آلن موستارد، ۹ مه ۲۰۲۵

سفیر آلن موستارد، در حال برگزاری کلاس تخصصی نقشهبرداری با استفاده از OpenStreetMap در مرکز آمریکایی در عشقآباد.
این مقاله بخشی از مجموعهای است که دیپلماتهای آمریکایی در آن برداشتهای خود را از سالهای اولیه استقلال آسیای مرکزی از اتحاد جماهیر شوروی به اشتراک میگذارند. این خاطرات به دعوت مرکز دیویس برای مطالعات روسیه و اوراسیا در دانشگاه هاروارد نوشته شدهاند.
در اوایل حرفهام در سرویس خارجی، سرپرستم در اولین مأموریت سفارتیام به من گفت که سفرهای داخلی اتلاف وقت است، زیرا «میتوانی هر آنچه لازم است درباره یک کشور بدانی را با ماندن در پایتخت و خواندن روزنامهها یاد بگیری.» آن محل خدمت مسکو، پایتخت اتحاد جماهیر شوروی، مرکز یک جامعه بسته و دولت پلیسی بود. روزنامههای پایتخت همگی تحت کنترل دولت و به شدت سانسور شده بودند و پروپاگاندای حزب کمونیست را منتشر میکردند. بدتر از آن، دفتر امنیتی سفارت به دلیل تهدیدات ضدجاسوسی، تماس با شهروندان شوروی را منع کرده بود.
آن اولین دوره خدمت برای حرفهام بسیار تعیینکننده بود، زیرا به من آموخت که اولاً، نشستن در سفارت و خواندن روزنامهها تنها اطلاعات اولیهای به تو میدهد—اطلاعاتی که به تو امکان میدهد سؤالات هوشمندانهای از اتباع کشور میزبان بپرسی. پرسیدن سؤالات نادرست اعتبار تو را تضعیف میکند، بنابراین دانستن اصول اولیه ضروری بود.
اما این تنها مقدمهای برای جمعآوری اطلاعات از طریق تماس رو در رو بود.
دوم، با تسلط نزدیک به بومی بر زبان روسی و پیشینهای در مطالعات روسیه، آموختم که میتوانم اطلاعات بهتری درباره آنچه در جامعه و اقتصاد، بهویژه در بخش کشاورزی (حوزه کاریام در سفارت)، در جریان است جمعآوری کنم تا افسر دیگری که تنها دوره فشرده ۴۴ هفتهای زبان روسی موسسه سرویس خارجی را گذرانده بود.
سوم، به من آموخت چگونه دادههای اولیه جمعآوری کنم: مشاهده محصولات کشاورزی برای تخمین عملکرد گندم، و نظارت ماهانه بر قیمت مواد غذایی و دسترسی نسبی به غذا در بازارهای مزارع جمعی و فروشگاههای دولتی. همچنین با هرکسی که جرأت گفتوگو با من درباره شرایط بازار را داشت (عمدتاً کارشناسان مؤسسات تحقیقاتی که با اشتیاق نشریات وزارت کشاورزی آمریکا را در ازای دیدارهای دورهای برای چای و شکلاتهای کراسنی اوکتیابر قبول میکردند) صحبت میکردم.
ممکن است فکر کنید که در عصر اینترنت، این مجموعه مهارتها با توانایی جمعآوری حجم عظیمی از دادهها بهصورت آنلاین منسوخ شدهاند. اما این تصور اشتباه است. در جوامع بستهای که همه رسانهها توسط دولت کنترل و سانسور میشوند و هیچگونه مخالفتی تحمل نمیشود، منابع آنلاین ناکافی هستند. در بسیاری از موارد، منابع آنلاین معمولی اصلاً وجود ندارند.
وقتی در سال ۲۰۱۵ به ترکمنستان رسیدم تا مسئولیت مأموریت دیپلماتیک را بر عهده بگیرم، دو سؤال اساسی از افسران، کارکنان محلی و مخاطبان محلی پرسیدم در حالی که در سفارت گشت میزدم تا خودم را معرفی کنم: چه کسی واقعاً کشور را اداره میکند (سیاست) و تولید ناخالص داخلی (اقتصاد) در واقعیت چیست؟
اینها سؤالات بیهودهای نبودند. در سال ۲۰۱۵، دولت آمریکا همچنان به شدت درگیر افغانستان، همسایه جنوبی ترکمنستان، بود و حفظ استفاده از حریم هوایی ترکمنستان برای تخلیه سربازان مجروح از آن منطقه جنگی اولویت اصلی آمریکا بود. قابلیت اطمینان و ثبات دولت ترکمنستان، بهویژه با توجه به تهدیدات داعش-خوراسان از آن سوی مرز، نگرانیهایی ایجاد کرده بود، بنابراین باید به واشنگتن اطمینان میدادیم که جای نگرانی نیست.
