خبر های ویژه

پارادوکس «تضمین امنیت»: اگر خیلی ضعیف باشد از اوکراین محافظت نمی‌کند؛ اگر خیلی قوی باشد روسیه آن را نمی‌پذیرد

1 شهریور 1404

موانع زیادی هنوز بر سر راه صلح ارمنستان و آذربایجان وجود دارد

20 مرداد 1404

مسیر ترامپ برای صلح و شکوفایی نام گدرگاه زنگزور شذ

17 مرداد 1404

جامعه ارمنستان به دو بخش تقسیم شده است: طرفدار اروپا و طرفدار روسیه

1 مرداد 1404

محدودیت‌های قانونی نسل‌کشی: درس‌هایی که قتل‌عام سربرنیتسا درباره غزه به ما می‌آموزد

26 تیر 1404

روسیه مرگ وزیر حمل و نقل خود را تأیید کرد، 

16 تیر 1404

منازعه ایران و اسرائیل، موقعیت دشوار ژئوپلیتیکی ارمنستان را برجسته می‌کند

4 تیر 1404

منازعه دولت و کلیسا در ارمنستان به سوی جنون پیش می‌رود

4 تیر 1404

خاطره ی جنگی از خنجرهای پشت پرده

26 خرداد 1404

سارکوزی نشان لژیون دونور، بالاترین نشان افتخار فرانسه را از دست داد

26 خرداد 1404

کاهش شدید تجارت الماس و طلا، ضربه‌ای به گردش تجاری ارمنستان

22 خرداد 1404

ارمنستان با دستیابی به پیشرفت در هوش مصنوعی، در تلاش برای تبدیل شدن به قطب نوآوری منطقه‌ای است

22 خرداد 1404

چهل درصد والدین دانمارکی، در مدیریت الکل نوجوانان با مشکل مواجه‌اند

19 خرداد 1404

عملیات «تار عنکبوت» اوکراین فقط هواپیماها را نابود نکرد – بلکه این ایده که پایگاه‌هایی دور از خط مقدم امن هستند را نیز زیر سوال برد

16 خرداد 1404

تارعنکبوت چگونه تنیده شد

12 خرداد 1404

موسیقی علیه سکوت، موزیسین‌ها برای فلسطین می‌نوازند

11 خرداد 1404

20 دی 1401

سرنوشت ده ها هزار نفری که در راه اروپا ناپدید شده اند چه شده است؟

بحران مهاجران گمشده- برگردان به فارسی توفیق وحیدی آذر

اتحادیه اروپا سرمایه گذاری هنگفتی را برای جلوگیری از مهاجرت انجام داده است، حتی در صورت خطر مرگ و میر مهاجران در سال 2018، گارد ساحلی لیبی را برای رهگیری مهاجرانی که عازم اروپا بودند، تجهیز و آموزش داد. گاهی اوقات گارد ساحلی در این فرآیند قایق ها را غرق می کرد. مهاجران اسیر شده به زندان‌های لیبی برده شده‌اند و در آنجا شکنجه شده، اخاذی شده‌اند و به بیگاری فروخته می‌شوند. اتحادیه اروپا گروه های بشردوستانه را از نجات مهاجران در قایق های غرق شده منصرف کرده است. ایتالیا بارها مانع از پیاده شدن کشتی های حامل مهاجران در آب های خود شده است.

تبریز امروز:

 مهاجران گمشده

کریستینا کاتانئو، یک دانشمند پزشکی قانونی، گفت: "دانستن اینکه آیا پسر شما مرده است یا نه یک حق اساسی است." تصویر کریس کیم

 

انی که ناسنت آلمه ویلدمیکائیل در سال 2015 وارد آلمان شد، از چهار کشور بطور زمینی یا دریایی عبور کرده بود و یک ماه را در زندان ویژه مهاجران گذرانده بود. وایلدمیکائیل بیست و سه ساله بود و ریزه اندام، با گونه های پر و پفکی از موهای مجعد. او در شهر کوچکی در غرب اریتره بزرگ شده بود و چهارمین فرزند از ده فرزند بود. پدرش زمانی که او جوان بود فوت کرد و مادرش بچه ها را به تنهایی بزرگ کرد و به عنوان لباسشو کار می کرد. با اینکه پول کمی داشتند، او اجازه کار فرزندانش را نداد. زندگی خانگی ویلدمیکائیل  شاد بود. او عاشق ماشین بود و می خواست مکانیک شود. اما فرصت کمی برای تحصیلات لازم وجود داشت و آینده او نامشخص بود. او اخیراً به من گفت: «حتی اگر خواب دیدی چیز بیشتری داشته باشی، می دانستی که هرگز به آن نخواهی رسید.

وقتی ویلد میکائیل شانزده ساله بود، عاشق همسایه‌ای به نام بینام شد و خیلی زود باردار شد. پسر آنها، یافت، در سال 2008 به دنیا آمد. بنیام در مراسم غسل تعمید شرکت کرد و قول داد که با ویلد میکائیل ازدواج کند، اما قبل از اینکه یافت یک ساله شود به سودان رفت. این اولین دلشکستگی او بود. بنیام توضیح نداد که چرا او را ترک کرد، اما ویلد میکائیل معتقد بود که او آماده پدر شدن نبود و می‌خواست  از سرکوب در اریتره فرار کند. رئیس جمهور آیزایاس افورکی، رهبر دیرینه کشور، به انواع نقض حقوق بشر، از جمله کنترل جمعی، دستگیری خودسرانه، شکنجه و خدمت سربازی نامحدود برای مردم اریتره متهم شده است. برای خروج از کشور، مردم اریتره باید ویزای خروج داشته باشند، اما دولت به ندرت آنها را اعطا می کند. بسیاری از شهروندان احساس می کنند در دام افتاده اند. به گفته سازمان ملل متحد، حدود پنج هزار نفر در ماه، به طور غیرقانونی و در معرض خطر بزرگ، تلاش می کنند کشور را ترک کنند. (دولت اریتره ارتکاب نقض حقوق بشر را رد کرده است.) برادر ویلد میکائیل در شانزده سالگی مجبور به خدمت سربازی شد، جایی که سربازان وظیفه کار اجباری، حقوق کم و آزار جسمی را تحمل می کنند. کسانی که در تلاش برای فرار دستگیر می شوند زندانی یا کشته می شوند. وایلدمیکائیل به من گفت: "من نمی خواستم پسرم در ارتش باشد." هنگامی که هجده ساله بود، اریتره را ترک کرد و سه روز در صحرا پیاده روی کرد تا به سودان برسد.

