این فهرست یازده نمونه از بزرگترین کنسرتوهای ویولنسل را در بر میگیرد؛ آثاری که از دوره رمانتیک تا قرن بیستم گستردهاند. این آثار توانایی ساز را در حرکت میان لطافت و درام، صمیمیت و شکوه نشان میدهند. در کنار هم، آنها تابلویی غنی از سبکها و صداها میسازند و آشکار میکنند که چگونه آهنگسازان مختلف ظرفیتهای ویولنسل را گشودهاند.
چه شنوندهای باتجربه باشید و چه تازه وارد دنیای موسیقی کلاسیک، این کنسرتوها ویولنسل را در قدرتمندترین و شاعرانهترین حالتش آشکار میسازند.
۱۱ کنسرتوی برتر ویولنسل در تاریخ
۱۱. شوستاکوویچ: کنسرتوی ویولنسل شماره ۱ (۱۹۵۹)
![]()
این کنسرتو در می بمل ماژور، اپوس ۱۰۷، برای مستیسلاو روستروپوویچ نوشته شد و یکی از بزرگترین آثار قرن بیستم برای ویولنسل است. ترکیبی از طنز گزنده، نیروی خام و عمق احساسی عمیق است. موومان آغازین پرشتاب و کنایهآمیز است، موومان آهسته حال و هوایی haunting دارد، و کادانس به فینالی پرجنبوجوش منتهی میشود. این اثر هم از نظر تکنیکی و هم احساسی دشوار است و صدای خاص شوستاکوویچ—طنزآمیز، شدید و انسانی—را منعکس میکند.
۱۰. شومان: کنسرتوی ویولنسل (۱۸۵۰)
![]()
این اثر تنها کنسرتوی ویولنسل شومان است که تنها در دو هفته تکمیل شد. نخستین بار در سال ۱۸۶۰، چهار سال پس از مرگ او، اجرا شد. این اثر با موومان دوم بسیار غنایی و ساختاری بر پایه تمهای بازگشتی شناخته میشود. شومان از نمایش صرفا پرزرقوبرق پرهیز کرده و همانطور که خود گفت: «من نمیتوانم کنسرتو برای ویرتوئوزها بنویسم. باید به دنبال چیز دیگری باشم.»
۹. لوتوسلاوسکی: کنسرتوی ویولنسل (۱۹۷۰)
![]()
این اثر که در لندن توسط روستروپوویچ اجرا شد، یکی از مهمترین آثار لوتوسلاوسکی است. ساختاری پیوسته در چهار بخش دارد و با اقتصاد چشمگیر ایدههای موسیقایی، بافتی پیچیده میسازد. آغاز آن با ویولنسل تنهاست و تدریجاً ارکستر با بوقها، سازهای بادی برنجی و کوبهای وارد میشود.
۸. بروخ: کول نیدری (۱۸۸۰)
![]()
این قطعه رسما کنسرتو نیست، اما بهدلیل محبوبیت فراوانش در فهرست قرار گرفته است. بروخ، یک پروتستان، آن را بر اساس تمهای فولکلور یهودی نوشت و آن را «تلاشی هنری برای بازتاب زیبایی این ملودیها» توصیف کرد.
۷. چایکوفسکی: واریاسیونهایی بر یک تم روکوکو (۱۸۷۶-۷۷)
![]()
این قطعه نزدیکترین اثر چایکوفسکی به یک کنسرتوی ویولنسل است. با سبکی کلاسیک و تمی اصیل در قالب باروک، شامل یک تم و هشت واریاسیون است. نوازنده پیوسته بدون استراحت مینوازد و در محدوده بالای ساز با دشواریهای فراوان روبهروست.
۶. والتون: کنسرتوی ویولنسل (۱۹۵۶)
![]()
سومین کنسرتوی والتون برای سازهای زهی، نسبت به زمان خود قدیمیپسند و تغزلی تلقی شد. ساختاری متفاوت دارد: آغازش احساسی، سپس اسکرتسویی پرشتاب، و در پایان موومانی شامل تم و چهار بداههپردازی مرتبط و یک کودای طولانی.
پنج کنسرتوی برتر ویولنسل
۵. شوستاکوویچ: کنسرتوی ویولنسل شماره ۲ (۱۹۶۶)

این اثر سه موومانی با حال و هوای تیره و دراماتیک دارد و آغاز آرام و اندوهگینی دارد. شوستاکوویچ گفته بود میتوانست آن را «سمفونی چهاردهم با یک بخش ویولنسل سولو» بنامد.
۴. سنسانس: کنسرتوی ویولنسل شماره ۱ (۱۸۷۳)

اثری یکپاره در سه بخش مرتبط است. ویولنسل از همان آغاز تم اصلی را بیان میکند و سپس به قسمتهای متنوعی میرود. قطعهای پر ویرتوزیته و نمایشدهنده طیف کامل توانایی نوازنده است.
۳. هایدن: کنسرتوی ویولنسل شماره ۱ (۱۷۶۱)
![]()
این اثر در دهه ۱۷۶۰ نوشته شد اما تا سال ۱۹۶۱ ناشناخته ماند. ریشه در فرم باروکی دارد اما پر از نوآوری و خلاقیت است. از دشواریهای نوازندگی در اوج دسته ساز تا گذارهای سریع، همه در آن یافت میشود.
۲. دورژاک: کنسرتوی ویولنسل (۱۸۹۶)
![]()
یکی از بزرگترین کنسرتوهای رمانتیک، نوشتهشده در دوران اقامت دورژاک در آمریکا. اثری سرشار از ملودی، اندوه و حس فقدان، که به خواهرزن بیمار آهنگساز تقدیم شد. یوهانس برامس در تحسین آن گفت: «اگر میدانستم چنین کنسرتویی ممکن است، خودم امتحان میکردم!»
۱. الگار: کنسرتوی ویولنسل (۱۹۱۹)
شاید مشهورترین کنسرتوی ویولنسل باشد، بهویژه با اجرای درخشان ژاکلین دو پره در سال ۱۹۶۵. این اثر پس از جنگ جهانی اول نوشته شد و حال و هوایی تأملبرانگیز و غمناک دارد. ضبط دو پره به اندازهای تأثیرگذار بود که روستروپوویچ پس از شنیدن آن اجرای این کنسرتو را کنار گذاشت و گفت: «شاگردم دو پره آن را بسیار بهتر از من نواخت.»
منبع: BBC Music Magazine، نوشته شارلوت اسمیت، ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۵