روابط ترکمنستان با افغانستان، ایران (یکی دیگر از همسایگان)، و ارباب استعماری سابقش، روسیه، نیز مورد توجه بود. و سپس چین بود، خریدار تقریباً تمام صادرات گاز طبیعی ترکمنستان و مروج ابتکار کمربند و جاده، که هدفش کشاندن آسیای مرکزی به مدار پکن بود؛ دیدگاه ترکمنها نسبت به چین برای واشنگتن جالب بود.
تقریباً هر کسی که با او صحبت کردم پاسخ متفاوتی به سؤالم درباره اینکه چه کسی واقعاً کشور را اداره میکند، داد. نمونهای از پاسخها: کشور واقعاً توسط گروهی از ریشسفیدان قبیله آخال تکه اداره میشود و قربانقلی بردیمحمدوف تنها به دلیل رئیس قبیله بودن رئیسجمهور است؛ کشور توسط سهگانهای از یهودیان روس باقیمانده از دوران شوروی اداره میشود؛ کشور واقعاً توسط رئیسجمهور بردیمحمدوف که با مشت آهنین حکمرانی میکند اداره میشود؛ کشور توسط پنج خواهر او اداره میشود و او بهعنوان برادر کوچک بهدلخواه آنها عمل میکند؛ رئیسجمهور بردیمحمدوف عروسک خیمهشببازی کرملین است و از دستورات پوتین پیروی میکند... پاسخها متنوع بودند.
اقتصاد معمای خاصی بود. دفتر آمار ملی سالانه یک کتابچه آماری منتشر میکرد، اما تنها در ۵۰۰ نسخه، و نه بهصورت آنلاین منتشر میشد و نه در کتابفروشیها فروخته میشد. آمار منتشرشده در رسانههای دولتی به شیوه شوروی ارائه میشد—درصد نسبت به سال قبل: «تولید ناخالص داخلی ۶/۱ درصد رشد کرد»، «تولید امسال ۱۰۴ درصد تولید سال گذشته است.» هیچ رقم پایهای ارائه نمیشد.
ما شروع به درخواست کتابچههای آماری سالانه از وزارت امور خارجه کردیم و در نهایت برای چند سال آنها را به دست آوردیم—مجموعه کاملی نداشتیم، اما حداقل چیزی داشتیم. اقتصاد ترکمنستان مبتنی بر کالاست و صادرات گاز طبیعی حدود ۸۰ درصد درآمد صادراتی را تشکیل میدهد. اندازهگیری این نسبتاً آسان بود، زیرا میدانستیم مشتریان چه کسانی هستند (چین، و بهطور دورهای روسیه و ایران) و میتوانستیم حجم و ارزش صادرات را از دانش بازار جهانی گاز برآورد کنیم.
اما اقتصاد داخلی چقدر بزرگ بود؟ ترکمنها ادعا میکردند تولید ناخالص داخلی بیش از ۹۰ میلیارد دلار است؛ مقامات همچنین ادعا میکردند که این رقم توسط صندوق بینالمللی پول تأیید شده است (نادرست؛ صندوق بینالمللی پول صرفاً از دادههای ملی بدون تأیید استفاده میکند). با توجه به مشاهداتم در محل، این رقم را غیرمحتمل میدانستم.
ما شروع به جمعآوری نرخهای بازار سیاه ارز، قیمت مواد غذایی (مانند کاری که در مسکو در دوران شوروی کرده بودم) و هر دادهای که در مطبوعات ظاهر میشد کردیم تا حس کنیم اقتصاد و جمعیت (سؤالی بزرگ به دلیل مهاجرت در حدی که دولت شروع به خارج کردن مسافران از هواپیماها کرد) چقدر است.
