موسیقی آنتونین دورژاک با رهبری هربرت فون کارایان- نقد از سیاوش وحیدی آذر

از دنیای جدید، سمفونی دنیای سیاهان

تاریخ انتشار : ۱۱:۳۴ ۰۴-۰۳-۱۴۰۴

دورژاک باور داشت که موسیقی ملی آمریکا باید بر پایه‌ی آوازهای بومیان آمریکا و سیاه‌پوستان آفریقایی‌تبار بنا شود. او این سبک‌ها را شنید، تحلیل کرد و در نگارش تم‌های این سمفونی، به‌ویژه در موومان دوم و چهارم، از ساختار و حس آن‌ها الهام گرفت.

تبریز امروز:

 

سمفونی شماره ۹ آنتونین دورژاک با نام «از دنیای جدید » (From the New World) یکی از مشهورترین آثار اوست که در سال ۱۸۹۳ طی اقامتش در ایالات متحده نوشته شد. دورژاک در آن زمان رئیس کنسرواتوار ملی موسیقی آمریکا در نیویورک بود و با این اثر، سعی داشت نوعی موسیقی ملی آمریکایی خلق کند.

هدف او استفاده از ملودی‌های بومی آمریکا (اعم از نغمه‌های سرخ‌پوستی و سیاه‌پوستی) برای الهام گرفتن بود، نه نقل مستقیم آن‌ها. این سمفونی، ترکیبی است از سنت موسیقی چک و عناصر موسیقی آمریکایی که او در این کشور شنیده بود. دورژاک می‌خواست نشان دهد که آمریکا نیز می‌تواند مانند اروپا موسیقی کلاسیک منحصربه‌فرد خود را پرورش دهد.

سمفونی شماره ۹ آنتونین دورژاک، مشهور به «از دنیای جدید» (From the New World)، پشت‌پرده‌ای بسیار جالب و معنادار دارد. آنتونین دورژاک این اثر را در سال ۱۸۹۳، در زمان اقامتش در ایالات متحده و به دعوت «کنسرواتوار ملی موسیقی آمریکا» در نیویورک نوشت.

ماجرای پشت پرده:

  1. الهام از فرهنگ آمریکایی – بومی و آفریقایی-آمریکایی:
    آنتونین دورژاک باور داشت که موسیقی ملی آمریکا باید بر پایه‌ی آوازهای بومیان آمریکا و سیاه‌پوستان آفریقایی‌تبار بنا شود. او این سبک‌ها را شنید، تحلیل کرد و در نگارش تم‌های این سمفونی، به‌ویژه در موومان دوم و چهارم، از ساختار و حس آن‌ها الهام گرفت.

  2. احساس غربت و دلتنگی برای خانه:
    با وجود علاقه‌مندی به فرهنگ جدید، دورژاک در آمریکا دلتنگ وطنش بوهم (جمهوری چک امروزی) بود. این احساس در بخش‌هایی از سمفونی، به‌ویژه در موومان دوم (Largo) که حال و هوایی نوستالژیک دارد، آشکار است. برخی حتی می‌گویند تم معروف این موومان بعداً با شعر «Going Home» تنظیم شد که به غربت و بازگشت اشاره دارد.

    1. پیشنهاد برای ساخت یک موسیقی ملی آمریکایی:
      دورژاک با این سمفونی می‌خواست نشان دهد که موسیقی آمریکا می‌تواند ریشه در فرهنگ بومی خود داشته باشد، نه اینکه تنها دنباله‌رو سنت‌های اروپایی باشد.

    این سمفونی نوعی آشتی میان دنیای قدیم (اروپا) و دنیای نو (آمریکا) است؛ ترکیبی از ساختار کلاسیک اروپایی با رنگ و بوی ملودی‌ها و ریتم‌های بومی آمریکا. اثر نه‌تنها یک شاهکار موسیقایی است، بلکه بیانیه‌ای فرهنگی نیز محسوب می‌شود.