در خارطوم، پایتخت، ویلدمیکائیل شش سال را صرف سرو چای در یک کافه کرد. بنیام نیز در شهر زندگی می کرد، اما در زندگی جامعه دخالتی نداشت. وایلد میکائیل و بینیم هر دو فاقد مدرک بودند، وضعیتی نامطمئن در سودان: سرویس‌های امنیتی اریتره‌ای ساکنین خارطوم را می ربودند تا آنها را بازگردانند. در بهار 2013، بنیام، در سن بیست و شش سالگی، سودان را ترک کرد. اواخر همان سال، وایلدمیکائیل متوجه شد که ناپدید شده است. او در طول سفرش به دوستانش پیامک می‌فرستاد، اما پیام‌هایش پس از سوار شدن به قایق در لیبی به مقصد ایتالیا متوقف شد. اندکی پس از آن، در 3 اکتبر، یک قایق ماهیگیری چروکیده مملو از مهاجران، که بسیاری از آنها اریتره ای بودند، در سواحل لامپدوسا، جنوبی ترین جزیره ایتالیا غرق شد. مقامات بقایای سیصد و شصت و شش نفر را در لاشه هواپیما پیدا کردند. عکس‌های قربانیان احتمالی در میان جامعه اریتره‌ای در خارطوم پخش شد و وایلدمیکائیل شخصی را دید که شبیه بینیام بود. او احساس غم و اندوه کرد. او گفت: «من واقعاً از او صدمه دیده بودم، اما او را دوست داشتم. من بدون پدر بزرگ شدم و نمی‌خواستم پسرم هم بدون پدر بزرگ شود.»

دو سال بعد، ویلدمیکائیل تصمیم گرفت که او را به اروپا نیز برساند. او گفت: «می‌دانستم که رفتن از سودان به لیبی دشوار است، به خصوص اگر زن باشید. می‌دانستم که مردم برای رسیدن به اروپا در دریا می‌میرند. من همه چیز را می دانستم. اما من تصمیم گرفتم.» می خواست پولی به دست بیاورد تا برای مادرش به خانه بفرستد و به یافت فرصت هایی بدهد که از او محروم شده بود. او به من گفت: «من واقعاً دوست داشتم درس بخوانم و شغلی داشته باشم، یک زندگی عادی داشته باشم. او تصمیم گرفت یافت را که شش ساله بود با یکی از دوستان خانوادگی خود در خارطوم ترک کند. این دومین دلشکستگی او بود. اما برای امنیت او بود: او زنی را می شناخت که با پسرانش در دریا غرق شده بود. او فکر می کرد که اگر ویلد میکائیل در اروپا پناهندگی می گرفت، یافت می توانست برای پیوستن به او پرواز کند.

او از میان صحرای ساحل عبور کرد و از مسیری استفاده کرد که در آن بسیاری از مهاجران از گرسنگی یا تشنگی جان باختند و خشونت جنسی آنقدر رایج است که برخی از زنان قبل از سوار شدن به کشتی از وسایل پیشگیری از بارداری استفاده می‌کنند. او در لیبی در یک بازداشتگاه در طرابلس نگهداری می شود. نگهبانان روزی یک بار به زندانیان غذا می دادند و مکرراً مردان بازداشتی را مورد ضرب و شتم قرار می دادند. پس از یک ماه، او آزاد شد و تقریباً دو هزار دلار برای سوار شدن به قایق به ایتالیا پرداخت. ویلدمیکائیل گفت: "وقتی در قایق بودم، فکر می کردم دیگر هرگز به زمین نخواهم رسید.

در عوض، اتحادیه اروپا سرمایه گذاری هنگفتی را برای جلوگیری از مهاجرت انجام داده است، حتی در صورت خطر مرگ و میر مهاجران در سال 2018، گارد ساحلی لیبی را برای رهگیری مهاجرانی که عازم اروپا بودند، تجهیز و آموزش داد. گاهی اوقات گارد ساحلی در این فرآیند قایق ها را غرق می کرد. مهاجران اسیر شده به زندان‌های لیبی برده شده‌اند و در آنجا شکنجه شده، اخاذی شده‌اند و به بیگاری فروخته می‌شوند. اتحادیه اروپا گروه های بشردوستانه را از نجات مهاجران در قایق های غرق شده منصرف کرده است. ایتالیا بارها مانع از پیاده شدن کشتی های حامل مهاجران در آب های خود شده است.

مرگ های ثبت نشده تبعات قانونی دارد. افرادی که نمی توانند ثابت کنند که همسرشان فوت کرده است، ازدواج مجدد دشوار است. بستگان مهاجران مفقود شده هنگام تشکیل پرونده های مدنی یا پیوستن به دادرسی کیفری علیه قاچاقچیانی که متهم به بارگیری بیش از حد قایق ها یا فرستادن کشتی های معیوب به دریا هستند، با چالش هایی مواجه می شوند. وقتی دولت‌ها مقصر هستند، برای خانواده‌ها سخت است که آنها را مسئول بدانند. در اواخر ژوئن، حدود دو هزار مهاجر و پناهنده از سودان و دیگر کشورهای آفریقایی سعی کردند از حصار مرزی بین مراکش و ملیلا، منطقه تحت پوشش اسپانیا، عبور کنند. ده ها نفر در یک ازدحام مجروح شدند و نیروهای امنیتی در مراکش به طرز وحشیانه ای مهاجران را مورد ضرب و شتم قرار دادند و با گلوله های پلاستیکی به آنها شلیک کردند. در طرف دیگر حصار، محافظان اسپانیایی به آنها گاز اشک آور زدند. حداقل بیست و سه نفر کشته شدند و هفتاد و هفت نفر ناپدید شدند. در روزهای پس از آن، انجمن مراکش برای حقوق بشر عکس‌هایی را در توییتر منتشر کرد که گورهای تازه حفر شده را نشان می‌داد و ادعا کرد که دولت قصد دارد متوفیان را بدون شناسایی هویت، آگاه کردن خانواده‌هایشان، یا بررسی علل مرگشان دفن کند. (وزارت کشور اسپانیا اعلام کرده است که نیروهای امنیتی این کشور و نیروهای امنیتی مراکش "به شیوه ای متناسب و معتدل عمل کردند.")

