توفیق وحیدی آذر

غروب سرد زمستانی با موسیقی آنتونیو ویوالدی

تاریخ انتشار : ۱۶:۴۵ ۲۲-۱۱-۱۴۰۳

... آسمان یخ‌زده بود... گونه‌های خورشید، همچون لپ های کودکان روستا سرخ ! سرما زده بودش؟ یا شرمگین از پرنده‌ای کوچک بود که در پناه سنگ‌ها، از سرما می‌لرزید؟ پیرمردِ دستمال‌فروش، زیر پل نبود... نکند خورشید، شرمگینِ او هم بود؟ با عجله، شتابان، به سوی غروب می‌گریخت… اما مگر قرار نیست فردا، چشم در چشم هم بدوزیم؟ البته شاید، شاید فردا، می‌خواست گرما را با خود بیاورد..

تبریز امروز:

 

... آسمان یخ‌زده بود...
 گونه‌های خورشید، همچون لپ های کودکان روستا سرخ !
سرما زده بودش؟
یا شرمگین از پرنده‌ای کوچک بود
که در پناه سنگ‌ها، از سرما می‌لرزید؟

پیرمردِ دستمال‌فروش،
زیر پل نبود...
نکند خورشید،
شرمگینِ او هم بود؟

با عجله، شتابان،
به سوی غروب می‌گریخت…
اما مگر قرار نیست
فردا،
چشم در چشم هم بدوزیم؟
البته
شاید، شاید فردا،
می‌خواست گرما را با خود بیاورد..


نظرات کاربران


@