24 اسفند 1403
در سال ۲۰۲۲، یک اثر هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی در مسابقه هنری ایالت کلرادو برنده شد. جیسون آلن، هنرمند این اثر، از Midjourney — یک سیستم هوش مصنوعی تولیدی که با استفاده از آثار هنری جمعآوریشده از اینترنت آموزش دیده بود — برای خلق این اثر استفاده کرده بود. فرآیند خلق این اثر کاملاً خودکار نبود: آلن بیش از ۸۰ ساعت زمان صرف کرد و حدود ۹۰۰ بار اثر خود را اصلاح و بهبود بخشید تا به نتیجه نهایی برسد. با این حال، استفاده او از هوش مصنوعی برای برندهشدن در این مسابقه، واکنشهای تندی را در فضای آنلاین به دنبال داشت. یکی از کاربران توییتر نوشت: «ما شاهد مرگ هنر هستیم که دقیقاً مقابل چشمانمان در حال وقوع است.» با مطرحشدن ابزارهای هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی مانند Midjourney و Stable Diffusion، سؤالاتی درباره مالکیت و نویسندگی نیز مطرح شدهاند. توانایی تولیدی این ابزارها نتیجه آموزش آنها با استفاده از تعداد زیادی آثار هنری قبلی است، که از طریق آنها هوش مصنوعی یاد میگیرد چگونه خروجیهای هنری ایجاد کند. آیا هنرمندانی که آثارشان برای آموزش این مدلها استفاده شدهاند، باید غرامت دریافت کنند؟ چه کسی مالک تصاویری است که سیستمهای هوش مصنوعی تولید میکنند؟ آیا فرآیند تنظیم و بهبود دستورات برای هوش مصنوعی تولیدی، نوعی بیان خلاقانه اصیل است؟ از یک سو، علاقهمندان به فناوری از کارهایی مانند اثر آلن استقبال میکنند. اما از سوی دیگر، بسیاری از هنرمندان حرفهای استفاده از آثارشان برای آموزش هوش مصنوعی را استثمارگرانه میدانند.
تبریز امروز:
رابرت ماهاری، دانشجوی دکترای حقوق و فناوری در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT)
جسیکا فجلد، مدرس حقوق در دانشگاه هاروارد
زیو اپستاین، دانشجوی دکترای علوم رسانه و هنر در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT)
در سال ۲۰۲۲، یک اثر هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی در مسابقه هنری ایالت کلرادو برنده شد. جیسون آلن، هنرمند این اثر، از Midjourney — یک سیستم هوش مصنوعی تولیدی که با استفاده از آثار هنری جمعآوریشده از اینترنت آموزش دیده بود — برای خلق این اثر استفاده کرده بود. فرآیند خلق این اثر کاملاً خودکار نبود: آلن بیش از ۸۰ ساعت زمان صرف کرد و حدود ۹۰۰ بار اثر خود را اصلاح و بهبود بخشید تا به نتیجه نهایی برسد.
با این حال، استفاده او از هوش مصنوعی برای برندهشدن در این مسابقه، واکنشهای تندی را در فضای آنلاین به دنبال داشت. یکی از کاربران توییتر نوشت: «ما شاهد مرگ هنر هستیم که دقیقاً مقابل چشمانمان در حال وقوع است.»
با مطرحشدن ابزارهای هنری تولیدشده توسط هوش مصنوعی مانند Midjourney و Stable Diffusion، سؤالاتی درباره مالکیت و نویسندگی نیز مطرح شدهاند.
توانایی تولیدی این ابزارها نتیجه آموزش آنها با استفاده از تعداد زیادی آثار هنری قبلی است، که از طریق آنها هوش مصنوعی یاد میگیرد چگونه خروجیهای هنری ایجاد کند.
آیا هنرمندانی که آثارشان برای آموزش این مدلها استفاده شدهاند، باید غرامت دریافت کنند؟ چه کسی مالک تصاویری است که سیستمهای هوش مصنوعی تولید میکنند؟ آیا فرآیند تنظیم و بهبود دستورات برای هوش مصنوعی تولیدی، نوعی بیان خلاقانه اصیل است؟
از یک سو، علاقهمندان به فناوری از کارهایی مانند اثر آلن استقبال میکنند. اما از سوی دیگر، بسیاری از هنرمندان حرفهای استفاده از آثارشان برای آموزش هوش مصنوعی را استثمارگرانه میدانند.