روانپزشکان برزخ عاطفی ناشی از ندانستن اینکه آیا یکی از عزیزان مرده است یا خیر، «فقدان مبهم» می نامند. اعضای خانواده از این درد رنج می برند که می دانند یکی از عزیزان احتمالاً رفته است، اما از تشریفات عزاداری - تدفین، خاکسپاری - که به آنها اجازه می دهد ادامه دهند، محروم می شوند. مرضیه مرضاگالیا ، روانپزشک در میلان که مهاجران را معالجه می کند، به من گفت: «از نقطه نظر بالینی، علائم کاملاً مشابه علائم افراد شکنجه شده است. کسانی که از فقدان مبهم رنج می برند اغلب با خوابیدن و خوردن دست و پنجه نرم می کنند، کابوس می بینند، احساس می کنند در خطر هستند، وسواس فکری و درد جسمانی را تجربه می کنند. از دست دادن مبهم همچنین می تواند منجر به افسردگی و اعتیاد به الکل شود و با سرطان، اختلالات گوارشی و بیماری های ایمنی مرتبط است. مرزگالیا گفت: «من مادری دارم که سه فرزندش را از دست داده است. او مردن آنها را در قایق ندید. او با آنها رفت و تنها رسید. و او به جستجوی آنها ادامه می دهد."

کاتانئو، از لابانوف، آزمایشگاه پزشکی قانونی، پنجاه و هشت ساله و کم‌قد است، با موهای مجعد، بلوند رنگ‌شده، صدایی خش‌دار و بلبرینگ زورکی. او به سرعت به هر دو زبان ایتالیایی و انگلیسی صحبت می کند و عموماً انتظار دارد که دیگران نیز به سرعت به اصل مطلب برسند. او در مونترال بزرگ شد، علوم زیست پزشکی را در دانشگاه مک گیل تحصیل کرد، و در سال 1995 یکی از بنیانگذاران labanof بود. در سال های اولیه، این آزمایشگاه عمدتاً برای شناسایی قربانیان قتل یا مرگ های تصادفی در میلان کار می کرد. "اگر جسد نامی ندارد، چگونه می توانید تحقیق درباره جرم را شروع کنید؟" او گفت. در سال 2007، آزمایشگاه Cattaneo باعث ایجاد دفتر ویژه کمیسر گمشدگان ایتالیا شد که اکنون تلاش‌های شناسایی را هماهنگ می‌کند. در سال 2012، این آزمایشگاه یک پایگاه داده ملی ایجاد کرد که عکس‌های اجساد ناشناس را جمع‌آوری می‌کرد که اولین مورد در کشور بود. سه سال بعد، دو خواهر کروات عکسی از پدرشان را که بیست سال ناپدید شده بود، پیدا کردند و متوجه شدند که او در یک سفر کاری به میلان ناگهان مرده است. آنها همیشه معتقد بودند که او خانواده آنها را ترک کرده است. کاتانئو گفت: «بیست و پنج سال پیش، بسیاری از اجساد ناشناس که ما در حال کالبدشکافی روی آنها بودیم، مهاجرانی از اوکراین یا رومانی بودند. "اما هرگز اینطوری."

در 3 اکتبر 2013، کاتانئو در ژنو بود و در کمیته بین‌المللی صلیب سرخ صحبت می‌کرد، وقتی خبر غرق شدن یک قایق مهاجر در کمتر از دو مایلی از ساحل لامپدوسا را دید که یکی از اولین بلایای بزرگ بود. «بحران مهاجران» نامیده شود. پانصد و هجده نفر در هواپیما بودند و بیشتر آنها جان باختند. کاتانئو به یاد می آورد: «من عصبانی بودم. هیچ یک از خانواده های آنها هرگز نمی دانند چه بر سر آنها آمده است. کاتانئو دفتر ویژه کمیساریای افراد گمشده را تحریک کرد تا به آزمایشگاه اجازه دهد تا قربانیان را شناسایی کند. او به من گفت که مردم فکر می کردند که این روند بسیار طاقت فرسا خواهد بود و خانواده ها به آگاهی از سرنوشت بستگان خود اهمیتی نمی دهند. کاتانئو به یاد می آورد: «ما گفتیم، بیایید تلاش کنیم. "بیایید یک مطالعه آزمایشی انجام دهیم."

پلیس قبلاً اجساد را از لاشه هواپیما بیرون آورده بود و عکس ها و نمونه های DNA گرفته بود. آنها توانستند صد و پنجاه نفر را شناسایی کنند و از آزمایشگاه کاتانئو خواستند تا با صد و هفتاد و شش نفر دیگر کمک کند. دفتر مفقودین ایتالیا از سفارت‌های سودان و اریتره در سایر شرکت‌های اروپایی درخواست کرد.

هیچ کشوری اعلام کرد که ایتالیا در تلاش برای شناسایی قربانیان از قایق است. در ماه‌های بعد، هشتاد خانواده از دانمارک، نروژ، آلمان، سوئیس، بریتانیا و سایر نقاط اروپا برای ملاقات با تیم کاتانئو، در میلان و رم، هزینه‌های خود را پرداخت کردند. آنها عکس های اعضای خانواده گم شده را حمل می کردند و بستگانی را که می توانستند نمونه DNA بدهند، آوردند. یکی از خانواده‌ها از مادربزرگش که نمی‌توانست به سفر برود، ناخن‌هایش را آوردند، در صورتی که مفید واقع شوند. صبح روز جلسات در میلان، کاتانئو چندین خانواده را دید که روی نیمکت‌هایی در لابی آزمایشگاه خوابیده بودند. در جلسات رم، یک مرد اریتره‌ای مسن‌تر که پسرش ناپدید شده بود، در راهروی یک ساختمان دولتی نشسته بود و به تماشای فیلم سی‌ان‌ان از تلاش برای بازیابی پس از سقوط هواپیمای اخیر نشست. کاتانئو گفت: «او می‌دید که همه برای آن افراد دویده بودند. اما او یک سال منتظر بود تا کسی انگشتش را برای پسرش تکان دهد.»