هربرت فون کارایان (Herbert von Karajan)، رهبر برجستهٔ آلمانی، این سمفونی را با تفسیر شخصی خاص خود اجرا و ضبط کرده است و نسخه او از این اثر یکی از اجراهای مرجع به‌شمار می‌رود.

 

بخش پرقدرت و مشهور سمفونی شماره ۹ دورژاک، موومان چهارم آن است، با عنوان "Allegro con fuoco" (با شور و آتش). این بخش با ضرب‌آهنگی سریع و پرانرژی آغاز می‌شود و سرشار از تنش دراماتیک، تضادهای دینامیک (از سکوت‌های ناگهانی تا انفجارهای ارکسترال) و ملودی‌هایی پرشور و قهرمانانه است.

ویژگی‌های کلیدی این بخش:

  • موتیف‌های قوی بادی‌های برنجی (کرن و ترومپت) که حال و هوایی قهرمانانه و جنگی ایجاد می‌کند.

  • ریتم‌های سریع و کوبندهٔ زهی‌ها و پرکاشن که حس اضطرار و حرکت را تقویت می‌کند.

  • بازگشت تم‌ها از موومان‌های قبلی که نوعی حس انسجام و وحدت کلی در سمفونی به‌وجود می‌آورد.

  • کُدایی (Coda) شکوه‌مند که با اوج‌گیری ارکستر و ضربات قوی، پایانی پرشور برای کل سمفونی رقم می‌زند.

در این موومان، دورژاک از تمام توانایی‌های ارکستر برای نمایش گستره‌ای از احساسات استفاده می‌کند: از شکوه و حماسه تا حسرت و امید. این بخش به‌ویژه در اجراهای رهبری چون هربرت فون کارایان، با تفسیرهایی دقیق، بسیار درخشان و تأثیرگذار شنیده می‌شود.

***

رو دیدگاه‌ها دربارهٔ سمفونی:

1. نظر خود دورژاک:

دورژاک به‌صراحت اعلام کرد که این سمفونی از موسیقی سیاه‌پوستان آمریکا و آوازهای سرخ‌پوستان بومی الهام گرفته است. او در مصاحبه‌ای در نیویورک‌هرالد گفت:

«آیندهٔ موسیقی این کشور باید بر اساس آنچه اکنون آوازهای سیاهان نامیده می‌شود، ساخته شود... این موسیقی واقعی، ملی، و ریشه‌دار آمریکاست.»

2. نقد و نظر آمریکایی‌ها (زمان انتشار):

برخی از موسیقی‌دانان آمریکایی در ابتدا دچار تردید شدند. آن‌ها نمی‌دانستند آیا یک آهنگساز بوهمی می‌تواند دربارهٔ موسیقی ملی آمریکا صحبت کند. اما پس از اجرای سمفونی، بسیاری آن را نقطه‌ی آغاز یک موسیقی ملی آمریکایی دانستند.

3. نقد اروپایی‌ها:

در اروپا، برخی منتقدان گفتند که سمفونی بیشتر حال‌وهوای بوهمی دارد تا آمریکایی، چراکه در نهایت ملودی‌ها با همان سبک اروپایی تنظیم شده‌اند. این دیدگاه بعدها نیز توسط برخی موسیقی‌دانان تقویت شد.

4. برداشت‌های مدرن:

برخی پژوهشگران مدرن، مثل لئونارد برنستاین، تأکید کرده‌اند که نوآوری دورژاک نه در تقلید، بلکه در تلفیق فرهنگ‌ها بوده است. او الگویی از جهانی‌شدن موسیقی به‌شکل فرهنگی و انسانی ارائه داد.

5. خود دورژاک درباره موومان دوم (Largo):

این بخش به‌شدت احساسی و مرثیه‌وار است. اگرچه اغلب آن را برگرفته از یک آواز معنوی سیاه‌پوستی می‌دانند، اما در حقیقت، خود دورژاک آن را بر پایه تخیلات خود ساخت. بعدها یکی از شاگردانش بر روی آن شعری نوشت با عنوان "Going Home" که آن را به یک آواز محبوب بدل کرد.


نظرات کاربران


@