30 خرداد 1403
آیلین آگار در نگاهی به زندگی من، زندگی نامه ای که مطمئناً از قاعده مندی های خاص دوری می کند، می گوید: «زندگی در دنیای استاندارد چقدر خسته کننده است. این داستان که در دهه 1980 نوشته شده و اکنون در نسخه جدیدی منتشر شده است، سفری درخشان از دوران کودکی مهاجر ثروتمند در بوئنوس آیرس (جایی که «کلاههای مادرش بیشماری بود») تا شناخته شدن به عنوان یک هنرمند برجسته سورئالیست در لندن را روایت میکند. اتصالات و ارتباط های موضوع معجزه آسا هستند. آقایان و خانمهایی از دایره مادر پر زرق و برق و پدر کم حرف او هستند، و در دنیای خودش نقشهایی برای مهاتما گاندی، روزنامهنگار دوروتی تامپسون، هنرمندان لئون آندروود و اسکار کوکوشکا، و برادران نویسنده الک و. ایولین واو و بسیاری دیگر. هنرمندان نسل خود آیلین آگار - گرترود هرمس، پل نش، رولاند پنروز - در مبارزه با قراردادهای اجتماعی شریک هستند، تضادی که در تضاد بین ظاهر بیرونی و خلاقیت درونی تجسم یافته است. او درباره استودیوی دهه 1930 در برامهام گاردنز، کنزینگتون، می نویسد: «از بیرون، درب ورودی عادی به نظر می رسید، اما درون آن منظره ای شبیه ماسک بود: صندوق نامه، دهان را تشکیل می داد، گچ بر روی آن. بینی و آهنی برای چشم و مو. در این محیط کلاژ مانند، آگار به طرز تحریک آمیزی «مواد خام» را جمع آوری کرد تا «به نقاشی و اشیا تبدیل شود».
تبریز امروز:
آیلین آگار (1899-1991) در نگاهی به زندگی من، زندگی نامه ای که مطمئناً از قاعده مندی های خاص دوری می کند، می گوید: «زندگی در دنیای استاندارد چقدر خسته کننده است. این داستان که در دهه 1980 نوشته شده و اکنون در نسخه جدیدی منتشر شده است، سفری درخشان از دوران کودکی مهاجر ثروتمند در بوئنوس آیرس (جایی که «کلاههای مادرش بیشماری بود») تا شناخته شدن به عنوان یک هنرمند برجسته سورئالیست در لندن را روایت میکند. اتصالات و ارتباط های موضوع معجزه آسا هستند. آقایان و خانمهایی از دایره مادر پر زرق و برق و پدر کم حرف او هستند، و در دنیای خودش نقشهایی برای مهاتما گاندی، روزنامهنگار دوروتی تامپسون، هنرمندان لئون آندروود و اسکار کوکوشکا، و برادران نویسنده الک و. ایولین واو و بسیاری دیگر.
هنرمندان نسل خود آیلین آگار - گرترود هرمس، پل نش، رولاند پنروز - در مبارزه با قراردادهای اجتماعی شریک هستند، تضادی که در تضاد بین ظاهر بیرونی و خلاقیت درونی تجسم یافته است. او درباره استودیوی دهه 1930 در برامهام گاردنز، کنزینگتون، می نویسد: «از بیرون، درب ورودی عادی به نظر می رسید، اما درون آن منظره ای شبیه ماسک بود: صندوق نامه، دهان را تشکیل می داد، گچ بر روی آن. بینی و آهنی برای چشم و مو. در این محیط کلاژ مانند، آگار به طرز تحریک آمیزی «مواد خام» را جمع آوری کرد تا «به نقاشی و اشیا تبدیل شود».