در برخی موارد، زمانی که اجساد به خوبی حفظ شده بودند، تیم Cattaneo قادر به شناسایی سریع با استفاده از خالکوبی های قابل تشخیص یا روی هم قرار دادن دندان بود. او در عرض چند روز جسدها را با عکس هایی که توسط بستگان ارائه شده بود شناسایی کرد. او گفت: «آنها پروفایل فیس بوک فرد گمشده را به ما نشان می‌دادند، و شما تصاویر شگفت‌انگیزی از خالکوبی‌ها داشتید، افرادی در ساحل با لبخندهایی که نمایه دندان را نشان می‌دادند – و شما می‌توانید با آن شناسایی کنید. یک زن اریتره ای به دنبال برادرزاده اش بود که به تازگی از دبیرستان فارغ التحصیل شده بود و زخم های تشریفاتی روی صورتش دیده بود. کاتانئو به زودی جسد او را شناسایی کرد. پسر مردی که سی‌ان‌ان را تماشا می‌کرد خالکوبی صلیب داشت و کاتانئو نیز او را پیدا کرد. در پایان، آزمایشگاه Cattaneo و پلیس حدود 60 درصد از افرادی را که خانواده ها در جستجوی آنها بودند شناسایی کردند. کاتانئو گفت: «این نشان داد که شما می توانید این مهاجران را شناسایی کنید و مردم به دنبال عزیزان خود هستند. من واقعا خوشحال شدم که به مردم ثابت کردم اشتباه می کنند.»

مارس گذشته، من از Cattaneo در محوطه دانشگاه دولتی میلان، در Città Studi، منطقه دانشگاهی شهر بازدید کردم. دفتر او، درست بالای آزمایشگاه، بزرگ و خانگی است، با یک کاناپه قرمز رنگ پوشیده از حروف و کتاب های آناتومی. او به من گفت که کپی آخرین پیتا میکل آنژ - که نشان دهنده همدلی با بستگان مردگان است - در نزدیکی اتاقی که تیمش با اعضای خانواده مهاجران ملاقات می کند، در بالای پلکانی که به سردخانه شهر منتهی می شود، ایستاده بود. بیرون، هوا آفتابی بود، اما طبقه پایین آزمایشگاه خنک بود و با چراغ های فلورسنت روشن می شد. یک سالن سخنرانی یک میز سرامیکی داشت که کالبد شکافی موسولینی روی آن انجام شده بود.

"این همان محل نوشیدنی جدید و باحالی است که داشتم به شما می گفتم."

کاتانئو مرا به اتاقی برد که حاوی بقایای انسانی از یک کشتی غرق شده بود. صدها جعبه بژ که در امتداد یک دیوار چیده شده بودند، دارای وسایل شخصی بودند که در قایق پیدا شده بود: نامه های عاشقانه، I.D. کارت، کیف پول، عینک، هدفون، مسواک، جواهرات، قوطی نوشابه فانتا، کتاب دعا. جوراب های بچه ها و کارنامه مدرسه را دیدم. کاتانئو بسته‌هایی از عکس‌های قربانیان کشتی غرق شده در مراسم عروسی، فارغ‌التحصیلی، تولدها را به من نشان داد. همچنین مجموعه ای از یادداشت های تشکر از خانواده هایی که بستگانشان شناسایی شده بودند، وجود داشت. کاتانئو گفت: «دلیل اصلی برای من برای شناسایی مردگان احترام به سلامت روان افراد زنده است.

از همان روزهای اولیه تاسیس آزمایشگاه، هیچ بودجه دولتی دریافت نکرده است و در عوض به کمک های مالی از سوی سازمان های غیرانتفاعی متکی است. در بین تحقیقات جنایی و تدریس در دانشگاه، کاتانئو مجبور است با کمک یک تیم داوطلب متشکل از انسان شناسان فداکار پزشکی قانونی و دانشجویان فارغ التحصیل، کار شناسایی مهاجران خود را انجام دهد. آزمایشگاه پنجاه مورد را حل کرده است. اما هنوز چهارصد و سی پرونده باز از شصت و هشت کشتی غرق شده وجود دارد که تیم اطلاعاتی را در مورد آنها جمع آوری کرده است. کاتانئو درباره کار تیمش تا کنون گفت: "این کار برای اثبات یک نکته انجام شد، اما نمی تواند باشد."

موفقیت ها می توانند خوشحال کننده باشند. سال گذشته، او پرونده ای را برای آبراهام جیمایکل، یک مهاجر اریتره ای مقیم استرالیا به عهده گرفت. برادر شوهر جیمایکل ، آبراهله، معلم، در برابر خدمت اجباری ارتش اریتره مقاومت کرده بود و در سی سالگی، با همسر و سه فرزند خردسال در خانه، تصمیم گرفت راهی اروپا شود. او قصد داشت پس از مستقر شدن خانواده اش را بیاورد. جیمایکل در اکتبر 2013، در زمان غرق شدن کشتی لامپدوزا، ارتباط خود را با آبراهله از دست داده بود. وقتی خانواده جیمایکل شنیدند که قایق غرق شده است، مشکوک شدند که آبراهه در قایق بوده است. جیمایکل به یاد می آورد: «این وحشتناک بود. "شما حتی نمی توانید آن را با کلمات بیان کنید." همسر آبراهله از هوش رفت و افتاد. "ترسناک بود. نه تنها او - من همسایه ها، دوستان نزدیکی داشتم که جان خود را از دست دادند. هرج و مرج بود. بسیاری از اطرافیانم غمگین بودند.» سال گذشته، جیمایکل سعی کرد از همسر آبراهه - خواهر همسر جیمایکل - و فرزندانش حمایت مالی کند تا به خانواده او در استرالیا بپیوندند. اما وزارت امور داخله استرالیا به گواهی فوت آبراهله نیاز داشت.

