تبریز امروز:
درد بود و درد
بی حالی بود و بی حالی
سطرهای کتاب مانند مورچه بودند بر روی کاغذ
سر زدیم به بیمارستان
خانم دکتر
خانم پرستار
یک سوزن نشانم دادند
و من ترسیدم !
یک کمی هم گریه ام آمد
اما
چند ساعت بعد در خانه مشغول خواندن کتاب بودم و بعدش هم بازی!
متشکرم ، خانم سفیدپوش!