تبریز امروز:
مشکل اصلی پیری این است که کمتر کسی آن را بهعنوان یک زندگی کامل در نظر میگیرد...
... زندگیای که در آن میتوان شادتر شد، خود را به تحقق رساند و چنان زیست که روح در پایان راه از مسیری که پیموده راضی باشد.
اگر جوانی اصلاً به مرگ فکر نکند، که به همین دلیل زندگی مثل یک لحظه میگذرد، پیرمرد بیش از حد به مرگ میاندیشد و زندگی را متوقف میکند، آن را کمارزش و بیفایده میخواند. چنین نگرشی به زندگی باعث میشود که زندگی بیمزه، کسلکننده و بیهویت شود، بهطوری که اشتیاق به زیستن تبخیر میشود و زندگی واقعاً به پایان خود نزدیک میشود.
به این ترتیب، کودکی کوچک درون انسان بالغ زندگی میکند که همیشه در جستوجوی فرصت خود، شاهزاده قورباغهاش یا اژدهایی است که باید افسونش را بشکند یا شکستش دهد، تا بعد از آن حتماً "برای همیشه خوشبخت" زندگی کند. اما خوشبختی اصلاً اینگونه نیست. ما فکر میکنیم خوشبختی زمانی است که چیزی خارقالعاده رخ دهد، یک چرخش در زندگی که بعد از آن همهچیز خوب شود. این توهمات ما را ناشاد میکنند. خوشبختی، حس لحظهای نازک در ژرفای زندگی است. انسانی که در جنگل گم شده بود و سرانجام راه را پیدا کرد، لحظهای از خوشبختی را حس میکند. کودکی که برای اولین بار بدون کمک دوچرخهسواری میکند، خوشحال است.
پیرمردی که پس از روزی سخت، چای داغ دم میکند و پاهایش را کنار بخاری گرم میکند و میتواند آرام شود، خوشبخت است. دیدار پس از جدایی طولانی - خوشبختی است. خوشبختی، لحظههاست. لحظههایی که به خاطر میآریم، لحظههایی که در آنها حالمان خوب است - نمیتوان آنها را اشتباه گرفت. دنبال خوشبختی قصهها نباشید - در آن فقط ناامیدی است، خوشبختی واقعی فریاد نمیزند، اما قلب هر انسانی را روی زمین ملاقات میکند.
یوری یاکوولف