جیمایکل با Tareke Brhane، یک فعال اریتره ای در ایتالیا صحبت کرد

یکی از برجسته ترین حامیان مهاجران در اروپا. برهان با کاتانئو تماس گرفت. او سپس به سازمان بین‌المللی مهاجرت کمک کرد تا نمونه‌های DNA را از فرزندان آبراهله که در اتیوپی بودند به دست آورد و کاتانئو نمونه‌ها را در برابر DNA استخراج‌شده از قربانیان کشتی آزمایش کرد. نمونه ها مطابقت داشتند. او گفت: "این موردی بود که شما سه فرزند داشتید، و سپس، زوم، روی DNA ضربه زدید." آبراهله در قایق مرده بود و کاتانئو می دانست جسدش کجا دفن شده است. بیوه و فرزندان او اکنون در حال آماده شدن برای مهاجرت به استرالیا هستند. جیمایکل گفت: "احساس شگفت انگیزی است." پدر و مادرش وقتی شنیدند گواهی فوتش آماده است، جشن گرفتند. زیرا اکنون می دانیم که او در واقع جان خود را از دست داده است. برای آنها تفاوت زیادی ایجاد می کند.»

اما کار همیشه آنقدر ساده نیست. در سال 2015 یک قایق مهاجر دیگر بین لیبی و لامپدوزا غرق شد. این کشتی که یک قایق ماهیگیری بیست متری بود، حدود هزار نفر را حمل می کرد. ایتالیا قاچاقچیان را دستگیر کرد که از مسافران مبلغی معادل 1200 تا 1800 دلار برای عبور و مرور دریافت کرده بودند - اگر آنها جلیقه نجات اضافی می خواستند - و بر روی سر افرادی که از دستورات سرپیچی می کردند، آثاری بریده بودند. آنها همچنین مسافران را مجبور کرده بودند که به محض پر شدن از آب روی دریچه بدنه بنشینند تا از فرار افراد داخل جلوگیری کنند. دو مرد به اتهام قاچاق انسان و قتل عمد محکوم شدند. یک سال پس از غرق شدن قایق، ایتالیا آن را از دریا بلند کرد و به شهر سیسیلی Melilli برد. دفتر ویژه کمیساریای افراد مفقود شده از آزمایشگاه کاتانئو و سایر دانشگاه‌ها خواست تا اجساد را قبل از قرار دادن در تابوت و دفن کالبد شکافی کنند. کاتتانئو به یاد می آورد: "وقتی آتش نشانی قایق را باز کرد، لایه ها و لایه ها و لایه هایی از اجساد مرده رو به پایین وجود داشت." «سعی کردم بازویم را در آن بگذارم تا ببینم آیا می توانم به آخرین لایه برسم یا نه، و نمی توانستم آن را حس کنم. این به شما این تصور را می دهد که آنها با چه نوع پایانی روبرو شده اند و چقدر ناامید بوده اند که در آن موقعیت سفر کرده اند.» ده ها جسد دیگر در زیر محفظه بار و در فضایی که زنجیر لنگر باید در آن نگهداری می شد وجود داشت. Cattaneo اسکلت های نوجوانان را در زیر تخته های زمین دید. روشی که مردم روی قایق جمع شده بودند او را به یاد تصاویری می انداخت که از کشتی های برده دیده بود. قربانیان از سنگال، مالی، ساحل عاج، بنگلادش و جاهای دیگر بودند. نیمی از آنها بین سیزده تا هفده سال داشتند.

کاتانئو و تیمش کالبد شکافی را برای سه ماه متوالی در آشیانه ای در یک پایگاه نظامی در ملیلی که مشرف به دریا بود انجام دادند. هنگام کالبد شکافی یک پسر نوزده ساله، کاتانئو متوجه شد که او یک کیسه پلاستیکی از خاک حمل می کند. او ابتدا فکر کرد که آیا این مواد مخدر است. اما وقتی تیم او مسافران دیگری را با کیف های مشابه پیدا کرد، متوجه شد که آنها از کشور خود خاک حمل می کردند. این باعث شد که تابستان هایی را که در کودکی در دهکده اجدادی خود در شمال ایتالیا گذرانده بود و سپس مجبور به بازگشت به کانادا شد، فکر کند. او شاخه های درختان را می شکست و در صفحات کتاب هایش می گذاشت. او گفت: "من شگفت زده شدم و شرمنده بودم که شگفت زده شدم." کمیته بین المللی صلیب سرخ با آزمایشگاه کاتانئو کار کرد تا مشخصات DNA از صد و بیست خانواده را به دست آورد و با بازماندگان، افرادی که سعی کرده بودند سوار قایق شوند اما از آنها دور شده بودند و قاچاقچیان مصاحبه کند. اما تشخیص هویت دشوارتر از آنچه در لامپدوسا بود، بود. از آنجایی که قایق به مدت یک سال زیر آب بود، چهره اکثر قربانیان از بین رفته بود و برخی از بقایای آنها با هم ترکیب شده بود و آزمایش DNA را دشوار می کرد. آزمایشگاه فقط شش نفر را از لاشه هواپیما شناسایی کرد.

در سال 2013، یک هفته پس از غرق شدن 3 اکتبر، قایق دیگری در آب های مالت غرق شد. حدود سیصد مهاجر سوری که بسیاری از آنها کودک بودند غرق شدند. افسران گارد ساحلی ایتالیا علیرغم دریافت چندین تماس مضطرب به دلیل عدم کمک به آنها دستگیر شدند. (پرونده هرگز به محاکمه نرفت و محدودیت‌های اتهامات در سال 2022 به پایان رسید.) کاتتانئو «ایتالیا می‌گفت این مسئولیت مالت است، و مالت می‌گفت این مسئولیت ایتالیاست، و همه آنها مردند زیرا این مسئولیت هیچ‌کس نبود.» گفت. او با چند والدین سوری مصاحبه کرد و از آنها نمونه DNA گرفت. پدری که پزشک بود به کاتانئو گفت که هر سه فرزندش با واژگونی قایق ناپدید شده اند. اما کاتانئو هیچ جسدی از لاشه را شناسایی نکرده است. آزمایشگاه فقط بیست و یک جسد داشت. مالت گزارش داد که بیست و هشت سال دارد. بقیه احتمالا هنوز در دریا بودند. کاتانئو گفت: "هیچ یک از افرادی که DNA خود را به ما دادند، عزیزان خود را در میان اجساد ندارند." و هیچ کس در مورد پرورش قایق های دیگر صحبت نمی کند.

