خبر های ویژه

الکساندر دوگین و انقلاب ترامپ

24 مرداد 1404

گفتگوی ترامپ با پوتین

25 خرداد 1404

ترامپ دستور اعزام تفنگداران دریایی به لس‌آنجلس را در پی تشدید اعتراضات علیه یورش‌های مهاجرتی صادر کرد

20 خرداد 1404

تسلیم دلبِرت آفریقا پس از چند دهه، همچنان تصویری نیرومند از نژادپرستی در آمریکا و قربانی بودن سیاه‌پوستان ارائه می‌دهد

18 خرداد 1404

تعرفه چیست؟ یک اقتصاددان توضیح می‌دهد

30 اردیبهشت 1404

مناقشه تجاری گوجه‌فرنگی بین آمریکا و مکزیک دوباره داغ شده است – با تعرفه‌های 21 درصدی که در ماه جولای اعمال می‌شود

30 اردیبهشت 1404

کنگره دهه‌هاست که قدرت خود را از دست داده — و اکنون آنچه باقی مانده را به ترامپ واگذار می‌کند

28 اردیبهشت 1404

بیل گیتس تمام ثروت خود را در ۲۰ سال آینده به امور خیریه اهدا می‌کند

19 اردیبهشت 1404

لئو چهاردهم پاپ شد

18 اردیبهشت 1404

قصه های مادربزرگ

18 اردیبهشت 1404

تحقیقات پایه علم را پیش می‌برد و می‌تواند تأثیرات گسترده‌تری بر جامعه مدرن داشته باشد

18 اردیبهشت 1404

ترامپ و ماسک می‌خواهند به داده‌های حساس تأمین اجتماعی آمریکا دسترسی پیدا کنند

15 اردیبهشت 1404

از یاری تا آسیب: چگونه دولت به‌طور پنهانی داده‌های همه را برای نظارت مجدد استفاده می‌کند

4 اردیبهشت 1404

درگیری ایلان ماسک با قاضی برزیلی چیزی فراتر از یک نزاع شخصی است – مسئله‌ای است درباره‌ی حاکمیت ملی، آزادی بیان و حاکمیت قانون

26 فروردین 1404

کمبود پزشکان متخصص، مراقبت‌های بهداشتی را دهه‌ها مختل کرده است − و این روند ممکن است بدتر شود

21 فروردین 1404

معامله تیک‌تاک به دلیل اعتراض چین به تعرفه‌ها متوقف شد

18 فروردین 1404

9 اردیبهشت 1399

اینجا بوسه بزرگی از سوی پدر است!

"دختر چه گوارا پدرش را به یاد می آورد".

ما هیچ وقت از هیچ امتیازی برخوردار نبودیم: پدرم با آن مخالف بود و مادرم آن روش و خط را حفظ می کرد. وقتی او با چهار فرزند کوچک بیوه شد ، دوستان پدرم می خواستند کمک کنند. اما آنها نمی توانست جایگزین محبت پدر باشد ، بنابراین سعی کردند چیزهای مادی به ما ارائه دهند. مادرم به هیچ وجه اجازه نداد. او به ما گفت ، "شما باید پای خود را محکم بر روی زمین بگذارید ، و اجازه دهید تمام آنچه را که خودتان کسب نکرده اید ، وارد زندگی تان نگردد." این یک درس مهم بود. دوره های سختی را پشت سر گذاشتیم. در سالهای نوجوانی ، او با پارچه ی بلوزهای قدیمی اش شلوار برادرانم را تهیه کرد. اما ما خوشحال بودیم : ما بازی می کردیم ، می خندیدیم. ما مانند بچه های کوبایی ، در کنار افراد جامعه خود بزرگ شدیم.

تبریز امروز:

Che Guevara, his daughter Aleida and Fidel Castro, in 1963.

آلیدا گوارا به همراه پدرش چه گوارا و فیدل کاسترو ، هاوانا ، 1963

در سمت راست پدر من است ، سیگار در دست ، با دوست مادام العمر خود فیدل کاسترو ، انقلابی کمونیست صحبت می کند. این زاویه باعث می شود که پدرم سیگار خود را به سمت من بکشد ، اما این طور نیست. این غیر معمول بود که او در اطراف من سیگار بکشد. من یادم نمی آید این عکس توسط چه کسی گرفته شده باشد . من خیلی جوان بودم من در آن زمان حدود سه ساله بوده ام. من در نوامبر 1960 متولد شدم و به من گفته شد كه سال 1964 در Plaza de la Revolución در هاوانا بود.