اگرچه فضای زیادی به تصاویری از آثاری داده میشود که پیشرفت آیلین آگار را از رئالیسم مدرسه اسلید تا نقاشیهای بالغی که در سال 1971 در گذشتهنگر در مؤسسه مشترک المنافع در لندن به نمایش گذاشته شد، نشان میدهد، اما روایت سرگرمکننده او تنها گاهی بر انگیزه خلاقانه و فرآیند خلاقیت متمرکز میشود. در عوض، و در مرکز چرخش اجتماعی، شراکت او با نویسنده مجارستانی جوزف بارد قرار دارد که به خاطر او همسر اولش را ترک کرد و پس از ده سال زندگی مشترک، در حالی که خطر جنگ به پایان رسیده بود، به او پیشنهاد ازدواج داد. اطراف آنها 1939. آنها زندگی موازی با الهامات متقابل در هنر و نویسندگی داشتند، فلسفه قاره ای او مکمل انگیزه خلاقانه او بود. او می نویسد: "او سرم را پر کرد در حالی که من قلب او را مشغول کردم."
آیلین آگار با اشاره به متن مورد علاقه سوررئالیست ها از Count of Lautréamont Les Chants de Maldoror در سال 1869، همگرایی آنها را با "دیدار شانسی روی میز کالبد شکافی یک چرخ خیاطی و یک چتر" مقایسه می کند. اگرچه آیلین آگار و بارد همیشه در لندن بودند، اما با خارج از کشور تماس های جدیدی برقرار کردند: در پورتوفینو (جایی که با ازرا پاوند و دبلیو بی یتز دوست شدند)، در پاریس (جایی که آگار با فرانتیشک فولتین تحصیل کرد)، در خوان له پین (با لی میلر و پنروز). ، دورا مار و پابلو پیکاسو)، یا در تنریف (با سوررئالیست های مود و ادواردو وستردال).
رویاهای عجیب و غریب
از زمانی که پنروز و هربرت رید او را برای مشارکت در نمایشگاه بین المللی سوررئالیست در گالری نیو برلینگتون لندن در سال 1936 دعوت کرد، سوررئالیسم سنگ محک شهرت آگار باقی ماند. دوستان، اما انکار می کند که او هرگز یک "سوررئالیست کارتن" بوده است. با این وجود، او مدتهاست که از طریق هوشیاری خود نسبت به جنبههای عجیب و غریب دنیای طبیعی – که در عکسهایش از صخرههای برجسته در Ploumanac’h در بریتانی گرفته شده است – و کاوش خلاقانهاش در کنار هم قرار گرفتنهای غیرمنتظره، با حرکت همراه بوده است. توصیف او از رویکردش به کلاژ به عنوان «جابهجایی چیزهای پیش پا افتاده از طریق مداخله ثمربخش شانس یا تصادف» این همدردی ذاتی را تأیید میکند.
آگار از بارد جان سالم به در برد و خاطرات را شروع کرد، او به ما میگوید Diary for Joseph، «کتابی که خود یوسف باید مینوشت». بخشهایی از دفترچههای بارد باقی ماندهاند، اگرچه اندرو لمبیرث (همانطور که در مقدمه بیان میکند) درگیر بود تا کانون توجه خود را به آگار معطوف کند. نگاهی به زندگی من اگرچه تحت تأثیر این جریان پنهان مالیخولیایی قرار گرفته است، اما همچنان شور و انرژی آگار را در آغوش گرفتن زندگی طولانی و پر حادثه و تجلی آن در هنر او به تصویر می کشد. آگار با بیان این که "کاهش هر چیزی به تنهایی به یک واقعیت کشنده است، زیرا تخیل باید فضایی برای کشش داشته باشد"، آگار به طور موثری هرگونه فراموشی را تضعیف می کند، زیرا او به سرعتی سریع دست می یابد که در آن "به وضوح ... به زندگی باز می گردد". خواهرزاده اولیویا فریزر در پیش گفتار می گوید.
این نسخه جدید زیبا بخشی از ارزیابی مجدد کار آگار است که (همانطور که لمبیرث اشاره می کند) با تحقیقات میشل رمی، لورا اسمیت و دیگران، و گذشته نگر سال 2021 که توسط گالری Whitechapel لندن آغاز شده است، گسترش یافته است. به لطف جست و جوی خستگی ناپذیر آگار برای چیزی است که او در نهایت آن را «لحظه درخشان» می نامد که این زندگی نامه همچنان جذاب است.
• نگاهی به زندگی من
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.