در آزمایشگاه، کاتانئو و همکارش، انسان‌شناس پزشکی قانونی به نام دبورا مازارلی، به پرونده وایلدمیکائل روی آوردند. آن‌ها ماه‌ها تلاش می‌کردند تا بررسی کنند که بنیام در کشتی غرق شده در 3 اکتبر بوده است. بازماندگان لیستی از مسافران احتمالی تهیه کرده بودند و او در آن بود. 

لی عکسی از جسدی دید که ساختار صورتش شبیه به بنیام بود - کتانئو گفت: "هیچ کس دیگری شبیه او نبود" - اگرچه سخت بود مطمئن باشیم. بدن نفخ کرده بود و عکس‌هایی که وایلدمیکائیل فرستاده بود خارج از فوکوس بود. اما آنها عکسهای جسد را برای ویلد میکائیل فرستادند و او مطمئن شد که او است. هنگامی که وایلدمیکائیل برای اولین بار خبر مرگ بنیام را شنید، عصبانی شد - از اینکه او او را ترک کرده است و هرگز نتوانسته پسرش را به درستی بشناسد. اما وقتی عکس ها را دید گریه کرد. وایلدمیکائیل گفت: «من متوجه شدم که او واقعاً مرده است. زمانی که تصویر را دیدم، متوجه شدم که واقعی است. با این حال، شناسایی با استفاده از سرنخ های بصری مانند عکس، بدون پشتوانه علمی، در سی درصد مواقع اشتباه است. آزمایشگاه Cattaneo به موارد بیشتری نیاز داشت. او تصمیم گرفت آزمایش DNA انجام دهد تا ببیند آیا بدن با یافت مطابقت دارد یا خیر. "میدونی چند مورد داریم که اینقدر به هم نزدیکیم؟" او گفت.

جزیره لامپدوزا در تنش ناخوشایندی به سر می برد: به دلیل سواحل شنی سفیدش، هم مقصد تعطیلات است و هم اولین ایستگاه برای مهاجرانی که از دریای مدیترانه عبور می کنند، زیرا نزدیک ترین نقطه ایتالیا به آفریقا است. من اخیراً با گروهی از فعالان کمیته 3 اکتبر، یک N.G.O، از جزیره دیدن کردم. پس از غرق شدن کشتی لامپدوسا ایجاد شد. این گروه توسط برهانه، فعال اریتره ای در ایتالیا رهبری می شد. او قد بلند و لاغر، با ابری از موهای سیاه و راه آسان با غریبه ها، چهار سال را در بازداشتگاه های لیبی گذرانده بود تا اینکه سرانجام به اروپا رفت و پناهندگی گرفت. هنوز می‌پرسم چگونه از صحرا گذشتم، از زندان‌ها و خشونت‌ها جان سالم به در بردم و هنوز هم لبخند می‌زنم؟» برهان گفت. ما روز را در مدرسه ای در جزیره گذرانده بودیم، جایی که برهانه و همکارانش در مورد اینکه چرا مردم خانه های خود را ترک می کنند تا به اروپا بیایند صحبت کردند. پس از آن، برهان از گورستانی بازدید کرد که در آن مهاجران در گورهای بی نشان دفن شده اند. گل های مردم شهر چندین سنگ قبر را تزئین می کردند. این گروه رهبران سیاسی محلی را تحت فشار قرار داده بود تا مرگ مهاجران ناشناس را به یادگار بگذارند. برهان گفت: «ما در تمام شهرهای سیسیل می‌رویم و نقشه می‌کشیم که چه کسی در آنجا دفن شده است، چه کسی نام دارد یا نه.

غرق شدن 3 اکتبر یک رویداد بی سابقه در ایتالیا بود. برهان گفت: «برای اولین بار، دریا اجساد را به ما پس داد. هیچ کس نمی توانست بگوید نمی دانسته است. هیچ کس نمی تواند بگوید که آن را ندیده است.» او ادامه داد، برای حدود شش ماه، سیاستمداران ایتالیایی و رسانه های این کشور نسبت به مرگ مهاجران ابراز همدردی کردند. اما سپس توجه آنها به جای دیگری معطوف شد. هر ماه اکتبر، سازمان او یک تعطیلات آخر هفته را در لامپدوزا برگزار می کند تا این حادثه را در حافظه ملی حفظ کند. بازماندگان و بستگان مفقودان، از جمله یک زوج سوری که فرزندان خود را از دست داده اند، به جزیره می آیند. برهان گفت: «این سخت است زیرا بسیاری از خانواده ها هنوز معتقدند بستگانشان زنده هستند. تنها درصد کمی بدن برای آزمایش DNA دارند. اکثریت در دریا هستند و دولت ایتالیا نمی‌خواهد برای بیرون آوردن آنها پول خرج کند. آنها منتظر پاسخ هایی هستند که ما نمی توانیم به آنها بدهیم. آنها رنج می برند.»