قیمت کالاهای بادوام مصرفی اهمیتی نداشت، زیرا تقریباً همه آنها وارداتی بودند و قیمتهای جهانی را با تأخیر دو ماهه نسبت به نرخ بازار سیاه منعکس میکردند. من از مهارتهایم در مشاهده محصولات کشاورزی استفاده کردم تا محصولات گندم و پنبه را تخمین بزنم (که حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد ارقام اعلامشده توسط وزارت کشاورزی تخمین زدم).
سؤال سومی از کنجکاویام درباره سلسلهمراتب سیاسی و اندازه اقتصاد مطرح شد. رئیسجمهور کجا به دنیا آمده، زادگاهش کجاست؟ در روستایی در غرب عشقآباد. کدام روستا؟ نمیدانم. و وقتی به رویدادهایی در شهرها، شهرکها و روستاهای خارج از عشقآباد، پایتخت، اشاره میشد، کجا بودند؟ نمیدانم. جایی در استان لباب.
ترکمنستان از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۵ تغییرات گستردهای در نامگذاریها اعمال کرد—شهرها، شهرکها، روستاها و حتی مزارع جمعی تغییر نام دادند. نامهای شوروی، روسی و پارسی با نامهای ترکمنی جایگزین شدند. برخی تغییرات شناختهشده بودند—کراسنوودسک به شهر ترکمنباشی و چارجو به ترکمنآباد تبدیل شد. برخی دیگر مبهمتر بودند. فقط در استان داشوغوز، لنینسک به آکدپه، کالینین به بولدومساز، و تلمانسک (که توسط شوروی به افتخار ارنست تلمان، کمونیست نسبتاً گمنام آلمانی نامگذاری شده بود) به گوباداگ تغییر یافت.
نقشههای ترکمنستان که توسط دفتر نقشهبرداری ژئودزیک (که بازدید کردم) تولید شده بودند، تقریباً بیفایده بودند و نقشههای دقیقی که سفارت در اختیار داشت به اوایل دهه ۱۹۹۰، پیش از ثبت بسیاری از تغییرات نام، بازمیگشتند. بهطور خلاصه، ما در کشوری کار میکردیم که نمیدانستیم چیزها کجا هستند.
پاسخ من بازگشت به کارهای انجمن جغرافیایی سلطنتی در قرن نوزدهم بود، زمانی که کاوشگران بریتانیایی در آسیای مرکزی (برخی مخفیانه، مانند الکساندر برنز که خود را بهعنوان تاجر اسب ارمنی پارسیزبان معرفی میکرد) پرسه میزدند. ما باید بیرون میرفتیم و سفر میکردیم تا دادههای سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی که نداشتیم را جمعآوری کنیم.
ما محل تولد پدر رئیسجمهور را با گشت زدن در روستاهای اطراف و یافتن مجسمهای که به افتخار او مقابل کاخ فرهنگ برپا شده بود، کشف کردیم. با گشت زدن در یکی از شش کتابفروشی عشقآباد، دو جزوه بیوگرافی درباره پدر و پدربزرگ رئیسجمهور پیدا کردم که هیچکس دیگری در سفارت زحمت جستوجوی آنها را نکشیده بود و اطلاعات گستردهای درباره رئیسجمهور و خانوادهاش ارائه میدادند. از یکی از جزوهها فهمیدیم که رئیسجمهور بردیمحمدوف بزرگترین فرزند والدینش است و قطعاً «برادر کوچک» خواهرانش، همانطور که شایعه شده بود، نیست.
ما گذشته بهاصطلاح «سهگانه یهودی» را که ادعا میشد قدرت پشت تخت بودند، بررسی کردیم و دریافتیم که نفوذ آنها به شدت اغراقشده بود. در گفتوگو با روشنفکران ترکمن، سؤالات مربوط به دینامیکهای قبیلهای و خانوادگی ترکمنها را بررسی کردیم—چه کسی در خانواده حرف آخر را میزند و روابط خانوادگی سنتی چگونه بر حاکمیت تأثیر میگذارند؟ هیچیک از اینها را نمیتوان با نشستن در سفارت و خواندن روزنامهها آموخت.
با توجه به تجربهام بهعنوان افسر کشاورزی، رفتن به مناطق روستایی غریزهای طبیعی بود. ما جادهها و مسیرهایی را کشف کردیم که قبلاً روی هیچ نقشهای نبودند. ناوگان خودروهای سفارت اشاره کرد که در حمایت از سفرهای من، بیش از هر زمان دیگری ترکمنستان را دیده است.