ما بخشی از یک تیم ۱۴ نفره متشکل از متخصصان رشتههای مختلف هستیم که اخیراً مقالهای درباره هوش مصنوعی تولیدی در مجله Science منتشر کردهاند. در این مقاله، بررسی میکنیم که پیشرفتهای هوش مصنوعی چگونه بر کارهای خلاقانه، زیباییشناسی و رسانهها تأثیر خواهند گذاشت. یکی از سؤالات کلیدی که مطرح شده، مربوط به قوانین کپیرایت در ایالات متحده است و اینکه آیا این قوانین میتوانند بهطور مناسب با چالشهای منحصربهفرد هوش مصنوعی تولیدی برخورد کنند یا خیر.
قوانین کپیرایت برای ترویج هنرها و تفکر خلاقانه ایجاد شدهاند. اما ظهور هوش مصنوعی تولیدی مفاهیم موجود درباره نویسندگی را پیچیده کرده است.
عکاسی به عنوان یک الگوی مفید
هوش مصنوعی تولیدی ممکن است بیسابقه به نظر برسد، اما تاریخ میتواند راهنمای خوبی باشد.
به عنوان مثال، ظهور عکاسی در قرن نوزدهم را در نظر بگیرید. قبل از اختراع عکاسی، هنرمندان تنها میتوانستند دنیا را از طریق طراحی، نقاشی یا مجسمهسازی به تصویر بکشند. اما با اختراع دوربین و مواد شیمیایی، واقعیت در یک لحظه ثبت شد.
همانند هوش مصنوعی تولیدی، بسیاری استدلال میکردند که عکاسی فاقد ارزش هنری است. در سال ۱۸۸۴، دیوان عالی ایالات متحده در این مورد اظهار نظر کرد و دریافت که دوربینها ابزاری هستند که یک هنرمند میتواند از آنها برای تجسم یک ایده استفاده کند. دادگاه حکم داد که «مغزهای متفکر» پشت دوربینها باید مالک عکسهایی باشند که خلق میکنند.
از آن زمان، عکاسی به یک فرم هنری مستقل تبدیل شد و حتی جنبشهای هنری انتزاعی جدیدی را به وجود آورد.
هوش مصنوعی نمیتواند مالک خروجیها باشد
برخلاف دوربینهای بیجان، هوش مصنوعی دارای قابلیتهایی است — مانند توانایی تبدیل دستورات ساده به آثار هنری چشمگیر — که آن را مستعد انسانپنداری میکند. حتی اصطلاح «هوش مصنوعی» نیز مردم را تشویق میکند که فکر کنند این سیستمها دارای قصدی شبیه به انسان یا حتی خودآگاهی هستند.
این موضوع باعث شده است که برخی افراد به این فکر کنند که آیا سیستمهای هوش مصنوعی میتوانند «مالک» باشند؟ اما دفتر کپیرایت ایالات متحده بهطور قاطع اعلام کرده است که تنها انسانها میتوانند دارای حقوق کپیرایت باشند.
پس چه کسی میتواند مالکیت تصاویر تولیدشده توسط هوش مصنوعی را ادعا کند؟ آیا این هنرمندانی هستند که آثارشان برای آموزش سیستمها استفاده شده است؟ کاربرانی که دستورات را تایپ میکنند تا تصاویر ایجاد کنند؟ یا افرادی که سیستمهای هوش مصنوعی را میسازند؟
نقض قانون یا استفاده منصفانه؟
در حالی که هنرمندان بهطور غیرمستقیم از آثار گذشته که آنها را آموزش داده و الهام بخشیدهاند، برای خلق آثار جدید استفاده میکنند، هوش مصنوعی تولیدی برای تولید خروجیها به دادههای آموزشی متکی است.
این دادههای آموزشی شامل آثار هنری قبلی هستند که بسیاری از آنها تحت حمایت قانون کپیرایت قرار دارند و بدون اطلاع یا رضایت هنرمندان جمعآوری شدهاند. استفاده از هنر به این روش ممکن است حتی قبل از اینکه هوش مصنوعی یک اثر جدید تولید کند، قانون کپیرایت را نقض کند.
برای اینکه جیسون آلن اثر برنده خود را خلق کند، Midjourney با استفاده از ۱۰۰ میلیون اثر قبلی آموزش دیده بود.
آیا این نوعی نقض قانون بود؟ یا این یک شکل جدید از «استفاده منصفانه» بود، یک اصل حقوقی که اجازه استفاده بدون مجوز از آثار تحت حمایت را میدهد اگر به اندازه کافی به چیزی جدید تبدیل شده باشند؟
در حالی که سیستمهای هوش مصنوعی حاوی کپیهای تحت اللفظی از دادههای آموزشی نیستند، گاهی اوقات موفق میشوند آثار موجود در دادههای آموزشی را بازآفرینی کنند، که این موضوع تحلیل حقوقی را پیچیده میکند.
آیا قانون کپیرایت فعلی به نفع کاربران نهایی و شرکتها عمل میکند و هنرمندانی که آثارشان در دادههای آموزشی استفاده شدهاند، نادیده گرفته میشوند؟
برای کاهش این نگرانی، برخی از محققان پیشنهاد میکنند که مقررات جدیدی برای محافظت و جبران خسارت هنرمندانی که آثارشان برای آموزش هوش مصنوعی استفاده شده است، وضع شود. این پیشنهادات شامل حق هنرمندان برای انصراف از استفاده آثارشان در هوش مصنوعی تولیدی یا راهی برای جبران خسارت خودکار هنرمندان هنگامی که آثارشان برای آموزش یک هوش مصنوعی استفاده میشود، است.
مالکیت مبهم
با این حال، دادههای آموزشی تنها بخشی از فرآیند هستند. اغلب، هنرمندانی که از ابزارهای هوش مصنوعی تولیدی استفاده میکنند، چندین دور بازنگری را برای بهبود دستورات خود طی میکنند، که نشاندهنده درجهای از اصالت است.
پاسخ به این سؤال که چه کسی باید مالک خروجیها باشد، نیازمند بررسی مشارکت همه کسانی است که در زنجیره تأمین هوش مصنوعی تولیدی نقش دارند.
تحلیل حقوقی زمانی سادهتر است که یک خروجی با آثار موجود در دادههای آموزشی متفاوت باشد. در این مورد، به نظر میرسد که هر کسی که دستورات را برای تولید خروجی وارد کرده است، بهطور پیشفرض مالک اثر است.
با این حال، قانون کپیرایت نیازمند ورودی خلاقانه معنادار است — استانداردی که با فشار دادن دکمه شاتر دوربین برآورده میشود. هنوز مشخص نیست که دادگاهها چگونه در مورد معنای این موضوع برای استفاده از هوش مصنوعی تولیدی تصمیم خواهند گرفت. آیا نوشتن و بهبود دستورات کافی است؟
مسائل زمانی پیچیدهتر میشوند که خروجیها شبیه به آثار موجود در دادههای آموزشی باشند. اگر این شباهت تنها بر اساس سبک یا محتوای کلی باشد، بعید است که قانون کپیرایت را نقض کند، زیرا سبک قابل حمایت توسط کپیرایت نیست.
تصویرگر هالی منگرت با این موضوع بهطور مستقیم مواجه شد زمانی که سبک منحصربهفرد او توسط موتورهای هوش مصنوعی تولیدی تقلید شد، بدون اینکه آنچه از نظر او اثرش را منحصربهفرد میکرد، حفظ شود. از سوی دیگر، خواننده گرایمز از این فناوری استقبال کرد و صدای خود را «منبعباز» کرد و از طرفدارانش خواست تا با استفاده از هوش مصنوعی تولیدی آهنگهایی به سبک او خلق کنند.
اگر یک خروجی شامل عناصر اصلی از یک اثر موجود در دادههای آموزشی باشد، ممکن است کپیرایت آن اثر را نقض کند. اخیراً، دیوان عالی ایالات متحده حکم داد که طراحی اندی وارهول از یک عکس، تحت استفاده منصفانه قرار نمیگیرد. این بدان معناست که استفاده از هوش مصنوعی برای تغییر سبک یک اثر — مثلاً از یک عکس به یک تصویر — برای ادعای مالکیت بر خروجی اصلاحشده کافی نیست.
در حالی که قانون کپیرایت تمایل به رویکرد همهیاهیچ دارد، محققان دانشکده حقوق هاروارد مدلهای جدیدی از مالکیت مشترک را پیشنهاد کردهاند که به هنرمندان اجازه میدهد در خروجیهایی که شبیه به آثارشان هستند، حقوقی کسب کنند.
در بسیاری از موارد، هوش مصنوعی تولیدی تنها یک ابزار خلاقانه دیگر است که به گروه جدیدی از افراد امکان دسترسی به خلق تصاویر را میدهد، درست مانند دوربینها، قلمموها یا Adobe Photoshop. اما یک تفاوت کلیدی این است که این مجموعه جدید از ابزارها بهطور صریح به دادههای آموزشی متکی است و بنابراین نمیتوان بهراحتی مشارکتهای خلاقانه را به یک هنرمند واحد نسبت داد.
نحوه تفسیر یا اصلاح قوانین موجود — و اینکه آیا هوش مصنوعی تولیدی بهعنوان ابزاری که هست بهدرستی مورد توجه قرار میگیرد یا خیر — پیامدهای واقعی برای آینده بیان خلاقانه خواهد داشت.
برای یادگیری آنچه باید درباره هوش مصنوعی بدانید، با ثبتنام در مجموعه خبرنامههای ما، چهار ایمیل در طول یک هفته دریافت کنید. شما میتوانید تمام داستانهای ما درباره هوش مصنوعی تولیدی را در TheConversation.com
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.