وبرای تو سرزمین من - برگردان به فارسی توفیق وحیدی آذر

 شعر «آدم» از بولات اوکودژاوا

تاریخ انتشار : ۰۴:۱۲ ۰۴-۰۴-۱۴۰۴

نفس می‌کشد — نفس می‌کشد با هوایی که بوی بهار دارد، با نی‌ای که هنوز در باد می‌رقصد، با هر ترانه‌ای تا وقتی که شنیده می‌شود، با گرمی کف دست زنی که بر فراز سرش سایه انداخته است. نفس می‌کشد، نفس می‌کشد — و هیچ‌گاه سیر نمی‌شود از نفس کشیدن. نفس می‌کشد با مادر — که فقط یکی دارد، با میهن — که تنها وطن اوست،

تبریز امروز:

 دند - ابر

نفس می‌کشد —
نفس می‌کشد با هوایی که بوی بهار دارد،
با نی‌ای که هنوز در باد می‌رقصد،
با هر ترانه‌ای تا وقتی که شنیده می‌شود،
با گرمی کف دست زنی که
بر فراز سرش سایه انداخته است.
نفس می‌کشد، نفس می‌کشد —
و هیچ‌گاه سیر نمی‌شود از نفس کشیدن.

نفس می‌کشد با مادر — که فقط یکی دارد،
با میهن — که تنها وطن اوست،

گریه می‌کند، رنج می‌کشد،
می‌خندد، سوت می‌زند،
و در سکوت کنار پنجره می‌نشیند،
تا تاریکی آواز می‌خواند،
و با دلدادگی، عمر کوتاهش را
ورق می‌زند، برگ‌به‌برگ...


نظرات کاربران


@