20 آبان 1402

آندرو وایت نقاشی با آوازه بسیار

برگردان به فارسی کاوه وحیدی آذر

آندرو در سنت بزرگتری از خلاقیت مدرنیستی قرار می گیرد که فراتر از رسانه نقاشی است، سنتی که در رمان ها و فیلم ها نیز یافت می شود - سنت توجه به افراد نادیده گرفته شده. تأثیر او - مانند هم عصرش، ادوارد هاپر - نه در قلمرو نقاشی، بلکه در شعر، ادبیات و فیلمسازی مهم‌ترین و عمیق‌ترین تأثیر بوده است.

تبریز امروز: 

 

هنری آدامز
روث کولتر هید، استاد تاریخ هنر، دانشگاه کیس وسترن رزرو


به وضوح اولین برخوردم با هنر اندرو وایت را در 14 سالگی در گالری های تیره و تار موزه هنر فوگ هاروارد به یاد می آورم. در حالی که غول هایی مانند پیکاسو دنیایی از تدبیر هنری را ترسیم می کردند، به نظر می رسید وایت مستقیماً با زندگی واقعی روبرو می شود که من قبلاً با آن روبرو نشده بودم. بله، به نظر می‌رسید که طراحی‌ها، آبرنگ‌ها و نقاشی‌های او با دقت کامل، شخصیت نابسامان نیوانگلند را به تصویر می‌کشد. اما آنها همچنین با طیف قدرتمندی از احساساتی مانند : تنهایی، بارهای گذشته، شکنندگی چیزهای فیزیکی، مبارزه با آب و هوای خشن و خاک بی ثمر آغشته بودند.

پس از اولین برخورد، من به کار وایت ایمان واقعی پیدا کردم. این عقیده‌ای است که من هنوز به آن معتقدم، اگرچه می‌دانم که بسیاری دیگر با آن موافق نیستند.

در 12 ژوئیه، وایث 100 ساله می شد. در طول زندگی و پس از مرگش، شهرت او تازیانه از فراز و نشیب ها و افکار قطبی را پشت سر گذاشت. در سال 1977، هنگامی که از رابرت روزنبلوم، مورخ هنر، خواسته شد تا بیش از حد و دست کم گرفته‌شده‌ترین هنرمندان آمریکایی را نام برد، او اندرو وایت را برای هر دو بخش نامزد کرد.

چگونه می توانیم این تغییرات چشمگیر را توضیح دهیم؟ و آنها در مورد چگونگی تأثیر منتقدان و جنبش های هنری بر میراث یک هنرمند چه می گویند؟

آندرو وایت

ستاره ای متولد می شود
از دهه 1940 تا 1960، اندرو وایث به ندرت مورد تحسین قرار گرفت، اما در سه مورد، موزه‌های بزرگ آمریکا نقاشی‌هایی را که او ساخته بود به دست آوردند و هر خرید رکورد جدیدی را برای یک هنرمند زنده ثبت کرد. در سال 1963 روی جلد مجله تایم ظاهر شد. هشت سال بعد، مجله لایف او را به عنوان «نقاش برجسته آمریکا» معرفی کرد.

برنارد برنسون، خبره بزرگ هنر ایتالیایی، به طرز تحسین‌آمیزی درباره آثار وایت در دفتر خاطرات خود نوشت. شاعر رابرت فراست از طرفداران مشتاق او بود. دولتمردان وینستون چرچیل، هنگامی که از بوستون دیدن کرد، ترتیبی دادند که آبرنگ های وایت در اتاق هتلش در ریتز آویزان شود.

برخی از پرشورترین حامیان او : لینکلن کرستین (بنیانگذار باله شهر نیویورک)، الین دو کونینگ (منتقد هنری، نقاش و همسر نقاش بزرگ اکسپرسیونیست انتزاعی ویلم). د کونینگ) و از همه مهمتر آلفرد بار، مدیر موسس افسانه ای موزه ارتباط نزدیکی با ایجاد موزه هنر مدرن داشتند.

بار، در واقع، پیشرفت هنری وایت را با وسواس یک استالکر دنبال کرد و فرصتی را برای به دست آوردن یک نقاشی در سال 1941 از دست داد. او اشتباه خود را در سال 1949، زمانی که "دنیای کریستینا" وایت را خریداری کرد، جبران کرد.

