اما در یک دوره کارشناسی ارشد تحلیل کسبوکار با موضوع نوآوری و استراتژی دیجیتال که در اوایل سال ۲۰۲۵ تدریس شد، ما رویکردی متفاوت را آزمودیم. از دانشجویان خواسته شد که در هر مرحله از فرآیند نوآوری دیجیتال، از هوش مصنوعی بهصورت هدفمند استفاده کنند، نتایج را بازتاب دهند و بررسی کنند که کجا واقعاً ارزش افزوده ایجاد کرده است.
بازخورد پایانی آنها داستان روشنی را روایت کرد: دانشجویان از نگاه کردن به هوش مصنوعی بهعنوان یک ربات وظیفهمحور، به دیدگاهی رسیدند که آن را شریک در نوآوری میبیند – هرچند شریکی که باید بهدقت کنترل شود.
این موضوع با پژوهش منتشرشده اخیر ما همراستا است؛ پژوهشی که نشان میدهد اگرچه هوش مصنوعی فاقد آگاهی است، میتواند بهعنوان یک همکار معنادار عمل کند و نقشهای مکملی در تیمها ایفا نماید.
نگاه گستردهتر به هوش مصنوعی
بسیاری از دانشجویان دوره را با دیدگاهی محدود درباره هوش مصنوعی آغاز کردند و آن را یا یک تهدید یا ابزاری برای خودکارسازی ابتدایی میدیدند.
اما در پایان، بیشتر آنها هوش مصنوعی را ابزاری برای تقویت عنصر انسانی و گشودن اشکال جدید ارزش میدانستند؛ مانند ارائه بینشهای مبتنی بر داده برای پشتیبانی از توسعه ایدهها. یکی از دانشجویان چنین بیان کرد:
دیدگاه من از «آیا هوش مصنوعی شغلها را تصاحب میکند؟» به «چگونه میتوان انسان و هوش مصنوعی را در کنار هم به کار برد؟» تغییر یافت.
این بازتابها از تکلیفی نشأت گرفت که دانشجویان را ملزم میکرد استفاده خود از هوش مصنوعی را مستندسازی کنند، خروجیها را نقد کنند و این تجربهها را به تصمیمات استراتژیک مرتبط سازند.
دو تغییر ذهنی برجسته بودند:
۱. از ابزار تا شریک
دانشجویان روی یک مطالعه موردی در حوزه جذب نیرو کار کردند. در ابتدا، آنها به استفاده از هوش مصنوعی بهعنوان ابزاری برای انجام کارهای منفرد نگاه میکردند؛ مثلاً غربالگری صدها رزومه برای یافتن کلمات کلیدی.
اما سپس شروع کردند به دیدن آن بهعنوان یک شریک همکاری برای پرسیدن پرسشهای بنیادیتر:
چگونه مهارتهایی را شناسایی کنیم که موفقیت بلندمدت را پیشبینی میکنند؟ چگونه میتوان استعدادهای پنهان را از پیشینههای غیرمعمول کشف کرد؟
این همکاری منجر به درکی عمیقتر شد: حرکت استراتژیک درست، صرفاً استفاده یک شرکت از یک ابزار هوش مصنوعی نبود، بلکه ساخت یک کسبوکار جدید بود که در آن هوش مصنوعی بخشی از محصول محسوب شود.
گفتوگو از استفاده از هوش مصنوعی برای تسریع استخدام، به طراحی یک سرویس جذب نیرو تغییر یافت؛ سرویسی که کل مدل کسبوکارش پلتفرمی مبتنی بر هوش مصنوعی بود که فرهنگ سازمان را با پتانسیل نامزدها تطبیق میداد. ما شاهد جایگزینی ذهنیت محدود و ابزاری با دیدگاهی جامع و استراتژیک بودیم.
یکی از دانشجویان نوشت:
بهجای آنکه هوش مصنوعی را چیزی بدانم که باید به سیستم اضافه شود، اکنون آن را یک تصمیم طراحی اصلی میدانم.
