تبریز امروز:
فیلم ایتالیایی-آلمانی «The Fifth Day of Peace» (به ایتالیایی: Gott mit uns، به معنی «خدا با ماست») محصول ۱۹۷۰ به کارگردانی جولیانو مونتالدو، یکی از آثار فراموششده اما تاملبرانگیز سینمای ضدجنگ قرن بیستم است. این فیلم با الهام از رویدادی واقعی، ما را به یک اردوگاه اسرای آلمانی تحت کنترل نیروهای متفقین در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم میبرد؛ زمانی که جنگ به پایان رسیده، اما ماشین انضباط و اطاعت هنوز نفس میکشد. این فیلم تنها درباره دو سرباز فراری نیست؛ بلکه درباره مفهوم مسئولیت، وفاداری کورکورانه و چهرهی تاریک قانون است که در لباس «دموکراسی» خود را توجیه میکند.
در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم، دو سرباز آلمانی، Bruno Grauber (افسر نیروی دریایی) و Reiner Schultz (گروهبان ارتش) که از جبهه فرار کرده و در لباس شخصی زندگی میکردند، توسط سایر اسرای آلمانی شناسایی و بازداشت میشوند. در اردوگاهی تحت کنترل کاناداییها، فرمانده آلمانی اسرا، سرگرد فون بلیشر، برای حفظ انضباط و روحیهی نظامی، یک دادگاه نظامی تشکیل میدهد. متهمان به جرم «فرار از جنگ» محاکمه و محکوم به اعدام میشوند. فون بلیشر برای اجرای حکم، از فرمانده اردوگاه کانادایی درخواست اسلحه میکند؛ و او با اکراه میپذیرد. در نتیجه، اعدام در روز پنجم صلح، یعنی پنج روز پس از پایان رسمی جنگ، اجرا میشود.
در نخستین نگاه، فیلم سؤالی بنیادین مطرح میکند: آیا اطاعت از قانون همیشه بهمعنای انجام کار درست است؟
دادگاه نظامی داخل اردوگاه، طبق قوانین ارتش آلمان عمل میکند؛ اما اجرای حکم اعدام پس از پایان جنگ، نه تنها از منظر اخلاقی، بلکه از نظر حقوقی نیز مشکوک است. قانون نظامی نازی در دوران شکست، همچون شبحی سرگردان، بهواسطهی وفاداران خود در اسارت، زنده میماند. این وضعیت، «قانون بدون عدالت» را به تصویر میکشد؛ جایی که قانون به ابزار مرگ تبدیل میشود.
در صحنهای کلیدی، فرمانده کانادایی اردوگاه در برابر اصرار فون بلیشر برای اعدام، میگوید:
«اگر شما تصمیم دارید آنها را بکشید، من مانع نمیشوم. اما مسئولیتش با خودتان است.»
در اینجا، فرمانده بهظاهر بیطرف باقی میماند، اما در واقع با بیعملی اخلاقی خود، در قتل شریک میشود.
این نکتهی کلیدی است: فیلم با ظرافت نشان میدهد که چگونه دموکراسی میتواند به ابزار همدستی با شر تبدیل شود، اگر اراده جمعی، اخلاق را نادیده بگیرد. صدور حکم اعدام به خواست «جمعی از اسرا»، آن هم پس از پایان جنگ، تصویری سرد از دموکراسی میدهد که در آن، اکثریت میتوانند ابزار ظلم شوند، نه مانع آن.
در این فیلم، قهرمان کلاسیکی وجود ندارد. فون بلیشر، افسر وظیفهشناس اما سنگدل، به قانونگرایی افراطی باور دارد. فرمانده کانادایی، انسانی بیموضع است؛ و دو سرباز متهم، قربانیان نظامی هستند که آنان را پرورده و سپس طرد کرده است.
فیلم، همدردی عمیقی با این دو سرباز دارد؛ نه از آن جهت که بیگناهاند، بلکه چون در نظامی فاسد، برای حفظ بقا، دست به فرار زدهاند. آنان نه خائنان واقعی، بلکه تنها کسانی هستند که دیگر نمیخواستند ابزار خشونت باشند.
اگرچه فیلم به دوران نازیها میپردازد، اما در بطن خود، بازتابی از دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی است؛ عصری که جهان دوقطبی با چهرهای خشن از دموکراسی غربی و توتالیتاریسم شرقی روبهرو بود. «روز پنجم صلح» هشدار میدهد که حتی جوامع آزاد، اگر از اخلاق تهی شوند، میتوانند به نازیسیم بیچهره تبدیل شوند؛ نازیسیمی که دیگر نیازی به یونیفرم و صلیب شکسته ندارد.
نام آلمانی فیلم، Gott mit uns، عبارتی بود که بر کمربند سربازان آلمانی حک میشد. اما فیلم با انتخاب این نام، از بین بردن اعتماد به این شعار را هدف قرار میدهد. آیا خدا واقعاً با کسانی است که قانون را کورکورانه دنبال میکنند، یا با کسانی که اخلاق را بر قانون ترجیح میدهند؟
شخصیت فون بلیشر به خوبی این بحران ایمان را نمایندگی میکند: او خود را مجری اراده برتر میداند، اما در واقع ابزار خشونت ساختاری است که از انسانیت تهی شده است.
«The Fifth Day of Peace» ما را با تناقضات دنیای پساجنگ تنها نمیگذارد. با نگاهی تلخ و بیرحم، نشان میدهد چگونه مفاهیمی مانند قانون، دموکراسی، اطاعت و وطنپرستی میتوانند به ابزار سرکوب و مرگ تبدیل شوند، اگر وجدان در آنها نقشی نداشته باشد.
در روزی که صلح اعلام شده، دو انسان به خاطر پیروی نکردن از جنگ، اعدام میشوند؛ و این شاید بزرگترین تراژدی باشد: کشتن صلح، به نام صلح.