تاکویچی فوجی (1891-1964)، هنرمند ژاپنی-آمریکایی، باری از بیگانگی را در سرزمینی که آن را خانه خود میدانست، به دوش کشید؛ زندگیاش گواهی بر تحمل و اندوه است. دفترچه مصور او، سندی زنده از تجربیاتش در جنگ جهانی دوم، پنجرهای سحرآمیز به سوی درد جابهجایی، زخم تعصب نژادی و استقامت خاموش مردی باز میکند که در جامعهای که او را طرد کرده بود، گرفتار شده بود. فوجی با نزدیک به 250 طراحی با جوهر و بیش از 130 نقاشی آبرنگ، نهتنها رویدادهای تاریخی، بلکه بار عاطفی عمیق زندگی بهعنوان یک غریبه در جهانی خصمانه را ثبت کرد—دیدگاهی که با مبارزات جوامع حاشیهنشین امروزی همصدا است.
وقتی جنگ بین ایالات متحده و ژاپن آغاز شد، فوجی پنجاهساله بود؛ مردی که زندگیای در آمریکا ساخته بود، اما شاهد فروپاشی آن در فضایی پر از ترس و تبلیغات نژادپرستانه شد. او که صرفاً به دلیل اصالت ژاپنیاش بهعنوان تهدید برچسب خورده بود، یکی از 120,000 نفری بود که از سواحل غربی به اجبار از خانههایشان رانده شده و در اردوگاههای بازداشت ایزولهشده محبوس شدند. فوجی و خانوادهاش از جامعه سیاتل جدا شدند و ابتدا به اردوگاه موقت پویالوپ—نمایشگاهی در ایالت واشنگتن که عزت و حس تعلق آنها را سلب کرد—فرستاده شدند. در اوت 1942، آنها به مرکز جابجایی مینیدوکا در جنوب آیداهو منتقل شدند، مکانی که تجسم انزوا و رها شدن بود.
در برابر چنین شرایط غیرانسانی، فوجی به هنر بهعنوان پناهگاه و نوعی شورش روی آورد. دفترچه مصور او، که از مه 1942 تا اکتبر 1945 را در بر میگیرد، روایتی تکاندهنده از زندگی در حبس است. او با طراحیهای دقیق با جوهر، واقعیتهای تلخ اردوگاهها را به تصویر کشید—از سربازخانههای تنگ و بیروح تا لحظات کوچک و گذرای ارتباط انسانی میان زندانیان. طرحهایش یکنواختی، تحقیر و ناامیدی خاموش جامعهای را که از آزادی محروم شده بود، نشان میدهند. فوجی در چندین طرح خود را در حال طراحی نشان داده، چهرهای تنها که جهانی را که او را رد کرده بود، نظاره میکند؛ قلمش ابزاری برای بازپسگیری صدایش در جامعهای بود که میخواست او را خاموش کند. نقاشیهای آبرنگ او این روایت را عمیقتر میکنند و با لایههایی پرشور اما غمانگیز، مناظر زندگی در اردوگاه را غنیتر میسازند. نقاشیهای رنگروغن و مجسمههای او، از جمله پرترهای حکاکیشده از خودش و همسرش، از آرزویی برای هویت و پایداری در زندگیای واژگونشده سخن میگویند.
تراژدی داستان فوجی نهتنها در حبس جسمانی، بلکه در حس عمیق بیگانگی نهفته است. بهعنوان یک ژاپنی-آمریکایی، او بین دو جهان گرفتار بود—نه کاملاً از سوی کشوری که پذیرفته بود، پذیرفته شد و نه قادر به بازگشت به سرزمینی که بهسختی میشناخت. سیاستهای نژادپرستانهای که او را دشمن نامیدند، زخمهایی به جا گذاشتند که مدتها پس از جنگ باقی ماندند. وقتی اردوگاهها بسته شدند، فوجی به شیکاگو نقل مکان کرد، جایی که به دلیل برنامه بازاسکان دولت، به خانه جامعه بزرگی از ژاپنی-آمریکاییها تبدیل شده بود. با این حال، سایه طرد شدن همچنان او را دنبال میکرد. او به نقاشی ادامه داد و با آزمایش در سبک انتزاعی، گویی در جهانی شکسته به دنبال معنا بود. در سالهای پایانی عمرش، نقاشیهای اکسپرسیونیستی انتزاعی سیاهوسفید او با حرکات جسورانه، آشوبی درونی را بازتاب میدادند—مردی که با بار گذشتهاش دستوپنجه نرم میکرد و در عین حال از طریق هنر به دنبال رهایی بود.
دفترچه و نقاشیهای دوران جنگ فوجی چیزی فراتر از اسناد تاریخی هستند؛ آنها فریادی علیه بیعدالتی طرد شدن از خانه خود هستند. آثار او درد جهانی کسانی را که به حاشیه رانده شدهاند، ثبت میکند و لنزی برای درسهای پایدار همدلی و مقاومت ارائه میدهد. این آثار که با نقاشیهای رئالیستی دهه 1930 و آثار انتزاعی دهههای 1950 و 1960 او قاببندی شدهاند، میراثی قدرتمند از او به جا میگذارند—گواهی بر نیرویی که در ثبت رنجهای خود یافت میشود و یادآوری هزینه انسانی نابردباری.
توفیق وحیدی آذر