در جریان این سفرها، بیش از ۸۰۰,۰۰۰ تصویر دیجیتال در سطح خیابان با موقعیت جغرافیایی از ترکمنستان جمعآوری کردیم که میتوانست برای نقشهبرداری استفاده شود. ما نامهای تغییر یافته را جمعآوری کردیم و آنها را در پایگاه داده عمومی آنلاین «تغییر نامهای جغرافیایی» بارگذاری کردیم تا اگر کسی به «خیابان انگلس» اشاره کرد، بتوانیم آن را با «خیابان آزادی» کنونی تطبیق دهیم و بدانیم کجا برویم. این برای من شخصاً زمانی مهم شد که خیابان محل زندگیام از «آندیجان» (شهری در ازبکستان) به «جلالالدین رومی» (شاعر، فقیه و عالم اسلامی قرن سیزدهم پارسی) تغییر نام یافت و ما مجبور بودیم برای پذیراییها به مردم آدرس بدهیم.
من نه تنها تمام دادههای جغرافیایی جمعآوریشده را در OpenStreetMap (که چندین برنامه ناوبری گوشیهای هوشمند را پشتیبانی میکند و میتواند روی دستگاههای GPS دانلود شود) بارگذاری کردم، بلکه کلاسهای تخصصی در مورد چگونگی ویرایش این «نقشه جهانی که هرکسی میتواند استفاده کند» برگزار کردم، بهطوری که تا امروز ترکمنهای محلی همچنان به افزودن داده به نقشه ادامه میدهند.
تا زمان ترک ترکمنستان در سال ۲۰۱۹، ما درکی از اینکه چه کسی واقعاً کشور را اداره میکند و اقتصاد واقعاً چقدر بزرگ است، داشتیم. علاوه بر این، ما تمام شهرها، جز چهار شهرک، و حدود یکسوم روستاها (اکثراً مزارع جمعی سابق دوران شوروی) را مکانیابی کرده بودیم. ما مراکز شهرهای بزرگ را بهخوبی نقشهبرداری کرده بودیم که دیگر پیمایش در آنها بهصورت آزمون و خطا نبود، که این امر افسرانم را آزاد کرد تا خودشان کشور را کاوش کنند و درباره کشوری جذاب اما نسبتاً مخفی و بسته اطلاعات بیشتری کسب کنند.
نه تنها دیپلماتهای آمریکایی بلکه دیپلماتهای کشورهای دیگر نیز دیگر از گم شدن در شهرهای دوردست (از جمله مقاصد در قزاقستان و ازبکستان، و کمتر در ایران و افغانستان) به دلیل نبود تابلوهای راهنما و نقشههای دقیق نمیترسیدند. تقویت روحیه سفارت کاملاً محسوس بود.
یکی از نکات برجسته گفتوگویی با مدیر کل جادههای موتوری ترکمنستان بود که اعتراف کرد از دادههای OpenStreetMap روی گوشی هوشمندش برای ناوبری استفاده میکند، و دیگری درخواستی از وزارت امنیت ملی برای نسخه دیجیتال نقشههای دیواری چاپشده عشقآباد بود که تولید کرده بودیم.
هیچکدام از اینها جادو نبود. این کار میدانی قدیمی بود، بازگشتی به قرن نوزدهم، دیپلماسی خروج از سفارت، گفتوگو با مردم، کاوش، پرسیدن سؤال، یادداشتبرداری و ایجاد روابط. بخش بسیار کمی از آن از روزنامههای موجود در پایتخت به دست آمد.
سفیر (بازنشسته) آلن فیلیپ موستارد، FE-CM، بهعنوان افسر سرویس کشاورزی خارجی وزارت کشاورزی آمریکا (USDA) وارد سرویس خارجی شد و از ژانویه ۲۰۱۵ تا ژوئن ۲۰۱۹ بهعنوان سفیر ایالات متحده در ترکمنستان خدمت کرد. او که بهعنوان یک مرجع شناختهشده در سیاست کشاورزی و غذایی فعالیت میکند، تجربه گستردهای در هدایت کمکهای اصلاح اقتصادی در سراسر اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سابق، و همچنین جمعآوری اطلاعات بازار و مذاکره توافقنامهها دارد.