16 فروردین 1401
ماشین موستانگ امریکایی با پلاک ارس و رنگ مخصوص خود در جلو ایستگاه اتوبوس می ایستد. شش نفر در ایستگاه اتوبوس نشسته اند ، یک خانم جوان و پنج مرد میانسال ! مردی که تیپ و قیافه اش به کارمندهای بازنشسته شبیه است ، می گوید بیا هنوز تحریم ها برداشته نشده ، اتوبوس ها هم عوض شدند ! لبخندی می زنیم ! جوانک داخل ماشین موستانگ ، با چشم و اشاره و حرکات از خانم می خواهد که سوار ماشینش شود ! او مثل اینکه اصلا متوجه مردمی نیست که در ایستگاه متوجه حرکات و ادا و اطوار او هستند ! خانم سرش را پایین می اندازد و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد ! پسرک همچنان در آینه های ماشین این طرف و آن طرف را می پاید ؛ شاید می خواهد مطمئن شود که پلیسی در این حوالی نیست و باز می ایستد ، اما هیچکس به او اعتنا نمی کنند ! این بار برمی گردد و با خنده ای به منتظران اتوبوس پا روی گاز می گذارد و ماشین با نعره ی بلند اگزوزش راه می افتد و می رود !
تبریز امروز:
این متن مدت ها پیش از نامه یا بیانیه سینماگران زن ایرانی در اختیار ما قرار گرفته بود ، در زمان و موقعیت انتشار آن تردید داشتیم ! اما نامه بازیگران سینما منجر به تصمیم گیری برای انتشار آن شد !
***
ماشین موستانگ امریکایی با پلاک ارس و رنگ مخصوص خود در جلو ایستگاه اتوبوس می ایستد. شش نفر در ایستگاه اتوبوس نشسته اند ، یک خانم جوان و پنج مرد میانسال ! مردی که تیپ و قیافه اش به کارمندهای بازنشسته شبیه است ، می گوید بیا هنوز تحریم ها برداشته نشده ، اتوبوس ها هم عوض شدند ! لبخندی می زنیم !
جوانک داخل ماشین موستانگ ، با چشم و اشاره و حرکات از خانم می خواهد که سوار ماشینش شود ! او مثل اینکه اصلا متوجه مردمی نیست که در ایستگاه متوجه حرکات و ادا و اطوار او هستند ! خانم سرش را پایین می اندازد و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد ! پسرک همچنان در آینه های ماشین این طرف و آن طرف را می پاید ؛ شاید می خواهد مطمئن شود که پلیسی در این حوالی نیست و باز می ایستد ، اما هیچکس به او اعتنا نمی کنند ! این بار برمی گردد و با خنده ای به منتظران اتوبوس پا روی گاز می گذارد و ماشین با نعره ی بلند اگزوزش راه می افتد و می رود !
***
خانم همسایه در خیابان منتظر تاکسی است ، شوی او یک مرد تحصیل کرده و متشخص است ، که او نیز متناسب با همسر خودش است. ماشین شاسی بلند میتسوبیشی نقره ای از جلوی او رد می شود و کمی جلوتر می ایستد ، موهای مرد راننده کمتر مشکی دیده می شوند ! رنگ خاکستری رنگ غالب موهای او هستند ! کنارش مرد دیگری هم نشسته است هر دو در حال خنده و نگاه به عقب در داخل آینه ها هستند . یک دور می زنند و باز مجدد در مقابل خانم منتظر تاکسی می ایستند .زن به عقب می رود تا جلوتر ی مقابل ماشین نباشد ، انرژی نگاه عابرین باعث حرکت خود تا چند متر جلوتر می شود ! زن سوار تاکسی می شود و میتسوبیشی شاسی بلند گاز می دهد و راه می افتد.
***
دخترک کارشناس ارشد روانشناسی است و هم خانه اش دانشجوی رشته حسابداری ! هر دو اهل شهرستان های اطراف تبریز هستند! کمی تا زیادتر بروز هستند ، لباس های شیک می پوشند و کار می کنند یکی در موسسه روانپزشکی و دیگر در یک شرکت حسابرسی!
..... ساعت 10 شب دختر روانشناس که به خاطر جثه ی کوچکش ، کوچک تر هم دیده می شود وارد آسانسور می شود ، نگهبان ساختمان هم با سرعت به سوی آسانسور دویده و او هم وارد آسانسوری می شود که قرار است تا طبقه ی ششم برود ! دخترک جیغ می کشد و مرد از راه پله به پایین می دود ! دخترک فریاد می کشد و مدیر ساختمان که با زنگ نگهبان به لابی آمده است ، قول اخراج نگهبان را می دهد ، نگهبان خود را به بیهوشی می زند و ماجرا شبانه به پایان می رسد .
مدیر ساختمان چند بار شخصا و یا از طریق نگهبان با زبان شوخی خواسته بود که برای شام دعوت شود و .......ساختمان دارای 48 واحد مسکونی اس26 نفر برای مدیرشدن آقای دکتر رای داده اند ! او دانشجوی دوره ی دکترا در یک رشته علوم انسانی است و اخیرا پیشنهاد برای خرید یک مقاله که در نشریات مورد تایید وزارت علوم چاپ شود کرده است . حتی یک کتاب نیز با عنوان " م... " منتشر ساخته است ، حتی به عشق نماینده شدن کاندیدای مجلس هم شده بود .
یک هفته بعد ، آقای مدیر می گوید شما درخواست من را اجابت نکردید و باید از این ساختمان بروید !
*
کلود فرولو اسقف کلیسای نتردام برای بدست آوردن اسمرالدا دختر کولی، او را به پای مرگ می برد و تنها کازیمودو گوژپشت نتردام در این ماجرا به حمایت از دختر زیبای کولی می پردازد . اسقف کلیسای نتردام ناموفق در هوسبازی خود مرگ را برای دخترک تدارک می بیند ! و کسی بجز گوژپشت نمی تواند پشت و پناه او گردد. شباهت رفتاری مدیر ساختمان با ساکنین کم سن و سال مانند اسقف کلیسای نتردام است ....
*
شرم فرو ریخته ماجرایی نه کوچک بلکه عمیق در همراهی با انواع حرکت های جامعه قرار گرفته است! اجتماع ، محل کار ، صنعت و تبعیض های گوناگون و حیله های مکرر و رفتارهایی که شرم چندان در آنها دیده نمی شود، نمادها و نمودهای این شرم فرو ریخته اند که ابعاد مختلف آزار دهده از زندگی اجتماعی ما را فرا گرفته است ! کمبود آموزش ، نقص نظارت و کم توجهی به قانون و ناتوانی های جانبی و در نهایت شاید کمی کمبود" مهر " در جامعه از عناصر این بحران باشند .............. در این ماجرا حرف ها بسیار است نگذاریم جامعه ای که در آن احسان و اهدا خون جاری بود !
، با ناتوانی ها و بی مهری ها ساقط و فرو پاشد! ظفر حسن زاده تبریزی
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.