نقاشی «دنیای کریستینا» اثر اندرو وایت در سال 1948 او را به شهرت رساند. موزه هنر مدرن، نیویورک
نقاشی «دنیای کریستینا» اثر اندرو وایت در سال 1948 او را به شهرت رساند. موزه هنر مدرن، نیویورک
این نقاشی به سرعت به یکی از محبوب ترین آثار موزه تبدیل شد. توماس هاوینگ، که بعدها مدیر موزه هنر متروپولیتن شد، گفت که گاهی اوقات از موزه دیدن می کند تا این نقاشی را به تنهایی مطالعه کند. "دنیای کریستینا" یکی از اولین پوسترهای رنگی بود که به طور گسترده توزیع شد و به یکی از محبوب‌ترین آثار اضافه شده به اتاق‌های خوابگاه کالج تبدیل شد.

در عرض یک دهه، موزه بیش از 100 برابر مبلغی که برای نقاشی پرداخت کرده بود، از حقوق بازتولید به دست آورد. وایت تصویری نمادین خلق کرده بود، نقاشی آنقدر فراموش نشدنی که در ذهن میلیون ها آمریکایی کاشته شد.

از تصویرگر تا هنرمند
این دستاورد به ویژه قابل توجه بود زیرا وایت درست زمانی که نقاشی رئالیستی از مد افتاده بود به شهرت رسید.

وایت تصاویر دراماتیکی را برای نسخه ۱۹۱۱ «جزیره گنج» رابرت لوئیس استیونسون ایجاد کرد

وایت تصاویر دراماتیکی را برای نسخه ۱۹۱۱ «جزیره گنج» رابرت لوئیس استیونسون ایجاد کرد.  

نقاشی انتزاعی همه چیز را کنار گذاشته بود و نقاشانی که در دهه 1930 برنده جوایز ملی و تحسین شده بودند، اکنون دریافته بودند که باید از خود به عنوان تصویرگر حمایت کنند، حرفه ای که به طور فزاینده ای به عنوان تجاری مورد تمسخر قرار می گرفت.

در واقع، وایت روابط نزدیکی با دنیای تصویرسازی داشت: پدرش، ان. "و "جزیره گنج." وایت در نوجوانی، تحت نظارت پدرش، حتی چند کتاب پسرانه از خودش تصویرسازی کرد.

اما زمانی که وایت به عنوان یک هنرمند به بلوغ رسید، شروع به ساختن نقاشی‌هایی به سبکی کرد که بسیار در تضاد با بیشتر تصاویر تجاری بود.

رتبه بندی ها صحنه های رنگارنگ اکشن دراماتیک با دنیایی که رنگش فرو رفته بود، از فعالیت نمایشی تهی شده بود و معنایی معمایی داشت، جایگزین شد. در حالی که موضوع او به طور کلی روستایی بود، این دیدگاهی بود که تا حد زیادی با اضطراب های وجودی عصر هسته ای همسو بود.

او به جزئیات جزئی وسواس داشت، از چیزهایی که می توانید از اشیایی یاد بگیرید که به راحتی نادیده گرفته می شوند. غیبت - چیزی که در قاب نیست - نیز نقش زیادی در کار او داشت.

«روز گروند هاگ» اندرو وایت (1959). © اندرو وایت
«روز گروند هاگ» اندرو وایت (1959). © اندرو وایت
به عنوان مثال، تابلوی وایت «روز گروندهاگ» یک اتاق غذاخوری آفتابی را نشان می‌دهد که هیچ‌کس در آن نیست. این در واقع یک پرتره جابه‌جا شده از همسایه‌اش کارل کوئرنر است که در جنگ جهانی اول برای آلمان‌ها جنگید. وایت یک بار به من گفت که کوئرنر وحشی‌ترین مردی است که می‌شناسد.

لحظه ای طول می کشد تا متوجه شوید که در این اتاق - حتی با کاغذ دیواری شاد و زرد آن - چیزی کاملاً درست نیست. تنظیم مکان کارل حاوی چنگال یا قاشق نیست. فقط یک چاقوی تیز وجود دارد. وایت با بیرون آوردن چیزی که معمولاً در یک پرتره انتظارش را داریم - یک شکل انسانی - باعث می‌شود به چیزهایی توجه کنیم که معمولاً متوجه آن نمی‌شویم، مانند یک مکان.

