خبر های ویژه

برخورد با بانيان ضعف ديپلماسي

25 مرداد 1404

به مناسب روز خبرنگار! اگر روزنامه نگاران نگویند و نپرسند وننویسندچه کسانی باید بگویند و بپرسند و بنویسند.

17 مرداد 1404

طرحي نو دراندازيم

12 مرداد 1404

کسادي بازار سوداگري با اتباع

28 تیر 1404

تضاد مطامع افراطي با منافع ملي

24 تیر 1404

مذاکره، مسير اعتدال

20 تیر 1404

از "قوناق اوی" باسمنج تا ۲۵سال وزیر خارجه دوره ناصری در دوره قاجار

18 تیر 1404

آیا اژدهای چینی به ایران خواهد آمد؟

12 تیر 1404

نفوذي‌ها و جنگ تحميلي 12 روزه

8 تیر 1404

پیروزی بر رژیم صهیونی، سیلی سخت به آمریکا و اتحاد و یکصدایی فوق‌العاده ملت

6 تیر 1404

ملت ایران در مقابل جنگ و صلح تحمیلی محکم می‌ایستد و تسلیم نخواهد شد

28 خرداد 1404

ایجاد حس آرامش برای مردمان در شرایط جنگی

27 خرداد 1404

نیروهای مسلح، رژیم رذل صهیونی را بیچاره خواهندکرد

23 خرداد 1404

شأن و جایگاه بی‌نظیر مجلس شورای اسلامی، نمایندگان این جایگاه وزین را حفظ کنند

22 خرداد 1404

براي تأمين صيانت قوه قضائيه

19 خرداد 1404

پیشرفت، امنیت و رفاه با ادامه مسیر عقلانیت امام(ره)

14 خرداد 1404

16 فروردین 1401

شرم فرو ریخته ! در اوج بی مهری ها

ظفر حسن زاده تبریزی

ماشین موستانگ امریکایی با پلاک ارس و رنگ مخصوص خود در جلو ایستگاه اتوبوس می ایستد. شش نفر در ایستگاه اتوبوس نشسته اند ، یک خانم جوان و پنج مرد میانسال ! مردی که تیپ و قیافه اش به کارمندهای بازنشسته شبیه است ، می گوید بیا هنوز تحریم ها برداشته نشده ، اتوبوس ها هم عوض شدند ! لبخندی می زنیم ! جوانک داخل ماشین موستانگ ، با چشم و اشاره و حرکات از خانم می خواهد که سوار ماشینش شود ! او مثل اینکه اصلا متوجه مردمی نیست که در ایستگاه متوجه حرکات و ادا و اطوار او هستند ! خانم سرش را پایین می اندازد و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد ! پسرک همچنان در آینه های ماشین این طرف و آن طرف را می پاید ؛ شاید می خواهد مطمئن شود که پلیسی در این حوالی نیست و باز می ایستد ، اما هیچکس به او اعتنا نمی کنند ! این بار برمی گردد و با خنده ای به منتظران اتوبوس پا روی گاز می گذارد و ماشین با نعره ی بلند اگزوزش راه می افتد و می رود !

تبریز امروز:

این متن مدت ها پیش از نامه یا بیانیه سینماگران زن ایرانی در اختیار ما قرار گرفته بود ، در زمان و موقعیت انتشار آن تردید داشتیم ! اما نامه بازیگران سینما منجر به تصمیم گیری برای انتشار آن شد !

***

ماشین موستانگ امریکایی با پلاک ارس و رنگ مخصوص خود در جلو ایستگاه اتوبوس می ایستد. شش نفر در ایستگاه اتوبوس نشسته اند ، یک خانم جوان و پنج مرد میانسال ! مردی که تیپ و قیافه اش به کارمندهای بازنشسته شبیه است ، می گوید بیا هنوز تحریم ها برداشته نشده ، اتوبوس ها هم عوض شدند ! لبخندی می زنیم !
جوانک داخل ماشین موستانگ ، با چشم و اشاره و حرکات از خانم می خواهد که سوار ماشینش شود ! او مثل اینکه اصلا متوجه مردمی نیست که در ایستگاه متوجه حرکات و ادا و اطوار او هستند ! خانم سرش را پایین می اندازد و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد ! پسرک همچنان در آینه های ماشین این طرف و آن طرف را می پاید ؛ شاید می خواهد مطمئن شود که پلیسی در این حوالی نیست و باز می ایستد ، اما هیچکس به او اعتنا نمی کنند ! این بار برمی گردد و با خنده ای به منتظران اتوبوس پا روی گاز می گذارد و ماشین با نعره ی بلند اگزوزش راه می افتد و می رود !
***

خانم همسایه در خیابان منتظر تاکسی است ، شوی او یک مرد تحصیل کرده و متشخص است ، که او نیز متناسب با همسر خودش است. ماشین شاسی بلند میتسوبیشی نقره ای از جلوی او رد می شود و کمی جلوتر می ایستد ، موهای مرد راننده کمتر مشکی دیده می شوند ! رنگ خاکستری رنگ غالب موهای او هستند ! کنارش مرد دیگری هم نشسته است هر دو در حال خنده و نگاه به عقب در داخل آینه ها هستند . یک دور می زنند و باز مجدد در مقابل خانم منتظر تاکسی می ایستند .زن به عقب می رود تا جلوتر ی مقابل ماشین نباشد ، انرژی نگاه عابرین باعث حرکت خود تا چند متر جلوتر می شود ! زن سوار تاکسی می شود و میتسوبیشی شاسی بلند گاز می دهد و راه می افتد.
***
دخترک کارشناس ارشد روانشناسی است و هم خانه اش دانشجوی رشته حسابداری ! هر دو اهل شهرستان های اطراف تبریز هستند! کمی تا زیادتر بروز هستند ، لباس های شیک می پوشند و کار می کنند یکی در موسسه روانپزشکی و دیگر در یک شرکت حسابرسی!
..... ساعت 10 شب دختر روانشناس که به خاطر جثه ی کوچکش ، کوچک تر هم دیده می شود وارد آسانسور می شود ، نگهبان ساختمان هم با سرعت به سوی آسانسور دویده و او هم وارد آسانسوری می شود که قرار است تا طبقه ی ششم برود ! دخترک جیغ می کشد و مرد از راه پله به پایین می دود ! دخترک فریاد می کشد و مدیر ساختمان که با زنگ نگهبان به لابی آمده است ، قول اخراج نگهبان را می دهد ، نگهبان خود را به بیهوشی می زند و ماجرا شبانه به پایان می رسد .
مدیر ساختمان چند بار شخصا و یا از طریق نگهبان با زبان شوخی خواسته بود که برای شام دعوت شود و .......ساختمان دارای 48 واحد مسکونی اس26 نفر برای مدیرشدن آقای دکتر رای داده اند ! او دانشجوی دوره ی دکترا در یک رشته علوم انسانی است و اخیرا پیشنهاد برای خرید یک مقاله که در نشریات مورد تایید وزارت علوم چاپ شود کرده است . حتی یک کتاب نیز با عنوان " م... " منتشر ساخته است ، حتی به عشق نماینده شدن کاندیدای مجلس هم شده بود .
یک هفته بعد ، آقای مدیر می گوید شما درخواست من را اجابت نکردید و باید از این ساختمان بروید !
*
کلود فرولو اسقف کلیسای نتردام برای بدست آوردن اسمرالدا دختر کولی، او را به پای مرگ می برد و تنها کازیمودو گوژپشت نتردام در این ماجرا به حمایت از دختر زیبای کولی می پردازد . اسقف کلیسای نتردام ناموفق در هوسبازی خود مرگ را برای دخترک تدارک می بیند ! و کسی بجز گوژپشت نمی تواند پشت و پناه او گردد. شباهت رفتاری مدیر ساختمان با ساکنین کم سن و سال مانند اسقف کلیسای نتردام است ....
*
شرم فرو ریخته ماجرایی نه کوچک بلکه عمیق در همراهی با انواع حرکت های جامعه قرار گرفته است! اجتماع ، محل کار ، صنعت و تبعیض های گوناگون و حیله های مکرر و رفتارهایی که شرم چندان در آنها دیده نمی شود، نمادها و نمودهای این شرم فرو ریخته اند که ابعاد مختلف آزار دهده از زندگی اجتماعی ما را فرا گرفته است ! کمبود آموزش ، نقص نظارت و کم توجهی به قانون و ناتوانی های جانبی و در نهایت شاید کمی کمبود" مهر " در جامعه از عناصر این بحران باشند .............. در این ماجرا حرف ها بسیار است نگذاریم جامعه ای که در آن احسان و اهدا خون جاری بود !
، با ناتوانی ها و بی مهری ها ساقط و فرو پاشد! ظفر حسن زاده تبریزی

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت