یک داستان کوتاه روسی - برگردان به فارسی توفیق وحیدی آذر

وام

تاریخ انتشار : ۰۲:۰۴ ۱۵-۰۶-۱۴۰۲

ایوان نزد آبرام می آید و می گوید: - گوش کن، آبرام، یک روبل برای یک ماه به من قرض بده. ابرام پاسخ می دهد: «اشکالی ندارد. - من یک روبل به تو می دهم، اما یک ماه دیگر دو تا را به من برمی گردانی و تبر خود را به عنوان گرو پیش من می گذاری. می خواهی ؟ - آره می خوام! آبرام تبر را می گیرد و روبلی به ایوان می دهد. ایوان روبل را می گیرد، به در می رسد و آبرام به او می گوید: - گوش کن، ایوان، آیا دادن دو روبل در یک ماه برایت سخت خواهد بود؟ - خب، بله، سخت خواهد بود. -خب پس می تونی همین الان نصف بدهی من رو بپردازی. ایوان روبل را پس می دهد، بیرون می رود، می رود و فکر می کند: "روبلی وجود ندارد، تبر نیست، یک روبل هنوز بدهکار است، و مهمتر از همه، همه چیز درست است!"

تبریز امروز:

قرض - بدهی

ایوان نزد آبرام می آید و می گوید:
- گوش کن، آبرام، یک روبل برای یک ماه به من قرض بده.
ابرام پاسخ می دهد: «اشکالی ندارد. - من یک روبل به تو می دهم، اما یک ماه دیگر دو تا را به من برمی گردانی و تبر خود را به عنوان گرو پیش من می گذاری. می خواهی ؟
- آره می خوام! 
آبرام تبر را می گیرد و روبلی به ایوان می دهد. ایوان روبل را می گیرد، به در می رسد و آبرام به او می گوید:
- گوش کن، ایوان، آیا دادن دو روبل در یک ماه برایت سخت خواهد بود؟
- خب، بله، سخت خواهد بود.
-خب پس می تونی همین الان نصف بدهی من رو بپردازی.
ایوان روبل را پس می دهد، بیرون می رود، می رود و فکر می کند: "روبلی وجود ندارد، تبر نیست، یک روبل هنوز بدهکار است، و مهمتر از همه، همه چیز درست است!"


نظرات کاربران


@