26 مرداد 1401
درجا زدن در وادي مرعوبيت در برابر فرهنگ غرب، عجب بيماري مزمني است براي عدهاي که خودشان را صاحبنظر فرهنگي و حتي دينشناس ميدانند ولي نه غرب را ميشناسند و نه دين را حاضرند از مبدأ وحي دريافت کنند. مضروب شدن سلمان رشدي در نيويورک، عدهاي را واداشت بيانيهاي منتشر کنند که در آن به صراحت گفتهاند اگر اسلام به مرگ نويسنده نامداري همچون سلمان رشدي حکم ميدهد، ما به چنين اسلامي کافر هستيم. نکته اصلي اين بيانيه اينست که صادرکنندگان آن فقط چيزي را به عنوان اسلام قبول دارند که در برابر اهانت غربيها به پيامبر و قرآن و در برابر معيارهاي دوگانه مدعيان تمدن و حقوق بشر عليرغم تمام ظلمها، فشارها، چپاولها، دروغگوئيها و آدمکشيهايشان سکوت کند و ميل و اراده سران کشورهاي غربي را کپي برابر اصل واقعيت بداند. وقتي «شارلي ابدو» به پيامبر اسلام اهانت ميکند بايد سکوت کرد، وقتي رئيسجمهور فرانسه به بهانه آزادي از اهانت کنندگان به خدا و اسلام و مقدسات ميلياردها مسلمان حمايت ميکند نبايد بيانيه صادر کرد، وقتي همين مدعيان آزادي در همان فرانسه حجاب را ممنوع ميکنند نبايد مچشان را گرفت که اين چه نوع آزادي است که شما ادعاي آن را داريد، هنگامي که منکران «هولوکاست» را در اروپا محکوم به زندان ميکنند بايد به تمدن غرب آفرين گفت و زماني که رئيسجمهور آمريکا چشم خود را بر جنايت مُثله کردن جمال قاشقچي نويسنده اهل عربستان ميبندد و به مهماني قاتل او ميرود نبايد اعتراضي کرد ولي اگر يک فقيه که در شناخت اسلام سرآمد است حکم به ارتداد نويسندهاي بدهد که عروسک کوکي دولتمردان غربي و سازمانهاي جاسوسي سيا و موساد و اینتجلیجنت سرويس شد و با نوشته خود به پيامبر اسلام و قرآن کريم اهانت کرد، اينان نهتنها آن را با اسلام مورد نظر خود منطبق نميدانند بلکه احساس وظيفه میکنند عليه آن بيانيه هم بدهند و سکوت در برابر چنين حکمي را ذَنب لا يُغفَر بدانند!
تبریز امروز:
⬅️ درجا زدن در وادي مرعوبيت در برابر فرهنگ غرب، عجب بيماري مزمني است براي عدهاي که خودشان را صاحبنظر فرهنگي و حتي دينشناس ميدانند ولي نه غرب را ميشناسند و نه دين را حاضرند از مبدأ وحي دريافت کنند.
مضروب شدن سلمان رشدي در نيويورک، عدهاي را واداشت بيانيهاي منتشر کنند که در آن به صراحت گفتهاند اگر اسلام به مرگ نويسنده نامداري همچون سلمان رشدي حکم ميدهد، ما به چنين اسلامي کافر هستيم.
نکته اصلي اين بيانيه اينست که صادرکنندگان آن فقط چيزي را به عنوان اسلام قبول دارند که در برابر اهانت غربيها به پيامبر و قرآن و در برابر معيارهاي دوگانه مدعيان تمدن و حقوق بشر عليرغم تمام ظلمها، فشارها، چپاولها، دروغگوئيها و آدمکشيهايشان سکوت کند و ميل و اراده سران کشورهاي غربي را کپي برابر اصل واقعيت بداند. وقتي «شارلي ابدو» به پيامبر اسلام اهانت ميکند بايد سکوت کرد، وقتي رئيسجمهور فرانسه به بهانه آزادي از اهانت کنندگان به خدا و اسلام و مقدسات ميلياردها مسلمان حمايت ميکند نبايد بيانيه صادر کرد، وقتي همين مدعيان آزادي در همان فرانسه حجاب را ممنوع ميکنند نبايد مچشان را گرفت که اين چه نوع آزادي است که شما ادعاي آن را داريد، هنگامي که منکران «هولوکاست» را در اروپا محکوم به زندان ميکنند بايد به تمدن غرب آفرين گفت و زماني که رئيسجمهور آمريکا چشم خود را بر جنايت مُثله کردن جمال قاشقچي نويسنده اهل عربستان ميبندد و به مهماني قاتل او ميرود نبايد اعتراضي کرد ولي اگر يک فقيه که در شناخت اسلام سرآمد است حکم به ارتداد نويسندهاي بدهد که عروسک کوکي دولتمردان غربي و سازمانهاي جاسوسي سيا و موساد و اینتجلیجنت سرويس شد و با نوشته خود به پيامبر اسلام و قرآن کريم اهانت کرد، اينان نهتنها آن را با اسلام مورد نظر خود منطبق نميدانند بلکه احساس وظيفه میکنند عليه آن بيانيه هم بدهند و سکوت در برابر چنين حکمي را ذَنب لا يُغفَر بدانند!
علاوه بر اينکه حکم امام خميني درباره سلمان رشدي، از احکام قطعي فقه اسلام است و پشتوانه علمي غيرقابل ترديد دارد، موضعگيري در برابر شيطنتي که غربيها در سال 1367 از طريق سلمان رشدي براي مبارزه با اسلام کردند، توانست توطئه سنگين آنها را خنثي کند و مانع ادامه اين شيطنت خطرناک شود. نفاق پنهان شده در جبههگيري سران کشورهاي غربي در برابر حکم ارتداد سلمان رشدي به بهانه آزادي قلم، شايد آن روز براي بسياري از مردم خود غرب هم روشن نبود ولي تحرکاتي که بعدها در اروپا و آمريکا در زمينه اهانت به اديان الهي از مسيحيت گرفته تا اسلام صورت گرفت و مواضع دوگانهاي که دولتهاي غربي در برابر اين تحرکات نشان دادند، ماسکها را از چهره واقعي سران اين دولتها کنار زد و همه فهميدند که موضعگيري امام خميني و عموم مسلمانان جهان در برابر اهانت سلمان رشدي به پيامبر اسلام و قرآن، بسيار بموقع و دقيق بود.
مشکل کساني که خود را مسلمان ميدانند ولي از اقداماتي از قبيل صدور حکم ارتداد سلمان رشدي احساس شرمساري ميکنند اينست که اسلام را از سرچشمه وحي دريافت نکردهاند. اين، اسلام بيگانه از وحي است که بعضي افراد را در برابر تهاجمات دشمنان دين مرعوب ميکند بطوري که موضعگيري کردن در برابر آنهمه جنايات به نام آزادي و دين و فرهنگ و تمدن را وظيفه خود نميدانند ولي خود را موظف ميدانند در برابر حکم قطعي اسلام عليه يک قلم به مُزد اغفال شده و آلت دست سازمانهاي جاسوسي غرب بايستند و از چنين فرد هتاکي حمايت کنند و او را که شهرتش را از هتاکي به دست آورده «نويسنده نامدار» بنامند!
توصيهاي که به اينگونه افراد ميتوان کرد اينست که اگر با نظام و انقلاب و دولتمردان کشورتان مشکل داريد، اين مشکل را به احکام اسلامي تعميم ندهيد. با اين روش، نهتنها به جائي نميرسيد بلکه از مسير واقعي دين هم دور ميشويد. اهل انتقاد و اعتراض باشيد ولي احکام دين را از مجرائي غير از سرچشمه وحي جستجو نکنيد و بدانيد که اسلام انفعالي، بيراههاي بيش نيست.
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.