بر اساس برآوردها، سیزده درصد از اجساد مهاجرانی که بین سال های 2014 تا 2019 در سفر جان خود را از دست داده اند، پیدا شده است. بقیه هنوز در قعر دریای مدیترانه هستند یا در صحراهای شمال آفریقا در حال تجزیه هستند. برایبار، از کمیته بین المللی صلیب سرخ، به من گفت: «هفتاد درصد اجساد دیگر وجود ندارند. بنابراین ما نیز باید پزشکی قانونی را بدون اجساد انجام دهیم. سرنوشت آنها فقط قابل استنباط است.» گروهی از مادران تونسی که به دنبال پسران خود بودند، نمونه‌هایی از DNA آنها را به آزمایشگاه داده بودند، اما کاتانئو هیچ جسد یا مشخصات ژنتیکی از کشتی‌های غرق شده مربوطه نداشت تا آنها را آزمایش کند. او گفت: "شما فقط این احساس مسئولیت بزرگ را احساس می کنید." «می‌دانی که بیشتر اوقات نمی‌توانی به آنها پاسخی بدهی.» حتی زمانی که کاتانئو اجساد را دارد، یافتن خانواده هایی که به آنها تعلق دارند دشوار است. او به فعالانی مانند برهان متکی است که با مهاجران مهاجر در ارتباط هستند. اقوام را از کجا می آورید؟ چگونه؟» او گفت. برخی ممکن است در کشورهای مبدا باشند، برخی ممکن است در حال گذار باشند، برخی ممکن است در اروپا باشند.

کاتانئو معتقد بود که کشورهای اروپایی باید مجبور شوند اجساد را از آب‌هایشان بیرون بیاورند و هزینه کالبد شکافی، دسترسی و آزمایش DNA را بپردازند. سپس کشورها باید این اطلاعات را در یک پایگاه داده ذخیره کنند. بومبرگر، از کمیسیون بین‌المللی افراد مفقود، گفت: «این کشورها از زمان بالکان یا جنگ جهانی دوم تاکنون مشکل مفقودان را در این سطح تجربه نکرده‌اند، بنابراین، اگر منصفانه باشیم، این مکانیسم‌ها وجود ندارند». اما تعداد افراد مفقود در سراسر جهان رو به افزایش است. کریستینا یک قهرمان است، اما تحمل بیست هزار ناپدید شدن بر دوش یک زن نیست.»

تعداد کمی از رهبران اروپایی موافق هستند. «مشکل نه تنها برای بسیاری از بازیگران سیاسی مشکل تلقی نمی‌شود، بلکه زاویه بسیار خوبی برای دولت دست راستی است.

سایمون رابینز، محقق در زمینه حمایت های بشردوستانه، گفت: برای منافع خود خشمگین هستند. باریبار معتقد است که تا زمانی که کشورها سیاست‌های مهاجرتی خود را اصلاح نکنند، «راه‌حل جادویی وجود ندارد»، زیرا اجساد کمی پیدا می‌شوند. برای ایتالیا 9.5 میلیون یورو هزینه برداشت قایق ملیلی از آب. افزایش کشتی های بیشتر می تواند بسیار گران باشد. سیاستمداران محافظه کار استدلال کرده اند که مهاجران با انتخاب خود از دریا عبور می کنند و عواقب احتمالی آن را می دانند. لنا دوپونت، یکی از اعضای آلمانی پارلمان اروپا، به من گفت که بهتر است پول در وهله اول برای تلاش‌هایی برای جلوگیری از مهاجرت، از جمله سرمایه‌گذاری در توسعه در جنوب صحرای آفریقا و ادامه مشارکت با گارد ساحلی لیبی برای جلوگیری از مهاجرت، هزینه شود. رسیدن به اروپا دوپونت گفت: «اینطور نیست که ما به غرق‌شدگان در دریای مدیترانه اهمیتی نمی‌دهیم. او بعداً افزود: "ما می خواهیم از پرتاب اجساد به سواحل اتحادیه ما جلوگیری کنیم. . . . با توجه به اینکه منابع محدودی در سطح اروپا داریم، باید روی داشتن ابزار مناسب و یک سیستم کارآمد برای جلوگیری از این مرگ‌ها تمرکز کنیم.» در همین حال، احساسات ضد مهاجر در اروپا ادامه دارد. شعار «توقف فرودها» در جریان انتخابات ایتالیا در سال گذشته بود که در آن جورجیا ملونی، ملی‌گرای راست افراطی، به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد. ماتئو سالوینی، وزیر کشور سابق، چند روز قبل از بازدید اخیر از لامپدوزا گفت: «ایتالیا نمی‌تواند ده‌ها هزار مهاجر را بپذیرد که فقط مشکلاتی را به همراه دارند». ایتالیا اردوگاه پناهندگان اروپا نیست.

در طول سفرم به میلان، در یک جلسه مجازی بین کاتانئو و پیرفرانچسکو ماجورینو، یکی دیگر از اعضای پارلمان اروپا نشستم. ماجورینو ترتیبی داده بود که کاتانئو در حمایت از لایحه شناسایی مهاجران در برابر پارلمان شهادت دهد. کاتانئو با خشکی به من گفت: "آنها شش دقیقه تمام صدای ما را می شنوند." این لایحه کشورهای اروپایی را مسئول شناسایی اجساد مهاجران یافت شده در آب هایشان می کند و بانک اطلاعاتی ایجاد می کند که سازمان های بشردوستانه می توانند از آن برای شناسایی آنها استفاده کنند. ماجورینو به او گفت: هسته پیام شما باید این باشد که اروپا باید حق شناسایی را به رسمیت بشناسد. کاتانئو گفت: «ما صدها خانواده را ملاقات کرده‌ایم که اطلاعاتی برای ما آورده‌اند، و این اطلاعات به ما اطلاع داده نمی‌شود و هیچ‌کس هم کاری انجام نمی‌دهد. از نظر اخلاقی ظالمانه است.»

حتی با وجود چنین قانونی، کار دشوار خواهد بود. کاتانئو گفت: «این مانند یک سانحه هوایی نیست که در آن شما دویست قربانی داشته باشید و لیست مسافران داشته باشید. «این بیشتر شبیه یک سونامی است، اما حتی سخت‌تر است، زیرا شما یک تراژدی در یک تاریخ ندارید. شما هزاران فاجعه و بلایای کوچک دارید. یک قایق ماهیگیری با پنج قربانی، دیگری هزار نفر.» او معتقد بود که اروپا می تواند در وهله اول سفر را کمتر وحشیانه کند و به مهاجران اجازه دهد تا با خیال راحت از طریق کریدورهای بشردوستانه سفر کنند. کاتانئو گفت: «این همه مرده نباید وجود داشته باشند. "این دیوانه است." نیروهای روسیه چند هفته قبل به اوکراین حمله کرده بودند و اروپا به طرز فوق العاده ای از پناهجویان استقبال کرده بود. آلمان و اتریش سفرهای رایگان قطار را ارائه می‌کردند و اتحادیه اروپا برای اولین بار «دستورالعمل حفاظت موقت» را فعال کرده بود که به پناهندگان اوکراینی اجازه می‌داد حداقل یک سال در اروپا بمانند، با حق کار و استفاده. خدمات اجتماعی. کاتانئو گفت: «این کار برای اوکراینی‌ها انجام می‌شود، زیرا آنها اوکراینی هستند و نه آفریقایی‌های جنوب صحرا». ماجورینو پاسخ داد: "شکی نیست که منشا آنها عامل تعیین کننده است."

