15 دی 1397
برادر زاپاتا از آن دسته انقلابیونی بود که احساس میکرد مردم بخاطر سوابق و مبارزاتش به او بدهکارند! او خودش را ژنرال میدانست و به خودش حق میداد که بر مال و جان و ناموس مردم دست درازی کند و وقتی اعتراض امیلیانو زاپاتا را می شنود سابقه مبارزاتیاش را به رخ او می کشد و می گوید: «من هم مثل تو زحمت کشیدم. هر قدر که تو جنگیدی، من هم جنگیدم. اما الان باید از مردم ده گدایی کنم! من ژنرالم و مثل ژنرالها رفتار میکنم.»
تبریز امروز:
زندهباد زاپاتا! Viva Zapata فیلمی از زندگی امیلیانو زاپاتا قهرمان کشاورزان مکزیکی است که در سال 1952 توسط الیا کازان کارگردان"فرو ریخته" از محاکم سناتور مک کارتی ساخته شده است؛ فیلمنامه جان اشتاین بک براساس داستان اجکامب پینچون نوشته شده بود.
او وقتی بعد از قضیه مک کارتی، «زنده باد زاپاتا» را ساخت، او را متهم کردندش که هنوز در دل خود کمونیست باقیمانده است.اعتراض ها برای او بسیار بود اما در واقع الیا کازان توانست ؛ امیلیانو زاپاتای ایده الیست عمل گرا را در تاریخ جهان جاودانه اش کند.
این فیلم افسانه وار ماجرای اوج گیری امیلیانو را از یک زندگی دهقانی به عرصه قدرت و انقلاب دهقانی او را در اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی و همینطور ماجرای مرگش را بازگو مینماید.صحنه های فیلم تحت تاثیر عکس های آگوستین کازازولا قرار گرفت و کازان تلاش نمود تا الگوی تصویری و سبک بصری موجود در این عکس ها را در فیلم خود تکثیر و بازسازی نماید.
در این فیلم مارلون براندو نقش امیلیانو زاپاتا وآنتونی کوئین نقش برادرش را بازی می کند . الکس نورث موسیقی متن فیلم را تدوین کرده است.
از صحنه های متفاوت فیلم اموزش الفبا و تحصیل سواد توسط امیلیانو با کمک همسر وفادارش است و از صحنه های ماندگار فیلم زنده باد زاپاتا ، وقتی است که جمعی از روستائیان محروم که زمینهایشان را از دست دادهاند، به ملاقات رئیس جمهور میروند و از اوضاع نابسامان خویش و ظلم و جور زمینداران بزرگ شکایت میکنند. زاپاتای جوان وقتی بیتفاوتی رئیسجمهور را میبیند لب به شکایت باز میکند. رئیسجمهور هم ناراحت از شهامت و جرات و جسارت او ، روی کاغذ دور اسم زاپاتا را خط میکشد تا او را به خاطر بسپارد!
سالها میگذرد و سرانجام بعد از مبارزات بیشمار، دهقانان به رهبری امیلیانو زاپاتا پیروز میشوند و حقشان را میگیرند. بعد از مدتی اطرافیان زاپاتا و از جمله برادرش، اسیر جاه و مقام و ریاست میشوند و از مردم فاصله میگیرند. باز هم تعدادی از دهقانان برای شکایت به ملاقات رییس جمهور که اکنون زاپاتاست میروند. این بار در زاپاتا بر جایگاه همان رئیسجمهور سابق تکیه داده است، او نیز در پاسخ به مردم مانند همان رئیسجمهور قبل سعی در دادن وعده و وعید به مردم می کند تا آنها را برگرداند، اما در همان حال، جوانی روستایی پر قدرت ، مانند زاپاتای دیروز حرف هایش را بر سر او میکوبد. زاپاتا که از شجاعت و صراحت او عصبانی شده بود، اسمش را میپرسد و بر روی برگه کاغذ، دور اسم او خط میکشد تا سر فرصت با او برخورد کند! اما همین لحظه، به یاد ماجرای خودش با رئیسجمهور سابق میافتد. قلم را روی میز میگذارد و اسلحه بر میدارد و به همراه دهقانان برای احقاق حق آنها و کوتاه کردن دست مبارزان سابق و زورگویان جدید، از جمله برادرش از قصر خارج میشود…
برادر زاپاتا از آن دسته انقلابیونی بود که احساس میکرد مردم بخاطر سوابق و مبارزاتش به او بدهکارند! او خودش را ژنرال میدانست و به خودش حق میداد که بر مال و جان و ناموس مردم دست درازی کند و وقتی اعتراض امیلیانو زاپاتا را می شنود سابقه مبارزاتیاش را به رخ او می کشد و می گوید: «من هم مثل تو زحمت کشیدم. هر قدر که تو جنگیدی، من هم جنگیدم. اما الان باید از مردم ده گدایی کنم! من ژنرالم و مثل ژنرالها رفتار میکنم.»
و زاپاتای افسرده، وقتی حال و روز برادرش را می بیند در مقابل مردم ساده روستایی می گوید: «شما همیشه دنبال رهبر گشتین. دنبال آدمهایی قوی و بیعیب. همچین آدمی نیست. همه آدمها مثل خودتون عوض میشن!»
زنده باد زاپاتا با ریتمی تند و پیوستگی کامل و سناریو و داشتن یک قهرمان انسانی و واقعی اثری ماندگار در جهان سینما و بین انسان هاست.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.