداقل غذا و محروميت از امکانات اوليه سپري ميکنند.
سلطه طالبان موجب شده اکنون کشورهاي همسايه، افغانستان را کانون خطرناکي براي شرارت و رشد تروريسم در منطقه بدانند و براي حفاظت از منافع خود از اين خطر بزرگ، درصدد اتخاذ تدابيري برآيند. اين خطر، حتي به صورت رسمي نيز بعضي از همسايگان افغانستان را در معرض خطر قرار داده که پاکستان يکي از آنهاست. درگيريهاي روزهاي گذشته در منطقه مرزي پاکستان و افغانستان ميان طالبان و ارتش پاکستان که با تلفات زيادي همراه بود، نمونه بارزي از خطري است که از ناحيه حکومت خودخوانده طالبان در حال تهديد کردن همسايگان است. ايجاد ناامني در کشورهاي همسايه به صورت نامحسوس، يکي ديگر از عوارض تبديل شدن افغانستان به کانون تروريسم در منطقه است کمااينکه فعال شدن گروه تروريستي داعش در دامن حکومت خودخوانده طالبان نيز يکي از عوارض بسيار خطرناک اين حکومت بيقانون، متحجر و خودسر است.
نکته بسيار مهم در اين موضوع، چگونگي حفاظت از امنيت کشورهاي همسايه در برابر خطري است که حکومت خودخوانده طالبان پديد آورده است. علاوه بر اين، پيدا کردن راهي براي نجات مردم مظلوم افغانستان از حاکميت گروه خشن و متحجري که به هيچيک از حقوق انساني مردم پايبند نيست، بايد در دستور کار همسايگان افغانستان باشد.
تا مدتي سخن اصلي اين بود که راهکار صحيح اينست که طالبان به يک انتخابات آزاد متکي به آراء عموم مردم افغانستان تن بدهند تا دولتي بر مبناي مشارکت عموم اقوام و پيروان مذاهب در اين کشور مستقر شود. اکنون کاملاً مشخص شده است که طالبان به چنين راهکاري تن نخواهد داد و آشکارا مراجعه به آراء مردم را رد ميکند. روشن است که جنگ نيز راهکار مناسبي نيست و قطعاً معضل وجود اين گروه متحجر و خشن در رأس حاکميت افغانستان بايد از طريق ديپلماسي حل شود.
براي رسيدن به چنين هدفي دو راهکار را ميتوان پيشنهاد کرد. يکي تعامل جمعي همسايگان افغانستان با يکديگر براي رسيدن به تصميمي مشترک و ديگري ايجاد گروه ويژهاي در هر کشور با امتيازاتي از قبيل توانمندي، درک سياسي بالا و اختيارات لازم جهت پيشبرد اهداف مشخصي که به آزادي مردم اين کشور از سلطه حکومت خودخوانده طالبان کمک کند.
قطعاً حمايت همه جانبه از مردم افغانستان و برنامه ريزي براي کوتاه ساختن دست طالبان از فشار بر اين مردم بايد در راهکار مورد نظر جايگاه ويژهاي داشته باشند. با برنامه ريزيهاي دقيق و همهجانبه سياسي و اقتصادي ميتوان زمينه را براي وادار ساختن سران طالبان به کنارهگيري از قدرت و سپردن آن به کساني که منتخب مردم باشند فراهم ساخت. هرچند رسيدن به اين هدف به زمان نياز دارد، ولي تأمين امنيت منطقه و آزاد سازي مردم مظلوم فلسطين از يوغ گروه خشن و متحجر طالبان ارزش اين برنامه ريزي و وقت گذاري را دارد.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.