۲. از اعتماد کور تا استفاده مسئولانه
شور و شوق اولیه نسبت به هوش مصنوعی بهتدریج جای خود را به عادات انتقادی داد. دانشجویان منابع را بررسی میکردند، «توهمات هوش مصنوعی» را شناسایی کرده و درباره مصالحههای مربوط به حریم خصوصی، سوگیری و پاسخگویی بحث میکردند. یکی از آنها نوشت:
قبلاً تقریباً کورکورانه به نتایج هوش مصنوعی اعتماد داشتم. اکنون میفهمم که بررسی اعتبار ضروری است.
دانشجویان بارها نگرانیهایی درباره شفافیت، عدالت و نبود چارچوبهای روشن سازمانی در محیط کار مطرح کردند.
چندین نفر نتیجه گرفتند که نحوه بهکارگیری هوش مصنوعی بهاندازه تواناییهای آن اهمیت دارد. بهجای در نظر گرفتن اخلاقیات بهعنوان موضوعی فرعی، آن را بهعنوان بخشی جداییناپذیر از طراحی مطرح کردند: چه نیتی پشت استفاده وجود دارد، چه دادههایی استفاده میشود، چه کسانی تحتتأثیر قرار میگیرند و چگونه میتوان تصمیمات را توضیح داد.
یکی از آنها بیان کرد:
نوآوری مسئولانه نیازمند انتخابهای آگاهانه با راهنمایی اصول اخلاقی و آگاهی از زمینه است.
وقتی برخی ابزارهای هوش مصنوعی خروجیهای مطمئن ولی نادرست تولید کردند، دانشجویان خطرات را از نزدیک تجربه کردند. این اصطکاک باعث ایجاد شکاکیت سالم و عادت به آزمودن هوش مصنوعی در برابر دانش تخصصی و شواهد خارجی شد.
بازتابهای آنها نشاندهنده گذار از استفاده منفعلانه به ارزیابی فعال و ذهنیت مسئولیتپذیری بود.
بسیاری از دانشجویان گفتند که قصد دارند همچنان مهارتهای خود را توسعه دهند و درعینحال نگاه انتقادی خود را حفظ کنند و این آموختهها را به کسبوکارهای خانوادگی و شرکتهای کوچک منتقل کنند؛ جایی که حتی ابزارهای ساده هوش مصنوعی میتوانند خدمات و تصمیمگیری را بهبود بخشند.
یکی از دانشجویان نوشت:
اکنون خودم را یک حرفهای میدانم که باید بهصورت اندیشمندانه از هوش مصنوعی استفاده کند.
ما معتقدیم این ذهنیت، نتیجه واقعی دوره بود: استفاده آگاهانه و مسئولانه. هوش مصنوعی فقط مربوط به کارایی نیست – بلکه پرسشهای اخلاقی را مطرح میکند و نیازمند حکمرانی دقیق است.
چرا این موضوع فراتر از کلاس اهمیت دارد؟
امروزه محیطهای کاری با دو واقعیت همزمان مواجه هستند: هوش مصنوعی میتواند کارهای روتین را سرعت بخشد و همچنین شیوه و مکان خلق ارزش را تغییر دهد. رویکردی که ما با دانشجویان تازهوارد به بازار کار اتخاذ کردیم، برای سازمانها نیز کاربرد دارد. چند پیشنهاد:
-
هوش مصنوعی را بر اساس نیت پایهگذاری کنید. با نتیجه آغاز کنید، سپس ابزارها و دادهها را بر همان اساس انتخاب نمایید.
-
اخلاقیات را بخشی از طراحی بدانید، نه فقط رعایت مقررات. بررسی سوگیری، حریم خصوصی و منشأ دادهها را درون فرآیند کاری جای دهید. هنگام استفاده از هوش مصنوعی درباره فرآیند تصمیمگیری شفاف باشید.
-
روی سواد دیجیتال سرمایهگذاری کنید، نه فقط ابزار. آشنایی با چندین سیستم، ذهنیتی سازگار ایجاد میکند که میداند چه زمانی باید اعتماد کند، راستیآزمایی کند یا مسیر را تغییر دهد – و این موجب عمقبخشی به سواد دیجیتال میشود.
-
ارزش را در سطح مدل کسبوکار اندازهگیری کنید. سودها اغلب از جریانهای درآمدی جدید یا کاهش ریسک ناشی میشوند، نه صرفهجویی در زمان.
منبع:
https://theconversation.com/from-fear-to-fluency-what-our-students-learned-when-they-used-ai-across-an-entire-course-263805