از جنبه‌های مهم، ما حس غنی‌تر (و ترسناک‌تر) از شخصیت کارل کوئرنر نسبت به زمانی که وایت او را به صورت فیزیکی در کادر به تصویر می‌کشید، دریافت می‌کنیم. (بسیاری از فیلمسازان خوب، از جمله کسانی که نقاشی های وایت را به دقت مطالعه کرده اند، مانند ام. نایت شیامالان و ترنس مالیک، از رویکرد مشابهی استفاده می کنند.)

راهپیمایی اکسپرسیونیسم انتزاعی
اما در دهه 1980، آثار وایت توسط منتقدان مورد خشونت قرار گرفت. او به عنوان یک ضد مدرنیست و یک ارتجاعی تصور می شد، نقاشی که به تکنیک های بیانی که توسط چهره هایی مانند ماتیس، پیکاسو و جکسون پولاک توسعه داده شده بود، پشت کرده بود. از نظر منتقدان، وایت از مد افتاده بود، کسی که توسط روش‌های قدیمی قرن نوزدهمی برای دیدن جهان محدود شده بود.

چگونه او دچار چیزی شد که مورخ هنر واندا کورن آن را «نفرین وایت» نامیده است؟

واضح است که او قربانی برخی تغییرات فرهنگی و سیاسی بزرگتر بود. بی شباهت به آنچه در روسیه استالینیستی رخ داد، زمانی که قهرمانان انقلابی پاکسازی شدند و به معنای واقعی کلمه از نقاشی های تاریخ بیرون کشیده شدند، نیست. اندرو وایت دیگر جایی در تاریخ رسمی هنر مدرن نداشت. او باید نقاشی می شد.

در این دوره خطوط نبرد جنبش تجددگرایی در حال سخت شدن بود. بسیاری از منتقدان برجسته هنری، به رهبری کلمنت گرینبرگ، بر این باور بودند که هنرمندان مدرن درگیر نوعی راهپیمایی گام به گام به سوی شیوه‌های بیانی بوده‌اند که موضوعی قابل شناسایی را رد می‌کنند. این نقاشی‌های جدید به طور فزاینده‌ای مسطح و انتزاعی بودند و عمدتاً به ترتیب اشکال و فرم‌های غیرقابل تشخیص مربوط می‌شدند.

جایی برای نقاشی دختری که در یک مزرعه پراکنده شده بود، با خانه ای روستایی که در پس زمینه خودنمایی می کرد، باقی نگذاشت - هر چقدر هم که صحنه رویایی به نظر برسد.

 
«Vir Heroicus Sublimus»، نقاشی از بارنت نیومن، اکسپرسیونیست انتزاعی، در موزه هنر مدرن شهر نیویورک به نمایش گذاشته شده است. 
منطق این «راهپیمایی مدرنیستی» هرگز خیلی قوی نبود، زیرا آثار برخی از شخصیت‌های کلیدی مدرنیست مانند جکسون پولاک عمق تصویری زیادی دارند و صاف به نظر نمی‌رسند. و نتیجه این پیشرفت مطمئناً خیلی جالب نبود - نقاشی که کاملاً مسطح بود و چیزی را نشان نمی داد.

با این حال، منتقدان چاقوهای خود را تیز کرده بودند. پیتر شولدال از نیویورکر نوشت: «حرکت چشم» روی نقاشی‌های وایت، «مثل سورتمه زدن روی خاک» بود. منتقد دیو هیکی به تمسخر گفت که پالت وایت از "گل و مدفوع بچه" تشکیل شده است، در حالی که فرهنگ لغت هنر و هنرمندان آمریکایی آکسفورد او را "رئالیست محبوب" با "اصالت مفهومی کمی" نامید.

نیروهای دیگری هم در بازی بودند.

من گمان می‌کنم که نسبت به موفقیت وایت در یک تاریخ نسبتاً اولیه نارضایتی وجود داشت. موزه هنر مدرن عمدتاً حول مجموعه نقاشی های پابلو پیکاسو شکل گرفت. اینکه تابلویی از یک جوان تازه کار آمریکایی به سرعت به محبوب ترین تابلوی موزه تبدیل شد، کارکنان را ناراحت کرده است.