بهار گذشته، من از وایلد میکائیل در خانه اش در واچا دیدن کردم. روز مرخصی او بود - او در انبار یک خرده فروش آنلاین کار می کرد - و یک گرمکن زرد لیمویی و یک شلوار گرمکن خاکستری پوشیده بود. چای درست کرد و بشقاب اسپاگتی آماده کرد و بعد مرا به اتاق نشیمنش که با شمع و گیاهان تزئین شده بود هدایت کرد. او بخشی از یک دیوار را به عکس های خانواده و همکلاسی های کلاس آلمانی خود اختصاص داده بود. برهان اخیراً ترتیبی داده بود که از پسرش، یافت، یک نمونه DNA گرفته شود، که کاتانئو آن را بر روی جسدی که از 3 اکتبر بازیابی شده بود آزمایش کند. وایلدمیکائیل گفت: "من کمی می ترسم."

در ماه سپتامبر، Cattaneo نتیجه را دریافت: نمونه‌های DNA مطابقت نداشتند. در ابتدا، کاتانئو این احتمال را در نظر گرفت که جسد در واقع مال بنیام است، اما او واقعاً پدر یافت نیست. با این حال وایلدمیکائیل اصرار داشت که او تنها مردی است که تا به حال با او بوده است. Cattaneo دوباره نمونه ها را آنالیز کرد، اما نتیجه منفی دیگری گرفت. در نهایت، او به این نتیجه رسید که احتمالاً جسد مال بنیام نیست. کاتانئو گفت: «متخصص ژنتیک گفت که این جهش یا بسیار نادر است - اگرچه ما نمی دانیم که چقدر در جمعیت های جنوب صحرا شیوع دارد - یا این جهش او نیست. او همچنین DNA یافت را در برابر تمام مشخصات ژنتیکی آزمایشگاه از لاشه کشتی بررسی کرده بود، اما هیچ کدام مطابقت نداشت. او گفت: «پدر این پسر هرگز نمی توانست از دریا بیرون بیاید. "شاید او

در یک کشتی غرق شده دیگر بود.»  وایلد میکائیل، پس از چندین ماه انتظار، با شنیدن این خبر باور نداشت و سپس ویران شد. او گفت: "تنها چیزی که من از آن مطمئن هستم این است که او در راه ایتالیا درگذشت." جدا از این، نمی‌دانم این جسد پدر پسرم است یا خیر.

در آخرین روز اقامتم در میلان، من و کاتانئو در شهر به سمت پیاتزا دل دومو رفتیم. بحران ناپدید شدن مهاجران محدود به اروپا نبود. هر سال بقایای صدها مهاجر مرده در مرز ایالات متحده و مکزیک پیدا می شود و خانواده ها به داوطلبان متکی هستند تا سرنوشت عزیزانشان را جمع کنند. کاتانئو به من گفت: "دانستن اینکه آیا پسرت مرده یا نه یک حق اساسی است." در دوره‌های تاریخی دیگر، با مردگان با احترام بیشتری رفتار می‌شد.» او گفت که آماده است در صورت لزوم از اعضای خانواده مفقودین شکایت کند: «اگر پارلمان اروپا با دانستن همه این اطلاعات آگاهانه بگوید: «ما اهمیتی نمی‌دهیم، کاری در مورد آن انجام نخواهیم داد. این، سپس ما دعوای دسته جمعی را شروع می کنیم.

وایلدمیکائیل اکنون یکی از افراد بی‌شماری بود که احتمالاً هرگز نمی‌دانستند چه اتفاقی برای یکی از بستگان گم شده‌شان افتاده است. جیمایکل، اریتره ای که برادر شوهرش شناسایی شده است، به من گفت: «ما افراد زیادی در چنین موقعیت هایی داریم. بسیاری از جوانان جان خود را از دست داده اند و والدین آنها بیش از ده، پانزده سال است که نمی دانند کجا هستند. جیمایکل شنیده بود که پدرانی از بزرگان جامعه می‌خواهند تا به ساختن داستان‌هایی درباره کودکان گمشده کمک کنند تا مادرانی را که نیاز به بسته شدن داشتند، تسکین دهند. او گفت: «داستان تقریباً هر خانواده در اریتره بسیار وحشتناک است.

 وایلد میکائیل اخیرا یک درخواست ویزا برای یافت ارسال کرده است. بنیام اکنون تقریباً ده سال ناپدید شده بود، که می‌توانست ثبت درخواست را آسان‌تر کند، و همچنین مانیفست بازماندگان کشتی غرق شده در 3 اکتبر را نیز درج کرد که در آن بنیام به عنوان سرنشین کشتی ذکر شده بود. اگر درخواست یافت موفق نمی شد، او می توانست پس از هجده سالگی، در عرض چهار سال دوباره درخواست دهد، در این مرحله موانع برای آمدن او به آلمان کمتر می شد. اما چهار سال زمان زیادی بود. اگرچه وایلد میکائیل هر روز با پسرش صحبت می‌کرد، اما دیگر نمی‌توانست به یاد بیاورد که حضور در کنار او چگونه است. و او باید با این واقعیت سازش می کرد که احتمالاً هرگز نمی دانست چه اتفاقی برای بینام افتاده است. او گفت: "او پدر پسرم بود و اکنون مرده است و آنها مرا باور نمی کنند." "من فقط به یک پاسخ نیاز دارم." ♦

نامه ای از ایتالیا،
نوشته الکسیس اوکوو

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت