باید به خودمان احترام بگذاریم. باید حس عزت نفس داشته باشیم.
سلامتی، زندگی و جایگاه ما در جامعه به خوداحترامی بستگی دارد.
نه به آن عشق به خود که همه از آن حرف میزنند، بلکه به خوداحترامی. ما برای ضعفهایمان بهای خوداحترامی را میپردازیم. ذخیره طلایی خود را تهی میکنیم.
یک شیرینی خوردیم و به خودمان اجازه دادیم. در حالی که تصمیم گرفته بودیم روزه بگیریم یا رژیم را رعایت کنیم. شیرینی در دهان شیرین است، اما در دل تلخ. ما برای یک مشت شکر، آرد و قاشق کره، خوداحترامیمان را پرداخت کردیم.
یک گیلاس شراب نوشیدیم. گاهی میشود کمی رها شد! و برای گرمای موقتی و لذتی کاذب، خوداحترامیمان را هزینه کردیم.
به آدمی ناخوشایند لبخند زدیم، خواستیم خوشش بیاید، روابط ظاهراً خوب را به خاطر منفعت یا ترس حفظ کردیم، ریاکاری کردیم و باز هم خوداحترامیمان را از دست دادیم.
برای ضعفها باید بهای گرانی پرداخت. خیلی گران. میتوانیم هر چقدر بخواهیم خودمان را توجیه کنیم، دلایل و بهانهها بیاوریم، اما در نهایت، برای ضعفمان با طلای انرژی زندگیمان پرداخت کردهایم. اگر صادقانه بگوییم.
و از همینجاست که احساس گناه و شرم به سراغمان میآید، آن حس ناخوشایند که انگار فریب خوردهایم، انگار احمق بودهایم و اجازه دادهایم ما را فریب دهند. باید خوداحترامی را حفظ کنیم. آن از لذتها باارزشتر است. و باید آن را با کارهای خوب، دستاوردها، اعمال خیر و فداکاریهای ممکن بازگردانیم.
آسمانها میخواهند ما را شایسته و قوی ببینند. ضعفها قابل بخششاند، اما هزینهای بسیار سنگین دارند. همیشه باید به این فکر کنیم که برای لحظهای ضعف چه بهایی میپردازیم. و چقدر تلاش لازم است تا نیرویی که از دست دادهایم، نیروی زندگی و سلامت را بازگردانیم.
آنا کیریانوا