2 خرداد 1403
دیدن امام جمعه تبریز کار چندان مشکلی نبود ، بدون قرار قبلی و صبح وقتی بدفترش رفتم باورم نمی شد ، این خود امام جمعه است ، که آنجا نشسته ! محافظی هم جلوی در اتاقش نبود! محکم دستم را گرفت ؛ بسیار مهربانانه! از کوه عینالی و تخریب آن و کوه خواری گفتم ، گفت نامه ات را بده زیرنویس بکنم ، من هم عینالی را دوست دارم ! و به من گفت داشتم می رفتم وگرنه می خواستم یک استکان چایی هم بتو بدهم ! اما بماند برای بعد ! من هم گفتم باشه حاجی آقا قبوله ! عید ازتان یک اسکناس عیدی گرفته ام ، او هم خندید و گفت یعنی من بتو پول داده ام ؟ باورم نمی شه ! وخندیدیم و از دفترش خارج شد ! نامه و زیرنویس چسبانیده شده اش را به یک روحانی جوان در دفتر دادم! *** در یک بنر متوجه شدم در محله باغمیشه و در مسجد دیدار عمومی دارد، تا به مسجد برسم جلسه تمام شده بود و از در خارج می شد ، سلام که دادم دستم را محکم در دستش گرفت و من باز از تخریب میراث فرهنگی و کوه خواری گفتم ! با مزاح صحبت هایی با من کرد ، تو گویی که سال هاست که با هم آشناییم ! محافظ هایش عادت کرده بودند ، کاری بکار مردمی که با ایشان از نزدیک صحبت می کردند نداشتند ، از بس که حاجی آقا، مرد آرام و مهربان و خوبی بود ؛ تمام دستورالعمل های محافظتی جابجا شده بودند !
تبریز امروز:
دیدن امام جمعه تبریز کار چندان مشکلی نبود ، بدون قرار قبلی و صبح وقتی بدفترش رفتم باورم نمی شد ، این خود امام جمعه است ، که آنجا نشسته ! محافظی هم جلوی در اتاقش نبود! محکم دستم را گرفت ؛ بسیار مهربانانه!
از کوه عینالی و تخریب آن و کوه خواری گفتم ، گفت نامه ات را بده زیرنویس بکنم ، من هم عینالی را دوست دارم !
و به من گفت داشتم می رفتم وگرنه می خواستم یک استکان چایی هم بتو بدهم ! اما بماند برای بعد !
من هم گفتم باشه حاجی آقا قبوله ! عید ازتان یک اسکناس عیدی گرفته ام ، او هم خندید و گفت یعنی من بتو پول داده ام ؟ باورم نمی شه ! وخندیدیم و از دفترش خارج شد !
نامه و زیرنویس چسبانیده شده اش را به یک روحانی جوان در دفتر دادم!
***
در یک بنر متوجه شدم در محله باغمیشه و در مسجد دیدار عمومی دارد، تا به مسجد برسم جلسه تمام شده بود و از در خارج می شد ، سلام که دادم دستم را محکم در دستش گرفت و من باز از تخریب میراث فرهنگی و کوه خواری گفتم !
با مزاح صحبت هایی با من کرد ، تو گویی که سال هاست که با هم آشناییم ! محافظ هایش عادت کرده بودند ، کاری بکار مردمی که با ایشان از نزدیک صحبت می کردند نداشتند ، از بس که حاجی آقا، مرد آرام و مهربان و خوبی بود ؛ تمام دستورالعمل های محافظتی جابجا شده بودند !
***
آقای شکاری کفاش کنار بازار کفاشان در خیابان دارایی سال گذشته می گفت ؛ مغازه نشسته بودم که در مغازه باز شد و دیدم حاج آقا داخل مغازه آمد ! گفت از بازار می آمدم گفتم ترا هم ببینم ؛ کسب و کار چطور است و چند دقیقه ای در مغازه نشست و سپس از مغازه خارج شد ! گفتم چایی بیاورم او هم گفت نه از چای کنار می آیم !
***
در جنگ قره باغ و اشغال آن منصفانه از حقوق مردم با همراهی ائمه جمعه مناطق ترک نشین دفاع کرد ، ارامنه در ایران جزیی جدایی ناپذیر از مرم کشور هستند و در یک در هم تنیدگی با مردم مسلمان و ترک زندگی می کنند و مهاجران ارمنی در انتقال هنر و صنعت نقشی بی بدیل داشته اند ! اما ایشان حق و حقوق همگان را خوب می شناخت !
***
او نماد یک روحانی مردمی و ساده زیست و عالم بود ، فرزندانش مستقل از چهارچوب مدیریتی سیاسی وی بودند، پدرانه رفتار کردن جزیی از منش او با مردم بود !
وی نرده های نماز جمعه را به کناری نهاده بود تا فاصله ای با مردم در نماز نداشته باشد.
در بحران های خاص اجتماعی سال های اخیر تدبیرهای ایشان موجب کاهش تنش در جامعه بود ، ایشان جامعه را به قطب ها تبدیل نکردند ! او مردی برای تمام فصول بود !
حال کار مشکلی برای تعیین امام جمعه شهر تبریز است، او نقطه ای از اتکا مردم به نظام بود!
مردی بزرگ که منشی عظیم را از خود برای یک سرزمین نهاد، او واقعا نماد یک روحانی بود!
ظفر حسن زاده تبریزی
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.