من بزرگترین چهار فرزند" چه " به همراه مادرم هستم. پاپی در سراسر جهان به عنوان انقلابی آرژانتین ، یک رهبر چریکی و چهره اصلی انقلاب کوبا شناخته شده بود ، اما ما فقط یک خانواده معمولی بودیم. من هرگز به عنوان دخترش احساس خاصی نمی کردم. آنجا که احساس ویژه ای داشتم به عنوان فرزند یک زوج بود که عاشق همدیگر بودند.

به عنوان بچه ها ، از پاپی بسیار کم لذت می بردیم. پدر من 50 سال پیش ، در 9 اکتبر 1967 ، در بولیوی اعدام شدم ، شش ساله بودم. مادر ما خاطرات ما را شکل داد و مدتها پس از درگذشت، او را در حافظه ما زنده نگه داشت. او هرگز پدر را به عنوان راهی برای تعریف و معرفی ما و یا تهدید استفاده نکرد. پاپی همیشه آدم خوبی بود

ما هیچ وقت از هیچ امتیازی برخوردار نبودیم: پدرم با آن مخالف بود و مادرم آن روش و خط را حفظ می کرد. وقتی او با چهار فرزند کوچک بیوه شد ، دوستان پدرم می خواستند کمک کنند. اما آنها نمی توانست جایگزین محبت پدر باشد ، بنابراین سعی کردند چیزهای مادی به ما ارائه دهند. مادرم به هیچ وجه اجازه نداد. او به ما گفت ، "شما باید پای خود را محکم بر روی زمین بگذارید ، و اجازه دهید تمام آنچه را که خودتان کسب نکرده اید ، وارد زندگی تان نگردد." این یک درس مهم بود.

دوره های سختی را پشت سر گذاشتیم. در سالهای نوجوانی ، او با پارچه ی بلوزهای قدیمی اش شلوار برادرانم را تهیه کرد. اما ما خوشحال بودیم : ما بازی می کردیم ، می خندیدیم. ما مانند بچه های کوبایی ، در کنار افراد جامعه خود بزرگ شدیم.

من نزدیک فیدل بودم و با او راحت بودم. خاطرات بسیار دوست داشتنی دارم - او را "عموی من" می نامیدم ، که به معنی "عموی من" است. من تا اواخر عمر او با وی ارتباط داشتم و او نیز  این ارتباط را قطع نکرد و من آرام هستم ، لبخند می زنم. پدر من و فیدل همیشه خوشحال بودند و با هم شوخی می کردند. در آنجا احترام و اعتماد به نفس بسیار زیادی وجود داشت.

فیدل می خواست که وقتی پاپی درگذشت ، این خبر را برای ما بدهد ، اما مادر من اصرار داشت که این وظیفه او است . او به ما گفت كه پاپی نامه ای را نوشته است كه می گوید اگر روزی درگیر و دار جنگ بمیرد ، ما نباید گریه كنیم برای او مرگ در نبرد به این معنی بود: وقتی مرد می میرد که سعی می كند به آنچه می خواهد برسد ، پس نیازی به گریه برای او نیست. روز در دیدار با مادرم ، که چشمانش پر اشک بود ،  او مرا روی تخت نشاند و نامه خداحافظی از پاپی را بیرون آورد.

او در نامه اش گفت: "وقتی این نامه را می بینید ، می دانید که من دیگر با شما نیستم." شروع کردم به گریه کردن. نامه خیلی کوتاه بود، نامه با این کلمات به پایان رسید: "اینجا بوسه بزرگی از  سوی پدر است." و آن وقت فهمیدم که دیگر پدر ندارم.

من هنوز به عنوان یک متخصص اطفال در هاوانا زندگی و کار می کنم و به آینده کوبا امیدوار هستم. آیا من به انسانیت امید دارم؟ هیچ یک از ما توپ کریستالی نداریم ، اما اگر دنیای متفاوتی می خواهیم ، برای رسیدن به آن باید کار کنیم. ما نمی توانیم منتظر سقوط آن از آسمان باشیم. ما وظیفه داریم خودمان آینده را ایجاد کنیم.

 

نقل از گاردین -  ترجمه توفیق وحیدی آذر

 

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت