15 دی 1397
تایوان جزیره نافرمان چینی هاست و چین در هرحالت اعمال حاکمیت خود را برآن خواهد نمود ولی بحران همواره در کنار این ماجرا خواهد بود و از به عنوان جنگ جهانی سوم نام برده می شود.
تبریز امروز:
رئیس جمهور چین در ابتدای سال جدید میلادی فرمانهای تازه نظامی را به ارتش این کشور در جهت تقویت نیروهای نظامی و به خدمت گیری تجهیزات جدید و آموزشهای پیشرفته برای پرسنل ارتش این کشور صادر نمود. این مسئله در حالی است که تنشها در تنگه فرمز در جنوب شرق چین که تایوان را از خاک چین جدا می نماید چند هفته ای است بالا گرفته است . تایوان این جزیره کوچک جدا افتاده از چین که بعد از انقلاب کمونیستی در این کشور ملی گرایان فراری چینی را در خود جای داده است سالها محل مناقشه میان دو قدرت اصلی حاشیه اقیانوس آرام یعنی ایالات متحده و چین کمونیست می باشند .
از زمانی که چین سیاست درهای باز را به منظور تسهیل روابط با غرب به اجرا در آورد چینی ها امیدوار بودند که آمریکا با پذیرش حاکمیت چین بر تایوان زمینه اتحاد مجدد این کشور فراهم آید . سیاستی که در این زمینه پی گیری شد همان سیاست معروف یک کشور دو سیستم بوده است که گرچه در مورد هنگ کنگ و ماکائو به خوبی کار کرد خود را حفظ نمود( به یاد داشته باشیم چینی ها روز به روز در حال دور شدن بیشتر از این سیستم و نزدیک شدن به همان سیستم اتولیتر یک کشور یک سیستم در هنگ کنگ هستند امری که با مخالفت مردم و سیاستمداران هنگ کنگی رو به رو شده است ). اما دلایلی چند از این امر جلو گیری میکند .
باید به یاد داشت علیرغم این که دولت آمریکا در زمان نیکسون با به رسمیت شناختن چین کمونیست و قبول اعطای جایگاه چین تایپه به این کشور عملا زمینه به رسمیت شناختن حاکمیت چین بر این جزیره کوچک را فراهم نمود اما عملا به روابط راهبردی خود با این جزیره کوچک در جنوب چین ادامه داد و از تسلط پکن بر تایوان با همه روشهای ممکن جلو گیری نمود. شاید در وهله اول این مسئله جای علامت سئوال باشد که تایوان چه ارزشی برای آمریکا دارد ؟ اما با دقیق تر شدن در مسئله پی میبریم که حفظ استقلال تایوان از بسیاری جهات برای ایالات متحده واجب اهمیت حیاتی است .
ایالات متحده در چند دهه گذشته بدون توجه به نگرانیهای چین به روابط گسترده سیاسی امنیتی و اقتصادی و بازرگانی خود با تایوان ادامه داده است . در این بین فروش تسلیحات پیشرفته به این جزیره کوچک همواره یکی از پایه های روابط دو طرف بوده است .
به این مسئله باید از زوایای مختلفی نگریست.اولا حفاظت از استقلال تایوان حفاظت از یک متحد مهم و راهبردی و در عین حال دموکراتیک دیگر در شرق آسیاست که اعتبار تضمین های امنیتی ایالات متحده به دوستان و متحدان این کشور در این منطقه را افزایش میدهد . در واقع یکی از مهم ترین پارامترها در تعاملات راهبردی قدرتهای بزرگ میزان و اعتبار تعهدات نظامی و امنیتی آنها و متحدانشان می باشد که این مسئله با توجه به ساختار امنیتی خاصی که در این منطقه حاکم است از اهمیت دو چندانی برخوردار می شود . از سوی دیگر در طی این سالها به دلیل روابط تنگاتنگ واشنگتن - تایپه این کشور تبدیل به بخشی از معماری امنیتی ایالات متحده در جنوب شرق آسیا در جهت حفظ توازن راهبردی این منطقه در جهت ممانعت از گسترش هژمونیک چین در منطقه شده است ،از سوی دیگر موقعیت ژئوپلیتیک تایوان که در فاصله کمتر از 40 مایلی سواحل شرق چین و در غرب دریای ژاپن قرارد دارد . این مسئله از نظر نظامی برای ایالات متحده موقعیتهای ویژه ای را مخصوصا در هنگامه بحرانهای پیش بینی نشده احتمالی و دسترسی به خاک چین فراهم می نماید .
از سوی دیگر ایالات متحده با تقویت ارتش تایوان هم به وسیله فروش مستقیم نظامی و هم کمک به صنایع نظامی این کشور جهت خودکفایی در تولید محصولات خاص نظامی سعی دارد که توان تایوان را به حدی بالا ببرد که بتواند تا زمان مواجهه با خطر حمله نظامی با حداکثر توان تا زمان تصمیم نهایی ایالات متحده در مورد کمک به تایوان ایستادگی نماید . این مسئله زمانی روشن تر می شود که یادمان باشد که ایالات متحده با چرخش بزرگ راهبردی خود به شرق آسیا در صدد ایجاد ائتلافی از قدرتهای اصلی منطقه شامل ژاپن،کره جنوبی ،هند و استرالیا جهت مهار جاه طلبی های چین در شرق آسیا و جلو گیری از گسترش نفوذ چین در دریای چین جنوبی به عنوان مهم ترین گذرگاه آبی جهان که سالانه کالا و خدمات به ارزش بیش از 5 هزار میلیارد دلار در این آبراه ترانزیت میشود . این مسئله مخصوصا با توجه به تلاش چین جهت اکتشاف منابع هیدروکربنی در مناطقی از دریای جنوبی که عملا در حوزه آبی دیگر کشورهای ساحلی این دریا قرار میگیرد از اهمیت بیشتری برخوردار می شود .
از سوی دیگر حمایت تلویحی از استقلال تایوان نشانه و درجه ای است از میزان ثابت قدمی واشنگتن جهت حمایت از متحدان قدیمی نظیر ژاپن و استرالیا و متحدان جدیدی نظیر هندوستان و ویتنام که همه اینها یک وجه مشترک دارند . نگرانی از نیات هژمونیک منطقه ای چین.
در واقع رقابت پکن- واشنگتن یاداور الگوی قدیمی رقابت قدرت میان قدرتهای محافظه کار و قدرتهای امپریالیستی می باشد که اولی در جهت حفظ وضع موجود و دومی در جهت گسترش نیات هژمونیک خود به دنبال وارونه ساختن و یا نابودی نظم موجود و بازتعریف نظم جدید بر مبنای وااقعیات جدید الگوی توزیع قدرت می باشند . در این میان شاید بسیاری به الگوی توسعه مسالمت آمیز چین توجه نمایند و آن را الگوی مناسبی برای توسعه قدرتهای جدید به حساب بیاورند . اما محاسبات قدرتهای محافظه کار نه بر مبنای نیات طرف مقابل که بر مبنای توانایی های طرف مقابل صورت میگیرد . در واقع در سیاست بین المللی این میزان قدرت واحدهای نظام بین الملل می باشد که در محاسبات نهایی مورد تاکید قرار میگیرد نه نیات آنها.این مسئله که مبنا و پایه نظریه واقع گرایی ساختاری می باشد پایه ای در جهت دینامیسم شکل گیری موازنه قوا در سطح بین المللی را شکل می دهد . بر این مبنا به دلیل وجود تسلیحات هسته ای و نیز گسترش سیستمهای تهاجمی و سیستمهای ضد دسترسی (AD/A2 ) امروز به نظر نمیرسد که نه چین و نه آمریکا قصد برخورد نظامی بر سر جزیره تایوان را داشته باشند چرا که تبعات این مسئله بسیار بزرگ و غیر قابل پیش بینی است . در این مرحله به نظر میرسد که دو طرف قصد دارند با دیپلماسی بازدارنده در صدد خلق موقعیتهایی در جهت تضعیف توان راهبردی طرف مقابل و تقویت خود می باشند و با پیروی از یک استراتژی فرصت طلبانه به دنبال امتیاز گیری های پله ای از طرف مقابل هستند . اشتباهی که ترامپ با خروج از پیمان تجاری اقیانوس آرام موسوم به تی پی پی TPP که موضوع و هدف اصلی آن مهار چین در گسترش هژمونیک در شرق آسیا شد شاید به این زودی قابل ترمیم نباشد اما امریکا موقعیتهای متعددی برای بازگشت به زمین بازی در اختیاری دارد که پرونده کره شمالی و مسئله تایوان از جمله آنها هستند.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.