با این حال، یک نقطه عطف بزرگ به وضوح در سال 1976 رخ داد. در ظاهر، این یکی از پیروزمندانه ترین سال های وایت بود: او یک نمایش یک نفره در موزه هنر متروپولیتن دریافت کرد، اولین باری که این افتخار به یک نفر اعطا شد. هنرمند زنده

هنری گلدزالر، متصدی هنر مدرن موزه، در ابتدا قرار بود نمایشگاه را مدیریت کند. اما او ناگهان خود را بیرون کشید و مدیر موزه، توماس هووینگ، جای او را گرفت. در واقع، پیشینه ای وجود دارد که چرا گلدزاهلر عقب نشینی کرد. او از وایث خواسته بود که یک تابلوی نقاشی مهم به نام «دره رودخانه» را به او هدیه دهد. این درخواست مغایر با استانداردهای اساسی اخلاق کیوریتوری بود و وایت نپذیرفت. گلدزاهلر در تلافی این پروژه را کنار کشید و به گفته هاوینگ، وایت را به دوستانش بد گفت.

علت دقیق هرچه که باشد، دقیقاً در همین زمان بود که دنیای هنر نیویورک - مکانی به‌طور شگفت‌انگیز کوچک - تصمیم گرفت که اندرو وایت یک منفرد است. این کمکی به وایت نکرد 

بیشتر کارهای خود را از طریق شبکه ای از فروشندگان واقع در خارج از نیویورک فروخت. قابل ذکر است، زمانی که موزه هنر مدرن پنجاهمین سالگرد خود را در سال 1979 جشن گرفت، اندرو وایت به این مهمانی دعوت نشد، حتی با وجود اینکه او مشهورترین نقاشی آمریکایی را در موزه خلق کرده بود.

تا به امروز، موزه دوگانگی عجیبی را نسبت به شاهکار وایت، «دنیای کریستینا» نشان می‌دهد. آنها از قرض دادن آن به نمایشگاه های بزرگ امتناع می ورزند - مانند نمایشگاه های صدمین سالگرد آثار وایت که اکنون در سراسر کشور نمایش داده می شود - به این دلیل که جدا شدن از آن بسیار ارزشمند است. اما برای سال‌ها از بقیه مجموعه‌های موزه جدا شد و در مکان‌هایی که آن را تحقیر می‌کرد آویزان می‌شد - توسط پله برقی، جلوی رستوران و در کنار ورودی حمام.

وایت امروز
یک دهه پیش، یک مورخ هنر حرفه ای از وایت دوری می کرد. اما در سال‌های اخیر، تعدادی از مورخان هنر با استعداد برای ارزیابی مجدد میراث او به وایت بازگشته‌اند: آدام واینبرگ، تیموتی استندرینگ، دیوید کاتفوریس، آن کلاوزن کنوتسن، الکس نمروف و رندال گریفی و دیگران.

دلایل افزایش علاقه مطمئناً متفاوت است. اما به نظر می رسد یک عامل اصلی این است که کار وایت کاملاً با آنچه که امروزه توسط هنرمندان جوان ماجراجو تولید می شود هماهنگ است. آنها تا حد زیادی انتزاع را به عنوان وسیله ای رد کرده اند و آن را برای موضوعاتی که می خواهند به آن بپردازند نامناسب می دانند: بدن، جنسیت، تبعیض نژادی، سیاست، ظلم، مرگ و میر - همان مسائلی که وایت در کار خود به آنها پرداخته است.

در حالی که بسیاری از هنرهای معاصر در رسانه های جدید، مانند ویدئو، به جای نقاشی وجود دارد، پیام اصلی هنر وایت بسیار مرتبط است. مورخان هنر همچنان در مورد چگونگی کبوترچاله کردن وایت در چارچوب اصطلاحات سبک های بصری بحث می کنند. آیا او یک رئالیست، یک رئالیست جادویی یا یک نئورئالیست بود؟

نظر خود من این است که این برچسب ها مفید نیستند. من معتقدم که او در سنت بزرگتری از خلاقیت مدرنیستی قرار می گیرد که فراتر از رسانه نقاشی است، سنتی که در رمان ها و فیلم ها نیز یافت می شود - سنت توجه به افراد نادیده گرفته شده. تأثیر او - مانند هم عصرش، ادوارد هاپر - نه در قلمرو نقاشی، بلکه در شعر، ادبیات و فیلمسازی مهم‌ترین و عمیق‌ترین تأثیر او بوده است.

او در دنیای هنری که صرفاً به اشکال و فرم‌ها اختصاص یافته بود، و به چیزی عمیق‌تر از آن، جایی نداشت. برای این، شهرت او آسیب دید. خوشبختانه، او دوباره به عنوان شخصیتی بدیع و چالش برانگیز برای نسل جدیدی از هنرمندان، منتقدان و مورخان ظاهر شده ا

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت