3 دی 1402
افغانستان کشوری با تاریخ ۵۰۰۰ساله با معماری شگفتانگیز خود در جهان میدرخشد؛ اما به دلایل متعدد از جمله جنگهای بیشمار آنچنان که باید نتوانسته در این زمینه ظهور کند. این کشور دارای بناها و ساختمانهای بسیار مشهوری است که بهعنوان میراث جهانی ثبت شده است از جمله بتهای بامیان، شهر غلغله، قصر تاریخی دارالامان، قصر ریاستجمهوری پغمان، منار جام و قلعه ضحاک منابع مطالعاتی در افغانستان بسیار محدود است و کتب و مقالات علمی بسیار کمی درباره معماری اسلامی وجود دارد. با ظهور اسلام در آسیا معماری کشورها نیز تغییرات شگرفی پیدا کرد. معماری اسلامی یکی از بزرگترین جلوههای ظهور یک حقیقت هنری در کالبد مادی بشمار میرود. از لحاظ تاریخی معماری اولین هنری بشمار میآید که توانست خود را با مفاهیم اسلامی سازگار نموده، از طرف مسلمانان مورد استقبال قرار گیرد. معماری اسلامی بهعنوان یکی از موفقترین شیوههای معماری در تاریخ معماری جهان قابل بازشناسی است. در یک نگاه جامعنگر میتوان پیوستاری ارزشمند و پویا را در بناهای اسلامی بازشناسی کرد که موجب شده تمامی آنها در قالبی واحد با عنوان معماری اسلامی در کنار یکدیگر قرار گیرند. بیشترین دانشمندان، هنرمندان و عارفان مشهور از جغرافیایی کنونی افغانستان خصوصاً شمال افغانستان و منطقه تاریخی بلخ بوده است. مطالعه حاضر یک مطالعه موردی یا شاهدی با روش نمونهگیری غیراحتمالی ساده است. در این پژوهش موارد بررسی شده شامل برخی آثار معماری تاریخی شهرهای افغانستان است و بررسی معماری قبل از اسلام و بعد از اسلام و سبکهای معماری این کشور است.
تبریز امروز:
افغانستان کشوری با تاریخ ۵۰۰۰ساله با معماری شگفتانگیز خود در جهان میدرخشد؛ اما به دلایل متعدد از جمله جنگهای بیشمار آنچنان که باید نتوانسته در این زمینه ظهور کند. این کشور دارای بناها و ساختمانهای بسیار مشهوری است که بهعنوان میراث جهانی ثبت شده است از جمله بتهای بامیان، شهر غلغله، قصر تاریخی دارالامان، قصر ریاستجمهوری پغمان، منار جام و قلعه ضحاک
منابع مطالعاتی در افغانستان بسیار محدود است و کتب و مقالات علمی بسیار کمی درباره معماری اسلامی وجود دارد. با ظهور اسلام در آسیا معماری کشورها نیز تغییرات شگرفی پیدا کرد. معماری اسلامی یکی از بزرگترین جلوههای ظهور یک حقیقت هنری در کالبد مادی بشمار میرود. از لحاظ تاریخی معماری اولین هنری بشمار میآید که توانست خود را با مفاهیم اسلامی سازگار نموده، از طرف مسلمانان مورد استقبال قرار گیرد. معماری اسلامی بهعنوان یکی از موفقترین شیوههای معماری در تاریخ معماری جهان قابل بازشناسی است. در یک نگاه جامعنگر میتوان پیوستاری ارزشمند و پویا را در بناهای اسلامی بازشناسی کرد که موجب شده تمامی آنها در قالبی واحد با عنوان معماری اسلامی در کنار یکدیگر قرار گیرند. بیشترین دانشمندان، هنرمندان و عارفان مشهور از جغرافیایی کنونی افغانستان خصوصاً شمال افغانستان و منطقه تاریخی بلخ بوده است. مطالعه حاضر یک مطالعه موردی یا شاهدی با روش نمونهگیری غیراحتمالی ساده است. در این پژوهش موارد بررسی شده شامل برخی آثار معماری تاریخی شهرهای افغانستان است و بررسی معماری قبل از اسلام و بعد از اسلام و سبکهای معماری این کشور است.
مؤلفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغها، مساجد، منارها، مدرسهها و قصرهای غزنی یاد میکنند. مهمترین دوره باشکوه معماری در افغانستان دوره باختر یونانی است. در این پژوهش سعی شد تاریخچه کوتاهی از معماری اسلامی در جهان و افغانستان آورده شود و برای اولینبار در تاریخ کشور افغانستان شیوههای معماری این کشور بررسی و تقسیمبندیشده است. متأسفانه منابع کافی درباره معماری اسلامی در افغانستان وجود ندارد و غالب این پژوهش نتیجه بازدیدهای شخص مؤلف و طراحی و اجرای بیش از 50 پروژه ملی و بزرگ توسط مؤلف طی سالهای 2010 الی 2020 در 18 استان افغانستان است.
هدف اصلی این مقاله بررسی روند معماری اسلامی در افغانستان و تقسیمبندی شیوههای معماری در دورههای قبل از اسلام و بعد از اسلام. با بررسی عناصر معماری دوره اسلامی است و در نوع خود اولین مقاله علمی درباره افغانستان در جهان است.
***
معماری متعلق به منطقه زبان نژاد و کشور خاصی نیست؛ به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست. معماری بازی با اشکال و ترکیب هنرمندانه آن با نور است. بلکه وقتی از معماری صحبت میکنیم هنر ایجاد یک فضا را بحث میکنیم که این توانایی در وجود هر انسان، منطقه و هر فرهنگی میتواند باشد. از زمانی که تولد حضرت آدم، انسان نیاز به ایجاد فضایی برای آرامش زندگی کار و شکار داشته و به ترتیب زمانی این هنر تکاملیافته است. شاید بتوان داوینچی را شناختهترین معمار دانست اگر چه پیش از او نیز صدها مهندس به شکل حرفهای مشغول ساخت بناهایی برای استفاده بشر بودهاند. در زمانهای سابق معمار یا مهندس ساختمان همه کارهای طراحی سازه و برق را همزمان انجام میداد اما در زمان حاضر به دلیل رشد علم و گوناگونی دانش بشری هر بخش نیاز به مهندس خاص خود را دارد. معماری اسلامی بهخودیخود معماری نمیتواند باشد؛ بلکه هنر معماری که قبلاً به وجود آمده تحتتأثیر دین اسلام رنگ حجم و شکل فضا تغییریافته است و هم اکنون بهعنوان معماری اسلامی محسوب میگردد.
به طور مثال گنبد در دوران اسلامی به وجود نیامده است و صدها سال قبل وجود داشته است؛ اما با آمدن اسلام و گسترش مساجد در کشورهای یونانی و الهام از معماری شرق و غرب به یکی از عناصر اصلی معماری اسلامی تبدیل شده است و انواع مختلف پیدا کرده است. بیگمان، ظهور و بروز هر پدیدهای در عرصه تاریخی، خلقالساعه نبوده و متکی بر پدیدهها و زمینه پیش از خود است."معماری زنده آن است که معرف صادق زمانه خود باشد. در همه قلمروهای ساخت آن را میجوییم و از میان آنها کارهایی را بر میگزینیم که سخت از کاربری مورد انتظار تابعیت کرده، با مصالح خردمندانه ساخته شده و با ترکیب متناسب عناصر ضروری به زیبایی دستیافته باشند." (آگوست پره)
در شروع قرن اول میلادی تمدن گندهارا (گندارا) که شامل افغانستان شرقی و پنجاب میباشد ظهور کرد. از اثار به جا مانده میتوان از گنبد کجکی، منار شیوکی و منار چکری نام برد. درشروع اسلام (زمان حکمروائی سامانیان) مهندسین در بلخ بناهای مشهور و معتبر را اعمار نمودند، حتی سبک و نوع ساختمانی آنها فراتر از مرزها نیز قابل ملاحظه میباشند. همانند مقبره اسماعیل سامانی در بخارا، در سایر کشورها اعمار گردید.. تنها عمارتی که ازین میان فعلاً در افغانستان به جا مانده است مسجد ۹ گنبد میباشد. این مسجد بسیار زیبا و با پایههای خشتی تززین شده است. به مرور زمان تمدن بلخ به تمدن سلجوقیان انتقال مییابد، که از آن زمان میتوان پل مالان، شهر سیستان، منار جواجه سیاه پشت و منار زدیان که یکی از منارهای زیبای کشور میباشد نام برد. مسجد جامع بزرگ هرات نیز یکی از آثار بزرگ غوریها است. این مسجد شامل قبر غیاثالدین محمد غوری نیز است که در ۳-۱۲۰۲ در هرات میمیرد. دردوره تیموریان (۷۷۱ – ۹۱۱ ه. ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و خارجی، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود. دربار هرات بهسبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود. پارهای از زیباترین آثار معماری در این دوره به وجود آمد که از آن جمله میتوان به مسجد گوهرشاد در مشهد و مسجد جامع گوهرشاد در هرات اشاره کرد. سلطان حسین بایقرا از فرمانروایان متاخر تیموری نیز حامی هنر بود. در قرون ۸ و ۹ اعراب تنها قسمت غربی افغانستان را تصرف نموده بودند، تصرف کامل افغانستان در زمان سلطان محمود غزنوی آغاز میشود. آثار غزنویان: لشکری بازار که در آن تاق بُست موجود میباشد. این قوس در حدود ۲۷ متر وایه که به گمان اغلب جهت این قوس به جانب یک ساختمان و یا مسجد که فعلاً موجود نیست میباشد. این تاق به طور کامل طراحی و گلگون گشته است. از بنا به جا مانده تا حال میتوان از منارهای پیروزی در غزنی نام برد، که در حدود ۲۱ متر طول دارد که متأسفانه قسمت بالائی آن درقرن بیست از رفته است. آثار غوریان: منار جام یکی از شهکار های مهندسی افغانستان به شمار میرود. این منار در حدود ۶۳ متر بلندی دارد. از آثار دیگر این دوره میتوان از مدرسه چشت شریف در بابا خاتون نام برد. آثار تیموریان هرات: در غرب افغانستان میتوان از بادگیرها نام برد. مقبره اولغ بیگ در غزنی که نقشه و طرح آن بعداً به آگره برای ساختمان تاج محل استفاده، به هندوستان انتقال داده شد. آثار صفویان تا امپراطوری مغولهای هندوستان میتوان از چهل زینه قندهار که به مناسبت پیروزی بابر شاه اعمار گردیده بود، و مسجد مرمری بابر شاه در کابل نامبرد.
2- تاریخچه مختصر افغانستان
در حدود 600 ق.م. زردشت ظهور کرد و آیین یکتا پرستی و کتاب مقدس اوستا ترویج یافتکه در این باره در بخش وندیداد به 16 سرزمین آفریدۀ اهورا مزدا اشاره میشود. در دوران پیش از تاریخ به سبب نبود خط و کتابت در آن معلومات زبادی از آن در دسترس نیست و فرضیات دانشمندان از این دوره تنها بر آثار بدستآمده از کاوشهای باستانشناسی و مطالعات زبانشناسی استوار است.
2-1 دوران پارینهسنگی یا یا عصر حجر (سنگ)
نخستین و طولانیترین مرحله زندگی انسان است که از دو میلیون و پانصد هزار سال تا دوره نوسنگی (عصر حجر نو)، زمانی که انسان با کشاورزی آشنا شد، دوازده هزار سال پیش را در بر میگیرد. در شمال افغانستان، از بلخ تا سرحد هندوستان، شواهدی روشن بر فرهنگهای عصر حجر، عصر نوسنگی و عصر بُرُنز اولیه موجود است. در یک پناهگاه صخرهای در قَرهکَمَر، در ۱۴ مایلی شمال سمنگان ابزاری متعلق به عصر حجر با قدمتی حدود 30.000 پیش از میلاد به دست آمدهاند. بیشتر از 20.000 ابزار سنگی بهدستآمده از آقکُپرُک در ولایت بلخ آنچنان ماهرانه ساخته شدهاند که باستانشناسان اغلب از سازندگان این ابزار در آقکُپرُک بعنوان میکلآنجلوهای دوره پارینهسنگی فوقانی یاد میکنند..
2-2 هخامنشیان (559- 330)، داریوش (552- 480)
در سنگ نبشتۀ بیستون از چند ایالت امروزی افغانستان نام برده شده است:
آثار برجسته از دوران هخامنشیان در شمال افغانستان در گنجینه آمودریا در ۱۸۸۰ میلادی بدست آمده است. همچنین اثار با ارزشی از تمدنهای مختلف در تخت سنگین در نزدیکی تخت کُواد، در کابل مسکوکات چمن حضوری در سال ۱۹۳۳ و در میرزَکَه در ولایت پکتیا در سال ۱۹۴۷ بدست آمدهاند. گفتنی است که از میرزکه در حدود 4.5 تُن سکه و حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلوگرم آثار طلایی و نقرهای و ظروف ارزندهای بدست آمدهاست، که در جریان جنگهای داخلی افغانستان، بین سالهای ۹۳-۱۹۹۲ میلادی غارت شد و در پاکستان به نرخ بسیار نازل فروخته شد، که حدود ۶۰ درصد آن توسط یک سرمایهدار جاپانی خریداری شد که وی برای این گنجنیه توسط یک مهندس امریکایی در شهر کیوتو جاپان موزیمی ساخت که بنام موزیم میهو مشهور است.
2-3 اسکندر مقدونی (330- 326)
اسکندر مقدونی فرزند فیلیپ مقدونی بود. اسکندر در طی دوران نوجوانی تحت نظر دانشمندان عصر خود، از جمله ارسطو پرورش یافت. او پس از استیلای بر یونان، با فکر جهانی کردن فرهنگ یونانی به تدارک ارتشی وسیع پرداخت تا به آسیا حملهور شود. با شکست داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی، در جنگ با یونانیها و سقوط تخت جمشید بدست اسکندر (۳۳۱ ق. م.) امپراتوری هخامنشی نیز در هم شکسته شد. اسکندر پس از تسخیر گرگان از پایتخت آن زادراکرته حرکت کرده در شهر سوسیا یکی از شهرهای ساتراپی هرات رسید. اسکندر در نزدیکی ارتاکوانا شهری آباد کرد و نامش را اسکندریه آریانا نهاد که همان هرات امروزی است. این پُرتریتِ اسکندر مقدونی بر روی این سکۀ طلا که از گنجینۀ میرزکه در سال ۱۹۹۳ در ولایت پکتیا بدست امده یکی از تنها دو سکۀ موجود در دنیا است که در دوران زندگی اسکندر ضرب شدهاست.
اسکندر با وجود برفهای بسیار و نبودن آذوقه و خستگیها، هندیهای مرزی را مطیع کرد و رهسپار کوههای هندوکش که تاریخنویسان یونانی آن را پاراپامیز و یا قفقاز هند گفتهاند شد و در آنجا به سرزمینی رسید که حتی همسایگانشان آنها را نمیشناختند زیرا مردم مزبور از هرگونه روابطی با مردمان دیگر دوری میجستند، این قوم پاراپامیز نام داشت.
اسکندر با وجود سختی آب و هوای این سرزمین بدرون آن راند و لشکر مقدونی دچار قحطی و سرمای سخت و درد و رنج بسیار گردید. اسکندر خود را به کابل و از آنجا به پروان رسانید و زمستان را در آنجا به سربرد. او در نزدیکی مدخل دره سالنگ، دژی را به نام خود ساخت. اسکندر این شهر را برای پاسداری از شهر کاپیسی (کاپیسا) در نخستین شیبهای جبلالسراج کنونی (پروان کهن) برپا نمود که به نام اسکندریه قفقاز شناخته شد که همان بگرام امروزی میباشد. اسکندر در کشورهای تحت استیلا و تسلط خود شهرسازی بود، و در دوران کشورگشای او در افغانستان هفت شهر بدست وی یا جانشینانش تهدابگذاری شده که به نام اسکندریه معروف هستند. اسکندریه آریانا یکی از این شهرهاست که همان هرات امروزی است. قلعۀ اختیارالدین در طول تاریخ چندین بار ویران شده. تیمور نیز در حمله به هرات آن را ویران کرد، اما شاهرخ پسر او آن را بازسازی کرد.
2-4 سلوکیان (323- 232)
پس از مرگ اسکندر مقدونی در ۳۲۳ پیش از میلاد، اغتشاشی بزرگ سراسر کشور را فرا گرفت و مهاجرنشینان و سربازان پیشین یونانی کنترل باختر را بدست گرفتند. سرانجام، سه حکومت مقدونیه در اروپا، یونانی در مصر و سلوکی در آسیا را بنا نهادند. بدین ترتیب سرزمینهای شرق به سلوکوس رسید و این سرزمینها جزء قلمرو سلوکیان درآمدند که از بابل اداره میشد. سلوکوس با مائوریاها صلح میکند و جنوب افغانستان را به ازای ۵۰۰ فیل جنگی به آنها واگذار میکند. وجود امکانات سیاسی، بازرگانی و هنری سبب گردید تا اقشار مختلف مردم یونان، به شهرهای تازه احداث شده، مهاجرت کرده و در کنار ساکنین بومی، سکنی گزینند و به این ترتیب زمینه ترویج فرهنگ و هنر یونانی و پشتیبانی از حکومت یونانی فراهم گردید. پیکره شاهدخت نمونه اس از این اثار باستانی است.
2-5 شاهان یونان باختر از 256 به بعد، دیودوت یکم در سال 256 ق.م. اعلان استقلال کرد. شاه مقتدر دیگر اوتیدموس 195-230 نام داشت. آی خانم (ماه بانو) ویا و بعدها نام گذاری شد.
2-6 موریای هند (275-185) آشوکا قسمتهای از افغانستان را متصرف شد، سنگ نبشتۀ قندهار در دو زبان شاهد آن میباشد.
2-7 اشکانیان از حدود 200 ق. م. تا 225 م. ۱۶۰ ق. م.-۲۲۵ م.: در حوزههای هرات و بادغیس و در ۱۵۵ ق. م. -۲۰ م. : در حوزۀ سیستان؛ و ۹۰-۱۵۵ ق. م. : در حوزههای قندهار و بُست حکومت کردند.
2-8 کوشانیان کوشانیان بزرگ از حدود 80 تا 225 م و کوشانیان کوچک از 225 تا حدود 400م کانشکا از حدود 127 تا 140 م حکومت کردند.
کوشانیان حامیان و مشوقان اصلی هنر بودند. کوشانیان در سفارش دادن آثار هنری، دستور میدادند تا چهرهها و پوشاک آنان در کنار بودا و همراهان وی قرار داده شوند. این خوداستواری جدید سبکی بینظیر از هنر گندهارا را پدید آورد.
معابد بودایی در هده که یک ساحۀ باستانشناسی یونانی-بودایی واقع در سرزمین باستانی گندهارا، در ده کیلومتری جنوب شهر جلالآباد در شرق افغانستان است، یکی از بزرگترین معابد و مجموعه زیارتگاههای بودایی در جهان، طی سدههای نخست تا سوم میلادی بودهاست. هده با موقعیت کلیدیش در مسیر دو هزار مایلی سفر زائران و مبلغان بودایی از هند به چین، مرکزی فعال برای ترجمه و تکثیر (نسخهبرداری) نوشتههای بودایی و همچنین هنر تندیسگری شمرده میشد. بیش از 23.000 پیکرههای یونانی-بودایی ساختهشده از خاک رُس و گچ، تزئینات معماری و سردیسها و تندیسهایی که مردان، زنان، کودکان، دیوهای گوناگون، سالخوردگان، با حالات و پوشاک قابل تصور، از هر طبقه و مقامی، از هر گونه چهرهای از هر گوشۀ دنیا را نشان میداد.
2-9 ساسانیان 220 تا 650.
شکست کوشانیان و تسخیر کوشان شهر به دست ساسانیان. اطلاعات درین باره در نوشتۀ ایران شهر به خط پهلوی که اصل آن از بین رفته و ترجمۀ ارمنی آن از موسی خورنۀ از قرن پنجم م. بجا مانده است.
2-10 کیداریان از حدود ۴۶۵-۳۶۰ م.
در بلخ، بدخشان، کابل و جلالآباد پایان فرمانروایی کوشانیساسانیان خلاء قدرتی را در اواخر سدۀ چهارم میلادی بوجود آورد که بزودی توسط نخستین قبیلۀ هونها پُر شد. خاستگاه آنها در آسیای میانه یا منطقۀ دریای سیاه بود و به کیداریان معروف بودند. کیداریها در طی دهۀ بیست از سدۀ پنجم میلادی (سالهای ۴۲۰) در شمال افغانستان و قبل از تازش بهسوی شرق و فتح پیشاور بهقدرت رسیدند. کیداریان از سال ۴۵۶ میلادی به بعد علیه ساسانیان جنگیدند. فرمانروایی صدسالۀ کیداریها در دوران اوج اقتدار خود، از آمودریا تا دریاچه آرال گسترده بوده، و پایتخت آنها در فرارود (ماوراءالنهر)، در منطقهای که متون تاریخی آنرا "جنوب هونوک 'سرخ' " (مکان نامعلوم) نامیدهاند، واقع بوده و در سدۀ پنجم میلادی بهسوی غربِ کیوَۀ "سفید" (مکان نامعلوم) منتقل شدهبود. در این منطقه کیداریها در سالهای ۴۵۰ میلادی، با یورش قوم کوچنشین جدیدی بنام هفتالیان مواجه میشوند.
2-11 هفتالیان (هون های سفید) یا خیون ها:
ح.۵۶۵-۴۷۵ م. : در بلخ و بدخشان؛ ۵۳۵-۴۵۰ م. : در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی و قندهار؛ و ۵۶۵-۴۸۵ م.: در حوزۀ بادغیس. بوداهای بامیان و آثار فندقستان احتمالاً از همین دوره میباشد. ح.۵۶۵-۴۷۵ م. : در بلخ و بدخشان؛ ۵۳۵-۴۵۰ م. : در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی و قندهار؛ و ۵۶۵-۴۸۵ م.: در حوزۀ بادغیس
بامیان جاییکه دو تندیس بزرگ بودا به احتمال زیاد در اواخر حکومت هفتالیان بنا شدهاند. نقاشیهای مغارههای بامیان نخستین نقاشیهایی دنیا هستند که در آن از رنگ روغنی بهکار رفتهاست. نسخههای خطی که بین دهههای هشتاد تا اواخر نود میلادی از دوران هفتالیان و کوشانشاهیان در افغانستان بدست آمدهاند نشان میدهند که هفتالیان زبان باختری (بلخی) را به خط یونانی که از دوران کوشانیان بطور سنتی بعنوان خط اداری در این منطقه بکار میرفته مینوشتند. هوانتسنگ در سفر خود به کابل در زمستان سال ۶۴۴ میلادی این شهر را اینچنین توصیف کرده: "هوا بسیار سرد و یخی است، مردان اینجا ذاتاً نیرومند و تندخو هستندو شاه یک ترک است. ایمان انها به بوداگری راسخ است. او به اموختن ارج می ند و هنردوست است". دو تندیس بزرگ از بودا در بامیان به بلندای ۵۵ متر و ۳۸ متر، بزرگترین تندیسهای بودا و بلندترین مجسمههای سنگی در جهان به شمار میآمدند، و برای زمانی طولانی از جاذبههای اصلی گردشگری در افغانستان بودند. اطراف تندیسها صدها مغاره وجود دارد که گفته میشود قبل از اسلام راهبان بودایی در آنها مشغول عبادت و آموزش آموزههای بودایی بودهاند.
پیکرۀ بوداسف بدستآمده از نیایشگاه فندقستان در ولایت پروان، در سده هفتم پس از میلاد، درموزیم گیمه در پاریس است . این پیکره پر از نقاشیهای مذهبی بوده و در بیشتر این نقاشیها تصویر زنان و مردان نقاشی شدهاست. برخی از این نقاشیها مربوط به لحظاتی از زندگی بودا میشود. معابد صخرهای متعددی در دره بامیان، در قلب رشتهکوههای هندوکُش، در مسیری صعبالعبور واقع هستند، که سرزمینهای باستانی کاپیسا و باختر را به یکدیگر متصل میکرد در بامیان معابد بودایی وجود دارند که در آن پیکرههای گِلی رنگآمیزیشده موجود بوده و احتمالاً در سده سوم میلادی بنا شده و هنوز تا سدههای هعتم و هشتم میلادی فعال بودهاند. این معابد از هنر ساسانیان ایران و بعدها از فرهنگ هندی گندهارا و پُست-گوپتا تاثیر پذیرفته بودند. فُندُقِستان: معبدی کوچک در مسیر بامیان است که تندیسهای زیبای آن از گِل نپخته رنگآمیزیشده، با قدمت سده هشتم میلادی با ویژگی تاثیرپذیری از سبکهای همزیستگونه متعدد ایرانی، هندی و آسیای میانه است.
3- تاریخچه مختصردوران اسلامی
حمله (اعراب) مسلمان به افغانستان، در دوره خلافت خلفای راشدین ۶۶۱-۶۳۲ م. صورت گرفت. سپاهیان عرب پس از شکست دادن ساسانیان در جنگ قادسیه و جنگ نهاوند (۶۴۲ م.) بسوی شرق تاختند. مقاومت مردمان سرسخت بومی این سرزمین مانع جدی برای اعراب بیانگرد بود. بدین ترتیب، پیشرفت سریع اسلام، در این سرزمین که از طریق قندهار و غزنی به سوی قلب افغانستان پیش میرفت، به پیشرفتی کُند و سخت تبدیل شد، کابلشاهان (رَتبیلشاهان یا هندوشاهان) در کابل رهبری مقاومت را بر عهده داشتند. اهمیت شهر کابل در عهد فرمانروایی این دودمان از کاپیسا پیشی گرفته بود. سرانجام کابل پس از محاصره یک ساله، در سال ۶۶۴ میلادی توسط اعراب فتح شد. ابوریحان بیرونی، تاریخدان عهد غزنویان، در گزارشی از سفرش به هند در کتاب تحقیق ماللهند، از ایستادگی کابلشاهان با دیده حرمت نگریسته: " حال که هندوشاهیان منقرض شدهاند، و از تمامی این دودمان هیچ کسی باقی نمانده، باید بگوییم، با تمام جلال و شکوهشان، هرگز از انجام کاری که شایسته بود کوتاهی نکردند، آنها مردان والامنش و نجیب بودند"
-طاهریان: ۸۲۱-۸۷۲ م.: تنها در حوزههای هرات و بادغیس
-صفاریان: ۸۶۱-۱۰۰۲ م.: در بُست و سیستان؛ ۹۰۰-۸۷۵ م.: در حوزه قندهار
-سامانیان: ۸۷۵-۹۹۹ م.: در حوزههای هرات، بادغیس، بلخ و بدخشان؛ ۹۸۰-۹۰۰ م.: در حوزه قندهار؛ و ۹۹۹-۹۱۰ م.: در حوزههای بُست و سیستان
-غزنویان: ۹۶۲-۱۱۴۸ م.: در غزنی؛ ۱۱۴۸-۹۸۶ م.: در کابل و قندهار؛ ۱۱۴۸-۹۹۹ م.: در جلالآباد، بُست و سیستان؛ و ۱۰۳۸-۹۹۹ م.: در هرات، بادغیس، بلخ و بدخشان
- سلجوقیان: ۱۰۳۸-۱۱۵۳ م.: تنها در حوزههای هرات، بادغیس، بلخ و بدخشان
-غوریان: ۱۱۴۸-۱۲۱۴ م. در سال 1140 علاء الدین غوری معروف به جهانسوز ، غزنی را به آتش کشید و در سال ۵۳۵ هجری قمری (۱۱۴۰ میلادی) غوریان شهر با شکوه غزنی را که زمانی لقب عروس شهرها را داشت به تصرف خود درآوردند. علاالدین غوری معروف به جهانسوز این شهر زیبا را به آتش کشیده اجساد سلاطین غزنوی مگر محمود و پسرش مسعود را از قبرها بیرون کشید و سوزاند. غوریان که همواره خواب رسیدن به سرزمین زرخیز هندوستان را میدیدند، بعد از ویران ساختن غزنی در اسرع وقت رهسپار هندوستان شدند. یکی از غلامان ترک غوریان بنام قطب الدین تخت و تاج دهلی را تصاحب کرد و پس از وی غلامان ترک به مدت یک قرن این تخت و تاج را در اختیار داشتند.
- خوارزمشاهیان: 1219 تا حدود 1248
-حملۀ مغول: 1221 م. چنگیز 1155 تا 1227
- ایلخانیان: ۱۲۵۶-۱۳۳۵ م.: در حوزههای هرات و بادغیس
-آل کرت: ۱۲۴۵-۱۳۸۱ م.: تنها در حوزههای هرات و بادغیس
- کیانیان: ۱۲۶۰-۱۳۸۱ م.: تنها در حوزههای بُست و سیستان
- چغتایی ها: ۱۳۳۰-۱۳۸۱ م در حوزههای بلخ، بدخشان، کابل، جلالآباد، غزنی و قندهار
- تیموریان: ۱۳۸۱-۱۵۰۶ م
تیمور لنگ 1336 تا 1405. تیمورلنگ چندین بار این سو تا آنسوی هندوکش را زیر سم ستوران خود گذراند؛ مشهورترین لشکرکشیهای وی در ۸۰۱ هجری قمری (۱۳۹۸ میلادی) انجام شد که طی آن هندوستان فتح و دهلی غارت گردید و یک بار دیگر پس از چنگیز این نواحی دستخوش چپاول و ویرانی شد.
با مرگ تیمور در سال ۸۰۷ هجری قمری، پسر چهارمش شاهرخ، حکومت هرات و نیز ماورءنهر را بدست گرفت. وی هرات را به عنوان پایتخت خود بر گزید، حصارهای آن را مرمت و بازسازی کرد و در آن بناهای مجللی ساخت، و این شهر بصورت مرکز مهم سیاسی و بازرگانی منطقه در آمد. در این سالها معماران، نقاشان، علما و محققان و موسیقی دانان مورد تکریم و تجلیل فراوان قرار گرفتند. بزرگترین هنرمند میناتوریست استاد کمال الدین بهزاد، در حدود سال ۸۴۴ هجری قمری (۱۴۴۰ میلادی) در هرات تولد یافت و در دربار سلطان حسین بایقرا، آخرین شاهزادهای تیموری، زندگی کرد. بخش اعظم دوره صدساله حکومت تیموریان در افغانستان شاهد رونق و رفاه و پیشرفت این کشور بود.. ظهیرالدین محمد بابر بزرگترین فرزند عمر شیخ شاهزاده تیموری بود که بر فرغانه حکم میراند.. او شهر کابل رابرای آب و هوای مطبوع و اهمیت بازرگانی و سوق جیشی آن به عنوان مرکز خویش برگزید. بعد از فتح هند دیگر هیچگاه به کابل بر نگشت، اما بنا به وصیت خود، جسدش را بعد از مرگ به این شهر آورده و در باغی که خودش بنام باغ بابر دایر کرده بود منتقل و دفن نمودند.
-صفویان: 1502 تا 1722، میرویس در کندهار 1708. گورکانیان در هند 1526 تا 1858. بابر 1526 تا1530
-هوتَکیان ۱۷۰۹-۱۷۳۸ م.: در قندهار؛ ۱۷۳۸-۱۷۲۲ م.: در حوزههای سیستان، بُست، هرات، بادغیس
- افشاریان ۱۷۳۸-۱۷۴۷ م.: در قندهار، بُست و سیستان؛ ۱۷۵۰-۱۷۳۸ م.: در هرات و بادغیس
3-1 تشکیل حکومت افغان
احمدشاه ابدالی، در سال ۱۷۴۷ میلادی، دولتی در محدوده افغانستان فعلی پدید آورد. دانشنامه بریتانیکا، شاهنشاهی احمدشاه درانی را آخرین امپراتوی افغان خواندهاست. این دانشنامه میافزاید که شاهنشاهی احمدشاه درانی پس از امپراتوری عثمانی، دومین امپراتوری جهان اسلام در نیمه دوم قرن هجده بود که حدود قلمرو آن را از مشهد تا دهلی و از آمودریا تا دریای عرب دربر میگرفت الفنستون، محقق نامور انگلیسی، که از احمد شاه درانی به عنوان مؤسس افغانستان معاصر یاد کردهاست، مینویسد: «احمدشاه خردمندانه، اساس یک امپراتوری بزرگ را نهاد. هنگام در گذشت او متصرفاتش از غرب خراسان تا سرهند و از آمو تا دریای هند گسترش داشت و این همه را یا با انعقاد پیمان بهدست آورده بود و یا عملاً (با زور شمشیر) تصرف کرده بود. از سال ۱۱۶۰ هجری قمری (۱۷۴۷ میلادی به بعد حکومت مستقل افغانستان را همواره دو خانواده از طایفه ابدالی در دست داشتهاند. از سال ۱۱۶۰هجری قمری (۱۷۴۷ میلادی) تا ۱۲۵۱ هجری قمری (۱۸۳۵ میلادی) تاج و تخت این کشور در دست سدوزاییها بود؛ و از آن پس به خانواده محمدزایی که از همان طایفه بودند تعلق گرفت.
پس از مرگ امیرحبیب الله خان پسر سومش، امان الله خان تخت و تاج پدر را تصاحب کرد. و به عنوان شاه افغانستان پذیرفته شد. محمدنادر شاه-محمدظاهر شاه-محمدظاهر، هنگامیکه بجای پدرش نشست فقط ۱۹ سال داشت. محمدظاهر کمتر از ده سال داشت که به فرانسه اعزام شد، وی الی شانزده سالگی در اروپا بسر برد، افغانستان از ۱۹۷۳ به بعد گرفتار جنگهای داخلی، دوران کمونیستها (۱۹۹۲-۱۹۷۸) و دوران مجاهدین و طالبان (۲۰۰۱-۱۹۹۲) شد و در سال 2001 دولت اول و دوم کرزی صاحب و در سال 1392 دولت سوم داکتر اشرف غنی و درسال 2020 دوباره به تصرف طالیان درامد
4- معماری در افغانستان
معماری هنر و دانش طراحی بناها و سایر ساختارهای کالبدیست. تعاریف جامعتر، بیشتر معماری را شامل طراحی تمامی محیط مصنوع از طراحی شهری و طراحی منظر تا طراحی خرد جزییات ساختمانی و حتی طراحی مبلمان میدانند.
هزاران سال است که فرهنگ تمدنهای مختلف مانند هخامنشیان، فارسها، یونانیان، بودیست و مسلمانان افغانستان را متاثر ساخته است. نشانههای این فرهنگها و تمدنها در سراسر کشور و در بناهای مختلف هویدا میباشد. از شهر بلخ تا جنوب شهر زیبای قندهار و شهر هرات و بامیان .
بايد توجه داشت که امروزه واژه « معماری » در دو معنای وابسته بکار می رود:
اول: معماری به عنوان «فرايند ساماندهی فضا» که اورده شده است که يک فعاليت خلاقانه است و بر پايه ی علمی-تجربی، هنر و فناوری میباشد و بيشتر از سوی معماران این برداشت صورت ميگيرد.
دوم: معماری به عنوان «نتیجه ساماندهی فضا» محسوب میشود به این معنی که به ساختمانهايی اشاره دارد که پيش از ساخت آنها اين فرآيند پيموده شدهاست. اين برداشت بيشتر از سوی باستانشناسان و مورخين معماری بکار می رود.
یونانیان توانست توسط معماران یونانی شهرها و قلعه های در هرات قندهار مزار شریف پروان و بدخشان اعمار نماید. پس از یونایان، یونانیان باختری بناهای زیبا اعمار نمودند. باختریان یونانی پس از شکست از لشکر سکها به جنوب افغانستان یا کابلستان حکومتی را بنا نمودند .
دیری نگذشت که هنر معماری یونانیان با هنر معماری هندوستان برخورد کرد و هنر گندهارا را ساختند که در عصر خود نظیر نداشت. مهندسان افغانی تا ورود کاغذ همه طرح ها را در پوست ترسیم می گردند. پس از ورود اعراب مهندسان استفاده از قلم و کاغذ را فرا گرفتند .
با توجه به تحقیقات کم درباره مهندسی و معماری افغانستان تنها جایی که فعلا بعضی از اثار در ان موجود می باشد و سالم است کابل است.تنها کتاب موجود در این زمینه کتاب مقدمه ای بر تاریخ معماری و شهرسازی افغانستان است. در ساختمانهای کابل در داخل اطاقهای خود از گچ زیاد استفاده میشد. در چهار گوشه اطاق از ستونهای گچی با نقش ونگار استفاده مینمودند. سقف اطاق با اشکال از گچ پلستر کاری میشد. طوریکه اول سیم جالی را در سقف می گرفتند سپس روی آن گچی می ریختند . سپس در قالبهای چوبی انواع گلها و خط های گچی را می ریختند و آنها را توسط گچ به سقف نصب میکردند. که معماران کابل درین سبک مشهور شده بودند.
در محل بنام سمنت خانه از ریک گچ تخم مرغ البسه کهنه وغیره مواد توسط دست سمنت تر ساخته میشد. سپس آنرا بالای اسبها و الاغ ها به شهر آورده بفروش می رساندن. کابل در سال ۱۲۵۹ در حدود صد هزار شهروند داشت. در سال ۱۱۵۵ کابل تنها ده هزار شهروند داشت زمانیکه پایتخت افغانستان از قندهار به کابل انتقال کرد. خانه های ویلایی در آن زمان در حدود ۲ الی ۳ طبقه می رسید، این خانه ها در احاطه چهار دیواری موقعیت داشت.
این چهارئیواری فقط یک ورودی داشت. که گاهگاهی نقش و نگار فلزی نیز در آن مشاهده میشد. خم و پیچ کوچه های باریک آن بد بو و متعفن بود. این کوچه ها یک پی دیگر توسط جویچه ها با هم دیگر تقاطع می گردید . آب جوی ها در خندقها می ریخت. توالت ها عموماً در قسمت بام ها موقیعت داشت، و مستقیمأ ً به داخل کوچه ها تخیله می شد. و باعث تعفن در کوچه ها میگردید.
مردم فقط محیط خانه ، کار و مسجد را مراقبت می کردند و توجهی به کوچه و محل های عمومی نداشتند. نظم و ترتیب داخلی به مراتب بهتر از فضأ خارجی خانه بود.
زمانیکه عبدالرحمن خان در سال ۱۲۶۰ به ریاست جمهوری رسید و تصمیم گرفت تا کاخش را خارج از حویلی چهار دیواریش بسازد. نامبرده محل اصلی زندگیش را در قسمت شمال رودخانه کابل اعمار کرد که الان به نام شهر نو می باشد.
عبدالرحمان خان یک شیوه کاملاً جدیدی را در افغانستان رونق داد. یعنی مهندسی خارجی که بر علاوه ساختمان های قبلی که به داخل توجه بیشتر داشت به خارج توجه نیز داشته باشد. ، نماهای اصلای روبوری باغ ها بود. عبدالرحمن خان طرح و نظریات شخصی اش را در قسمت مهندسی تطبیق می نمود.
راهروهای تاق دار که نوعی از مهندسی آسیا میانه بود در ساختمان هایش دیده می شد. عبدالرحمان خان قبل از امیر شدن سال ها در تبعید در بخارا اقامت داشت. طبیعتا در ان سالها بخارا وجه پیشرفتهتری از کابل داشت و انواع بناها با نقشههای مربعی استفاده میشده است. بخارا در دران سامانیان در اوج معماری و هنر بوده است و هنرمندان و مهندسان بسیاری را تربیت نموده است.
عبدالرحمن خان بیشتر از نقشه های مربعی، ساده و یک طبقه استفاده می کرد. که شامل گنبد مرکزی، سالن عمومی هشت ضلعی با اطاق های مربعی که هر کنج آن با راهرو های ستونی وصل گردیده بود. نما های ساختمان عموماً از گچ و آهک استفاده می شد.
امیر حبیب الله خان ۱۲۸۰-۱۲۹۸ توجه بیشتر به سبک و مهندسی هند انگلیسیکرد. این نوع مهندسی به اردوگاهای نظامی که دارای پشت بامهای شیبدار بود شباهت داشت. سردار نصرالله خان پسر دوم عبدالرحمان خان یک تغییر عمده را در قسمت مهندسی افغانستان در ابتدای قرن ۲۰ آورد. سردار نصرالله خان بنابردعوت ملکه وکتوریا انگلستان در سال ۱۲۷۴ رهسپار لندن شد. در جریان اقامتش در آنجا در یکی از خانه های رونیسانس ایتالیایی سکونت داشت.
نقشه آین خانه وی را بسیار جذب کرد و در وقت برگشت به سوی کابل نقشه این خانه را نیز با خودش آورد. نمونه این خانه را در قصر خویش در کابل اعمار نمود، و به نام ذینالعماره مسمی ساخت. امیر امان الله خان با توجه به زندگی در اروپا و دیدن شهرهای زیبای فرانسوی و المانی بیشتر نقشههای اروپایی را به کابل اورد و دیگر از نقشههای سابقه و معماری سنتی افغانستان خبری نبود او ساختمانی به اسمی عین العماره را اعمار نمود.
برعلاوه آن امیر امان الله تزئینات دیگری را که وابسته به تزئینات شعله مانند که در مهندسی گوتیک فرانسه رواج داشت، را نیز وارد مهندسی اسلامی نمود، مانند پیش برامدگی در طبقه دوم، نشانه حلقه گل در بالای دروازه. بزرگترین طرح شاه امان الله خان طراحی شهری به اسم دارالامان که ۹ کیلومتر دورتر از شهر نو بود ایجاد نمود.
قصر دارالامان که اولین ساختمان بتنی و خشتی افغانستان است در این شهر و در مرکز شهر ساخته شد که در سال 2017 طی حکم ریس جمهور از سوی موئلف مقاله و تیمش بازسازی آن شروع گردید و در سال 2019 به اتمام رسید
شاه افغانستان از شاروالی برلین تقاضا به عمل آمد تا مهندسین و انجنیران خویش را به کابل بفرستند. اما نقشه و طرح ایشان مورد قبول شاه قرار نگرفت. بعداً شاه رو به مهندس تازه وارد اندرگودارد که همراه با باستان شناسان فرانسوی وارد کابل گردیده بود نمود. طرح و نقشه گودارد مورد قبول شاه قرار گرفت. سپس طرح مهندسان المانی برای قصر دارالامان مورد پذیرش شاه قرار گرفت و در سال ۱۳۰۱ اولین قانون ساختمانی و یا نظام نامه را صادر نمود. در این نظام نامه از همه گان تشویق برای ساختن بناها به عمل آورده می شد. زمین به کسانیکه در مدت یکسال خانهای مطابق با معیارهای ساختمانی میساخت رایگان داده میشد. یکی دیگر از تغییرات امان الله خان این بود که تا پایتخت را از کابل به پغمان که در۲۰ کیلومتر آن قرار داشت انتقال دهد.
در قسمت ورودی پغمان به مناسبت بزرگداشت استقلال افغانستان بنائی را به اسم طاق ظفر ایجاد نمود. این طاق شبیه بنائی بود که در شهر پاریس موقعیت دارد. از آن پس تمام وابستگان شاه نیزخانه های شبیه خانه های اروپائی را در حومه محلات عمومی و باغ های عمومی ساختند.
پهنه عمومی شهر با مسجد، نندارتون، شفاخانه، کتابخانه، هوتل، چائی خانه های مجهز با محل نمایشات و موسیقی ساخته شدند.
در نظام نامه ساخت و ساز دارالامان، قانون ساختمانی طوری بیان گردیده بود که نه تنها خانه ها باید از بیرون معلوم شود بلکه خانه ها باید از یک دیگر در حدود ۱۵ متر فاصله و در حدود ۱۰ متر عقب تر از محل ورودی ساخته میشد.
به همین لحاظ تمام شهر به یک باغ بزرگی شباهت داشت. این طرح را می توان باغ شهر مدرن در زمان خودش دانست. در قرن بیست جامع شهرسازان به این نتیجه رسیدند که زندگی در یک باغ هم در روحیه شهروندان تاثیر خواهد داشت هم در کاهش جرم و جنایت. حال در 100 سال پیش شاه امان الله خان چه تفکر پیشرفته ای داشته است که باغ شهر ایجاد کرده است.
معمار باش ها نقشه ها را با در نظر داشت تصاویر ساختمانی که در مجلات اروپائی و امریکائی بود ترسیم می نمودند. حتی بسیاری از اعضأی شاهی به یک معمار باشی شناخته شده مبدل شده بود.تغییرات حکومت نادر شاه در قبال شهرسازی نیز قابل دید است. نامبرده نخست تمام املاک شاهی را به خزانه عامه انتقال داد. بعداً کار امتداد شهر دارالامان را ملغی و به عوض وسعت شهررا از جنوب غرب کابل به شمال غرب انتقال داد. در دوران حکومت ظاهر شاه زمانیکه شاه محمود خان صدراعظم افغانستان نتوانست تا یک ارتباط مستحکم را بین دولتهای امریکا و افغانستان ایجاد نماید، از سمت برکنار شده و داود خان پسر کاکای ظاهر شاه به مقام صدراعظمی رسید.
زمانیکه تنش ها بین امریکا و افغانستان به وجود آمد، داود خان تلاش به محکم ساختن ارتباط با اتحاد جماهر شوروی شد.»کمک و همکاری شوروی از ۱۳۴۰-۱۳۷۱ آدامه داشت. سه دهه کمک و همکاری های فنی و حرفهای شوروی تحول شگرفی در قبال مهندسی افغانستان به جا گذاشت.
بیشترین پروژه های عمومی و زیرساخت ها توسط دولت شوروی ساخته شد. روسها طی مدت زمان که در افغانستان بودند معمولاً در مزار شریف کابل و شبرغان بلاکهای رهایشی را بنا نمود. وجود روسها در زمینه معماری و شهرسازی و زیربناهای افغانستان نعمتی برای افغانستان بود اما متاسفانه از ان استفاده نشد. بیش از 90 درصد زیربناها و ساختمانهای اساسی و نقشهبرداری ها افغانستان در زمان روسها ایجاد شد. در دوره 15 ساله از حکومت جدید متاسفانه در بخش زیربناها کار اساسی انجام نشده است و بیشتر به ظاهر پروژهها توجه شده تا به زیربناها . دلیل اصلی ان وجود وزرا و کارشناسان غیر مسلکی و تکیه بر چوکی وزارت شهرسازی و مسکن بوده است.
از سال 1380 به بعد سرعت ساخت و حجم کاری در افغانستان زیاد شد اما اما متاسفانه تمام سبک و نوع ساختمان ها بی نظم و پر هرج و مرج بودند. بسیار از شیوه های ساختمانی از کشور های همسایه چون پاکستان، ایران و بسیاری ازممالک عربی، و حتی از ممالک دور دست همانند اروپا و امریکا مختلط با شیوه های افغانی وارد گردیده است. بسیار از شهروندان شهر ، کابل را همانند یک شهر افغانی در نمی یابند. مهندسان متخصص میدانن که زیربنا اصل و اساس یک شهر را تشکیل میدهد اما در این 15 سال هیچ کار زیبربنایی اساسی انجام نشده است و صرف تبلیغات و افتتاح پروژههایی پر از مشکل وغیر اصولی شده است.به طور نمونه کدم بخش از شهر کابل فاضلاب دارد، سیستم گرمایشی اصولی کجاست، سیستم ابرسانی و کانالیزاسیون کجاست. متاسفانه به دلیل فقدان دانش و علم در افغانستان با افتتاح پروژههای بی اهمیت و بدون اساس انجنیری مردم را بازی می دهند در صورتی که هم اکنون وضعیت اب کابل به حد خطر رسیده است.
5- معماری اسلامی
هنر اسلامی یکی از دورانهای شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری بهشمار میآید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و مانند آنها میشود. معماری اسلامی، شیوه ای از معماری است که تحت تأثیر فرهنـگ اسـلامی بوجـود آمـده و دارای ویژگیهای خاص خود میباشد.
معمـاری کـشورهای اسلامی تحت تـأثیر ایدئولوژی اسـلام در طـول زمـانی مـشخص قـرار گرفته و به همین خاطر دارای برخی ویژگیهای مشترک شدند. گستره زمانی معماری جهـان اسـلام را میتوان از سالهای اولیه ظهور اسلام تا پیش از گستردگی عـام معمـاری مـدرن دانـست. بـا ایـن حـال نمیتوان ایــن گــسترگی و نقــش اثــر گــذار در معماری را در همه مناطق یکسان دانست. بـه عنــوان نمونــه چنــین نقــشی در مــصر از سال 924 (قمری) به وجود آمد. درخشانترین و مستحکمترین تمدنهای تاریخ از یک منظر با یکدیگر اشتراک دارند، بدین معنا که اصالت هنر برای آنها تقدسی ویژه داشته است. معیار اساسی برای ارزشیابی تمدنهای باستانی، معماری آن هاست. آثار معماری خاورمیانه، هر کدام با الهام از حال و هوا و سبک معماری سرزمین خود به شکلی مجذوبکننده و جالب توجهاند. معماری شرقی ویژگیهای مردمیتری از معماری غربی دارد. فرهنگ غنی شرق و اصل خانواده در شرق محور اصلی معماریها بوده است. ”معماری اسلامی یکی از بزرگترین جلوههای ظهور یک حقیقت هنری در در کالبد مادی بشمار میرود. از لحاظ تاریخی معماری اولین هنری بشمار میآید که توانست خود را با مفاهیم اسلامی سازگار نموده، از طرف مسلمانان مورد استقبال قرار گیرد. معماری اسلامی بعنوان یکی از موفقترین شیوههای معماری در تاریخ معماری جهان قابل بازشناسی است. در یک نگاه جامعنگر میتوان پیوستاری ارزشمند و پویا را در بناهای اسلامی باز شناسی کرد که موجب شده تمامی آنها در قالبی واحد با عنوان معماری اسلامی در کنار یکدیگر قرار گیرند“. معماری اسلامی در افغانستان متاثر از دو بخش اصلی دانست؛
1.یکی خارج از فرهنگ، نوع معماری و سیستم بومی افغانستان
2.دوم متعلق به فرهنگ معماری و شهرسازی افغانستان قبل از اسلام
به طور مثال انواع قوسها و گنبدها، دیوارهای سنگی و خشتی که پیش از اسلام بودهاند و پلان و مهندسی مدارس، مکاتب، خانهها و قصرهایی مربوطه به دورهای مختلف مثل هفتالیان، ساسانیان و ایلخانیان بوده است. در زمینه تزیینات معماری دوره اسلای نیز هنر کاشیکاری به دوران هخامنشی و ایلام (ـ ۶۴۵ ق.م) و گچبری به دوران ساسانی برمیگرد. با آغاز دوره اسلامی، رنگها و طرحهای سنتی، کاشیکاری و ایینه کاری به اوج خود رسید.
افغانستان چهار راه تمدنها بوده و هست و فنون و هنرهایی زیادی از تمدنهای شرق و غرب، بین النهرین، آشور، کسب کرده و اوج این هنرها در دوره اسلامی بوده است. پژوهشگران تاریخ هنر و معماری اسلامی بر این عقیده اند که: فقهای صدر اسلام در مواجهه با شهرنشینی روز افزون جامعه در قرون دوم تا یازدهم، به تعریف ماهیت و اجزای ساختمان در بافت شهری، تعیین حقوق و مزایای بنا و تعریف عرصههای خصوصی و عمومی میپرداختند، که این تعاریف را از سنت پیامبر (ص) و همچنین عرف زمان خود استنباط نموده اند و زیستگاههای نخستین اسلامی نیز بین این دو قطب توسعه پیدا کرده است.
بدون شک بنای مساجد را میتوان پایه اصلی معماری اسلامی قلمداد کرد. همان طور که از نام این سبک معماری پیداست پیدایش این سبک با ظهور اسلام و تاثیر آن بر معماری رواج یافت و نمودهای آن را میتوان در مساجد، آرامگاهها، قصرها و دژها مشاهده نمود. از اولین نمودهای این هنر میتوان به گنبد صخره در اورشلیم اشاره نمود. که در قرن 6 میلادی ساخته شد و کاشیهایی با نقوش آبی، سبز و طلایی از گل، بته و تاج بود.
در مکان معبد دوم اورشلیم. مسلمانان باور دارند این مکان مکانی بود که پیامبر اسلام از آن به بهشت عروج نموده بود. در اواخر قرن 7 و اوایل قرن هشتم استفاده از هنر گچ کاری در معماری به اوج رسید که نمونه آن را در قصر صحرا در اردن امروزی میتوان یافت. هنر اسلامی با تغییر پایتخت امپراطوری عباسیان به بغداد و سپس به سامرا نیز نمونههایی را به یادگار گذاشت. از آن جمله میتوان به مسجد بزرگ سامرا اشاره نمود که منارههای یلند آن مثال زدنی است.
هنر معماری ایران در دوران ساسانیان تا قبل از قرن 10 میلادی نمونه ای از دوران اوج هنر معماری اسلامی است که بر کشورهای اطراف نظیر سوریه نیز اثرگذار شد. مسجد جامع سامرا یکی از مسجدهای مشهور دوره خلافت عباسیان در شهر سامرای عراق است که در سال ۲۳۷ قمری / ۸۵۲ میلادی ساخته شد و سازه پرآوازه آن، مناره اش است کهبه الملویة (به معنای: پیچاپیچ، پیچیده گردان) مشهور است.
مسجد جامع سامرا، در دوران عباسیها ساخته شد که مناره حلزونی شکلی که دارد از مهمترین شاخصههای آن به شمار میرود، این مناره با ارتفاع ۵۳ متر یکی از بلندترین منارههای جهان اسلام محسوب میشود. باگسترش قلمرو مسلمانان به اسپانیا و شمال آفریقا معماری اسلامی در این کشورها اثرگذار شد و معماران با سبک معماری اسلامی در این مناطق به ساختن بنا پرداختند و نمونه ای از آن مسجد حسنین در قاهره است که نمونه های خوبی از هنر معماری اسلامی در آن نمایان است.
برخی از محققان نظیر پورفسور ویلبر معتقدند که اجرای هر طرح معماری به سه عنصر اجتماعی بستگی دارد.
اول جامعه ای که به آن طرح نیازمند است؛
دوم شخص یا اشخاصی که از اجرای طرح حمایت می کنندو هزینه مالی آن را متعهد میشوند؛
سوم معمار یا استاد کارانی که طرح را اجرا میکنند.
مطالعه درباره معماری اسلامی, نشان دهنده چگونگی گسترش آن در طی پانزده قرن گذشته است. در هر دوره بناهایی با ویژگیهای گوناگون در روستاها, شهرها, جادههای کاروانی, مناطق کویری, گذرگاههای کوهستانی و شهرهای ساحلی ایجاد گردیده که کاربردهای متفاوت داشته اند. اهمیت معماری اسلامی وقتی آشکار میشود, که بدانیم در ساختههای این دوره به کاربرد مادی و معنوی بناها که از مهمترین ویژگیهای آن است توجه شده است. برای دریافتن اهمیت این ویژگیها در گسترش معماری شایسته است طبقه بندی بناهای دوره اسلامی و کاربرد آنها را مشخص کنیم. بطور کلی بناهای دوره اسلامی را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد: الف) بناهای مذهبی. شامل مساجد, آرامگاهها, مدارس, حسینیهها, تکایا, و مصلی ها؛ ب) بناهای غیر مذهبی. شامل پلها, کاخها, کاروانسراها, حمامها, بازارها, قلعهها و آب انبارها.
6- شیوههای معماری افغانستان:
در این بخش برای اولین بار در تاریخ افغانستان و بعد 15 سال تحقیق و تالیف دها مقاله و کتاب و صحبت با افراد مسلکی و صاحب سبک در کشورهای مختلف سبکهای معماری افغانستان را اعلام میکنم. بدیهی است این تقسیم بندی با توجه به نظر موئلف و تجربه 15 ساله طراحی و تحقیق و پژوهش میباشد. لازم به ذکر است توضیحات مفصل و کامل و دلایل ان در کتابی نوشته شده است که به همین نام به زودی چاپ میگردد. معماری افغانستان را میتوان به دو بخش کلی زیر تقسیم کرد:
1.دوران قبل از اسلام 2.دوران بعد از اسلام
6-1 دورههای قبل از اسلام
سبکهای معماری افغانستان به هفت شیوه ه زیر تقسیم بندی میگردد:
1.شیوه بلخی2.شیوه باختری3.شیوه کوشانی
6-2 دورههای بعد از اسلام
4.شیوه خراسانی (کابل شاهان یا رتبیل شاهان، هندوشاهان، اعراب، طاهریان، صفاریان، سامانیان و سلجوقیان و غزنویان)
5.شیوه تیموری (شامل، غوریان، خوارزمشاهیان، ایلخانیان، آل کرت، کیانیان، چغتایی ها، تیموریان، صفویان)
6.شیوه امانی (شامل شاهنشاهی احمدشاه درانی محمدنادر شاه تا دوره ظاهر شاه)
7.شیوه مدرن (شامل از دوره ظاهر شاه به این سو)
6-3 عناصر اصلی معماری اسلامی
هر بنای دوره اسلامی چه بنای مذهبی, مانند مسجد و مدرسه و چه غیر مذهبی, مانند کاروانسرا و قصرها از فضاهای گوناگون تشکیل میشود و گاهی نیز ممکن است فضای تازه به صورت الحاقی به بناهای دیگر اضافه شود؛ مثلاً مناره یا منار در مسجد و مدرسه که جزیی از بناست و به طور مجزا هم کاربرد دارد.
6-4 روشهای ساخت و تزیین در معماری
بدون شک ایجاد بناها, چه مجموعههای مذهبی و چه غیر مذهبی, مستلزم آگاهی از علومی چون هندسه, ریاضی و طراحی بوده است و استادکاران طی قرون متمادی با بهره گیری از علوم, توانسته اند شاهکارهایی در هنر معماری به وجود آورند. متأسفانه در متون تاریخی دوره اسلامی مطالب مهم و تصاویر چندانی در مورد چگونگی ایجاد بناها به چشم نمیخورد. تنها نمونههای قابل ذکر دو نقاشی منسوب به بهزاد, با تاریخ ۸۷۲ هجری, در ظفرنامه و خمسه نظامی است. این نقاشیها در حال حاضر در دانشگاه هابکینز آمریکا نگهداری میشوند و در آنها نحوه ساخت مسجد جامع تیمور و همچنین کاخ خورنق به شیوه مینیاتور به تصویر کشیده شده است. در این نقاشیها تا حدودی تزیینات و ابزار و ابزار و وسایل معماری مرسوم آن روزگار مانند داربست, گونیای چوبی, اره, خط کش, بیل, تیشه, ماله, نردبان, و … و همچنین مصالح ساختمانی مانند سنگ, خشت, گچ, ملاط و کاشی و مراحل اجرای ساختمان نشان داده شده است. مورخان اسلامی چون بیهقی, ابن خلدون و خواجه رشیدالدین, مطالب سودمندی درباره معماری و معماران نوشته اند؛ از جمله نوشته اند معماران از علوم ریاضی و هندسه اطلاع داشتند و در احداث بناها قبل از هر چیز به طراحی و نقشه کشی مبادرت میورزیدند. فارابی فیلسوف بزرگ میگوید معماری مبتنی بر علم الحیل است و حیل, مهارت, هنر و فنی است که با کار استادانه و هنرمندانه در اشکال هندسی نشان داده میشود. هندسه مبنای معماری بود و معمار بسیار ماهر و استاد را مهندس میگفتند که به معنای هندسه دان است. بخشی از کتاب مفتاح الحساب نوشته جمشید کاشی ریاضیدان و منجم عصر تیموری, به معماری اختصاص یافته و در آن بخش از روشهای ساختن طاق و گنبد و مقرنس بحث میکند, از انواع طاقهایی که او شرح میدهد برخی را در بناهای تیموری میتوان دید:
6-4-1 پله: زینه یک اثر معماری مهم به حساب نمی آیدبلکه جز مهمی از معماری است به طور مثال زینه های مارپیچ در منارههای مساجد یا زینه به تهکوی ها یا پشت بام
6-4-2 تهکوی: تعداد بسیاری از مقابر مدفن اصلی شخصیتی مذهبی یا سیاسی هستند که زیر منزل اول ساخته میشدند. از آنجا که منزل اول باید محلی برای زیارت یا مراسم مذهبی میداشت, معمولاً محل قبر اصلی در تهکوی است. از قرن هشتم هجری به بعد نصب ضریح چوبی در روی مزارها به صورت سمبلیک متداول شد. صندوقهای چوبی منبت کاری شده نام بسیاری از چوبکاران هنرمند را برخود دارد.
6-4-3 نقش گنبد در معماری: گنبد، یکی از انواع پوششهایی است که برای پوشاندن سقف یک مکان میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. پس در درجه اول، کاربردی کاملاً ساختمانی دارد. پوشش غیر تخت، انواع گوناگونی دارد، مثل گنبد و انواع دیگر پوششهایی که در آن از قوسها و منحنیهای دیگر استفاده میشود. گنبد از نظر هندسی از دوران یک قوس حول محور عمود به وجود میآید. برای پوشاندن یک فضا، یا باید از پوششهای تخت استفاده شود و یا پوششهای قوسدار. معمار برای استفاده از پوشش تخت به تیر که عنصری افقی برای انتقال نیروهای سقف است احتیاج دارد.
از چند محل متفاوت به عنوان نخستین مکانهایی که پوششهای منحنی شکل در آنجا به کارفته، نامبرده میشود. ازجمله روستایی هشت هزارساله و مربوط به دوران نوسنگی در قبرس، کلده در میانرودان و عراق امروزی و همچنین مناطقی نورستان، شهر بلخ در افغانستان و در مصر و جنوب ایران در حوالی شوش و هفت تپه. گنبد در شهر هرات به اوج تکامل خود رسیده است. با ورود اسکندر مقدونی و برخورد تمدن یونان باستان با معماری شرقی زیبایی دو چندان به گندهار بخشید و در معماری اسلامی اوج هنر و زیبایی عارفانه به ان افزود شد. به جز قابلیتهای ساختمانی گنبد، که میتواند در مناطقی که مصالح لازم مانند چوب در اختیار نیست در پوشش فضاهای معماری به کار رود؛ میتوان به قابلیت آن در ایجاد فضاهای داخلی آزاد و بزرگ اشاره کرد. استفاده از تیرهای چوبی برای پوشش سقف، این محدودیت را نیز به همراه داشت که میبایست از ردیف ستونهای نزدیک به یکدیگر برای عبور تیرها استفاده شود. یعنی چون طول تیرهای چوبی نمیتوانست بیش از حد معینی باشد بنابراین لازم بود تعداد زیادی ستون برای نگهداری آنها برپا شود. در دوران اشکانی و سپس ساسانی، استفاده از تاق وگنبد رواج بیشتری پیدا کرد و ابداعات مهمی در این زمینه صورت گرفت.
در ارگ هرات و ارگ کابل و ارگ جلال اباد چندین تالار بزرگ را میبینیم که با استفاده از قوسهای بزرگ ایجاد شده است. معماری بیزانس با مشخصه قوسهای گرد، طاقها و گنبدهایش، تأثیر مهمی بر معماری اسلامی اولیه داشت. فرمهای زیادی از مسجد در مناطق مختلف جهان اسلام پدید آمده اند. گونههای جالب توجه مسجد شامل مساجد اولیه عباسی، مساجد T شکل، مساجد گنبد مرکزی آناتولی میشود. سبکهای اولیه در معماری اسلامی، مساجد با طرح عربی یا ستون دار را در سلسله امویان را ایجاد کردند. این مساجد از یک نقشه مربع یا مستطیل با حیاط بسته و شبستان مسقف پیروی میکنند. اکثر مساجد ستون دار اولیه سقفهای تخت در شبستان داشتند که به تعداد زیاد ستون و تکیه گاه احتیاج داشت. مزکوایتا در قرطبه/ اسپانیا مانند یک مسجد ستون دار و متکی بر بیش از 850 ستون ساخته شده است. مساجد طرح عربی تا سلسله عباسیان ادامه یافت. عثمانیان مساجد گنبد مرکزی را در قرن 15 با یک گنبد بزرگ در مرکز شبستان معرفی کردند. اغلب علاوه بر داشتن یک گنبد بزرگ در مرکز، گنبدهای کوچکتری نیز خارج از مرکز، بالای شبستان یا سرتاسر نواحی مسجد، در نواحی که نماز خوانده نمیشود، وجود دارد. گنبد مسجد قبةالصخره در اورشلیم احتمالاً شناخته شدهترین نمونه مسجد گنبد مرکزی است. مساجد ایوانی بیشتر به خاطر تالارهای گنبددار و ایوانهایشان که فضاهای طاق دار از یک سمت باز هستند، قابل توجه اند.
6-4-5 مصالح ساختمانی: در بناهای اسلامی همانند دورههای قبل از دوره اسلامی از مصالح مختلفی استفاده شده است. در واقع در دروه اسلامی مصالح جدید کشف نشده است بلکه روی بعضی از عناصر و مصالح بیشتر کار شده است به طور مثال کاشیکاری به دلیل ایجاد فضایی عرفانی و مقدس بیشترین پیشرفت خود را مدیون دوره اسلامی است.
6-4-5-1 خشت: خشتهای به کار رفته در معماری عموماً مربع شکل است که در کارگاههای خشتپزی ساخته میشد. خشت علاوه بر استفاده در ساختن بدنه بنا برای تزیین آن نیز نقش مهمی داشت و از اوایل اسلام تا دوره تیموری تزیین بیشتر بناها با خشتکاری است. همچنین از خشتهای پخته، و چهارتراش نیز استفاده میشد. طبق تحقیقات مولف و تیم متخصصین قصر دارالامان در سالهای 1395 الی 1396 روی 100 اثر تاریخی و ابده باستانی در افغانستان از جمله ارگ بالاحصار کابل، ارگ شاهی جلال اباد، شهر تاریخی بامیان، شهر تاریخی بلخ و ارگ کنر انواع خشتهای مربعی، مستطیلی و انواع خام و پخته استفاده شده است. خشتهای پخته رنگهای گوناگونی چون زرد کمرنگ, قرمز و قرمز تیره داشته که دلیل رنگ انها بیشتر بستگیبه خاک محل ساخت بنا داشته است. به طور مثال در ننگرهار شهر جلال اباد خاک رنگ سرخ دارد و خشتها بیشتر به رنگ سرخ است. ابعاد و اندازه خشتها هم ابعاد ۳*۲۰*۲۰, ۵*۲۰*۲۰ و ۵*۲۵*۲۵ سانتیمتر ساخته میشد و در قسمتهای مختلف بنا مانند گنبدها، منارهها و اتاقها به کار میرفت.
6-4-5-2 کاشی: کاشی کاری در دورههای مختلف تکامل یافته است اما در دوره سلجوقی به شکل حرفهای آغاز شد و در طی قرون متمادی بویژه در عهد تیموری و صفوی به اوج رسید. کاشی نقش عمده ای در تزیین بناهای دوره اسلامی داشت و با شیوههای متفاوت توسط هنرمندان کاشیکار به کار میرفت. استفاده از کاشیهای یک رنگ, کاشی هفت رنگ, کاشی معرق و تلفیق خشت و کاشی در دورههای سلجوقی, ایلخانی و تیموری و صفوی در تزیین بنا مرسوم بوده است. نمونه زیبای کاشی کاری را میتوان در مسجد جامع هرات دید که اوج زیبایی و هنر را در خود دارد. تزیین بخشهای گوناگون بنا, از پوشش گند و مناره گرفته تا سطح داخلی بنا و زیر گنبد و دیوارها و محراب با کاشیهای مختلف, بویژه کاشیهای معرق, به بناهای مذهبی و غیر مذهبی زیبایی خاصی بخشیده است مانند مسجد جامع هرات، روضه شریف مزار، مسجد میرهزار قندهار، مسجد گوهر شاد مشهد.
6-4-5-3 گچ: گچ از دیگر مصالح ساختمانی است که در تمامی ادوار در معماری استفاده شده است. از آنجایی که گچ از مصالح ارزان قیمت بوده و زود سفت میشده است, کاربردهای متعدد داشته و مورد توجه معماران بوده است. گچبری برای آراستن سطوح داخلی بناها, نوشتن کتیبهها, تزیین محرابها, زیر گنبدها و دیوارها و غیره به کار میرفته است. بسیاری از بناهای هفتالیان، سلجوقی و ایلخانی با گچبری تزیین شده اند. اهمیت گچبری در بناهای اسلامی به حدی بود که هنرمندان این رشته به «جصاص» معروف بودند و نام بسیاری از این هنرمندان در کتیبههای بناها به یادگار مانده است. علاوه بر این, هنرمندان گچبر در قرن پنجم تا دهم هجری از شیوههای گوناگونی مانند گچبری رنگی, گچکاری وصله ای, گچکاری توپر و توخالی, گچبری مشبک و گچبری مسطح و برجسته استفاده کرده اند (مانند مسجد نه گنبد در بلخ، مسجد روضه شریف مزار، ارگ هرات، گنبد سلطانیه در زنجان.
6-4-5-4 سنگ: سنگ از ابتدای وجود بشردر بناها به کار میرفته است. بیشترین کاربرد سنگ در تهکویها، فونداسیون و پی ساختمانها استفاده میشد. در افغانستان به دلیل کوهستانی بودن بیشتر استفاده از سنگ شده است و در اکثر بناها از سنگ استفاده کرده اند. سنگها در قسمت ستونها و سر ستونها به کار گرفته میشد، از سنگ در قسمت اشیا تزئینی نیز استفاده به عمل میآمد. در بامیان مجسمههای بزرگی از بودا در سنگ کوههای بابا تراشیده شده است که نشان دهنده اوج هنر افغانها در سنگتراشی در هزاران سال پیش میباشد. از آثار به جا مانده یک ورزش گاه یک قصر و یک تیاتر به گنجایش ۵۰۰۰ تماشاگر را میتوان نام برد. چون مردم بلخ قدیم (باکترا) به آئین بودیست عقیده داشتند به همین لحاظ به آسانی رسوم و فلسفه ای یوناینان را پذیرفتند، و در نتیجه از امپراطوری سلوکیان بدون مانع شهرآی خانم را که بعداً به یک شهر شگوفا و آباد مبدل گردید. مهندسی امپراطوری کوشانیان نیز تحت اثر رسوم یونانیان آمده و بناهای مختلط را به وجود آورده بودند. در شبرغان معبدی در تپه ئی وجود دارد که در دامنه آن زینه به بزرگداشت مذهبشان ساخته شده بود. این معبد در حدود ۵۵ متر طول و ۷ متر عرض دارد. نشانههای وی تا حال در ساحه موجود است بعدها با تکمیل دانش بشری و حرفه سنگ بری انواع سنگهای تزیینی در بناها استفاده شده است.
6-4-5-5 چوب: استفاده از چوب برای ساختن در, پنجره, صندوقهای ضریح, ستونها و تیر سقف و چهار چوب, از ویژگیهای معماری اسلامی است
6-4-5-6 شیشه: کاوشهای باستانشناسی سالهای اخیر و همچنین بناهای باقیمانده از ادوار مختلف اسلامی نشان میدهد که از شیشههای رنگی به رنگهای سرخ, آبی, بنفش و سبز برای تأمین روشنایی و تزیین در و پنجره و قابهای گنبد خانه و شبستانها استفاده میشده است. همچنین مطالعه متون تاریخی و مشاهده مینیاتورهای قرن ششم تا دوازدهم هجری نشان میدهد که شیشه, کاربرد وسیعی داشته است
7- نتیجهگیری
افغانستان به علت قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان و یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عصر باستان به شمار میرفته است. اصل عنصر فضا در معماری دوران اسلام محل حضور انسان است و سایر عناصر نظیر بدنهها و اجزاء ساختمان بر مبنای آن هویت مییابند. در معماری اسلام علاوه بر فضای سرپوشیده داخلی، فضای سرباز و سرسبز خارجی یعنی حیاط مرکزی هم از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است همچنین در معماری این دوره سقف مانند کف طراحی نمیشود بلکه کف با الهام از بستر طبیعت هموار و مسطح است و سقف با الهام از آسمان لایتناهی و کهکشانی طراحی میشود همانطور که میبینیم گنبدها، سقفها و چتها با کاشیکاری، چوبکاری و شیشهکاری تصویری زیبا از عروج انسان به ملکوت را نشان میدهد و ایینه پاکی فطرت انسان است.
در معماری دوران اسلام فضاها بر حسب کارکردشان درجه بندی میشوند: در شهرها، فضاهای مذهبی و فرهنگی، قلب و کانون و نماد برجسته شهر هستند و سایر عناصر فضایی بر حسب نوع عملکردشان درجه بندی و مکان یابی میشوند.
در داخل بناها و خانهها هم، فضاهای جمعی در محور اصلی و فضاهای فردی و خدماتی و عبوری در حاشیه قرار میگیرند. مسجد همواره در مرکز شهر و بقیه کاربریها در اطراف ان ساخته میشده است. مثل شهر مزارشریف، شهر مشهد، شهر قم، شهر مکه.
معماری خاص افغانی را در نورستان , بلخ وآطراف آن , شهر کهنه کابل خانههای سنگی سالنگ ها و هرات دیده میتوانید که هنوز دست ناخورده است و مطابق به آب هوا و محیط طبیعی و اجتماعی آن ساخته شده است. بر اساس شواهد زیادی اولین شهر در جهان بلخ امروزی است. بیشترین دانشمندان، هنرمندان و عارفان مشهور از جغرافیایی کنونی افغانستان خصوصاً شمال افغانستان و منطقه تاریخی بلخ بوده است. همچون مولانا جلالالدین بلخی، ابوعلیسینا، خاقانی و ...
در زمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود شهر غزنی به مرکز سیاسی و فرهنگی آسیای میانه و هند تبدیل شد. آثار آنرا میتوان در تعداد زیادی از ویرانههای بناهای یزرگ و عظیمی نشان داد که هنوز در اظراف و محلات غزنی پراکندهاند. مولفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغها، مساجد، منارها، مدرسهها و قصرهای غزنی یاد میکنند.
از آثار بجایمانده از عصر غوریان در افغانستان، منار جام در ولایت غور است که در سدۀ دوازدهم میلادی، در عصر سلسلۀ غوریان بنا شده و گمان میرود این منار یا بُرج پیروزی نمایانگر شهر فیروزکوه، پایتخت سلسلۀ غوریان باشد. در سال ۲۰۰۲، مرکز حفظ میراث جهانی یونسکو خواستار ثبت این منار در فهرست میراث فرهنگی جهان شد. برای ساخت بناهای مذهبی و غیر مذهبی می باستی از علائم هندسی و ریاضی و طراحی استفاده نموده است.
خوشنویسی بارزترین هنر اسلامی بوده، در سرزمینهای اسلامی خط زیبا را نه فقط در نگارش قرآن، بلکه در اغلب هنرها بهکار میبردند. در خوشنویسی میرعلی تبریزی هروی (درگذشت: ۸۵۰ ق./۱۴۴۷) را واضع خط نستعلیق معرفی کردهاند و میر علی هروی (درگذشت: ۹۵۱ ق./۱۵۴۴) ملقب به کاتبسلطانی از سرآمدان نستعلیقنویسی و از خوشنویسان بزرگ قرن دهم هجری است که خط او از نظر رعایت اصول، استحکام و همواری، صفا و شأن، تا زمان خود بیهمتا بوده است. طبق نوشتههای خانم گالیا پوگوچینکو صنعت حقیقی معماری از زمان تاسیس باختریا در شهرهای بلخ، طلاتپه و آی خانم آغاز میگردد.
خانم گالیا صنعت معماری کوشانیان را در مناطق نوبهار سینیهای بدخشان سرخ کوتل بگرام هده فندقستان، شهکاریهای قرون وسطی یا دوره اسلامی را در محلات بلخ غزنی مساجد قندهار هرات، منارها مدارس زیارتها و بناهای مشابه، شهکاریهای دوره تیموریان را در موضوعات و محلات چون مدرسه گوهرشاد گمبدیها حصار ارگ هرات آرمگاه انصاری در گازرگاه مدرسه خرگرد بنای جانمرد قصاب، بلخ ارگ غزنی روضه مزارشریف دوره مشعشع هرات خیابان مصلی اخلاصیه هرمندان و عروج هنری قرن ۱۵ را مورد مطالعه قراردادهاست.
ساختمانهای روحانی، مذهبی و مقدس، معمولاً در طول قرنها پدید آمده اند و قبل از آسمان خراشهای مدرن، بزرگترین ساختمانهای جهان بوده اند. هنگامی که سبکهای مختلف به کار رفته در معماری مقدس، گاهی تمایل به ساختمانهای دیگر (غیر مذهبی) را نشان میداد،
مهمترین دوره باشکوه معماری در افغانستان دوره باختریونانی میباشد. معماری یونانیان در افغانستان در زمان اسکندر مقدونی و در زمان سلوکیان آغاز گردید. این تمدن صدها سال دوام کرد که آثار باقی مانده ای آن عموماً در شمال افغانستان قابل دریافت میباشد. در بنای عمارت آی خانم در ولایت تخار که در زمان سلوکیان ساخته شده بود اکثراً از خشت خام و قسمأ ً هم از خشت پخته در تهداب هااستفاده میشد یونانیان باختری از شگفتیهای معماری مصر الهام گرفته بودند، به همین ترتیب رومیان از یونانیان و سر انجام افغانستان نه تنها اثارگرانبهائی یونانیان را در خود جا داده است بلکه اثار اسلامی تا بیزانتین که تمامش به یک تناسب اعمار گردیده بودند نیز در افغانستان قابل ملاحظه است. با توجه به حضور پررنگ اسلام در معماری و شهرسازی افغانستان این نتیجه به دست می آید که دوره معماری افغانستان به دو دوره کلی قبل از اسلام و بعد از اسلام تقسیم گردد.
6-1 دورههای قبل از اسلام
سبکهای معماری افغانستان به هفت شیوه ه زیر تقسیم بندی میگردد:
1.شیوه بلخی2.شیوه باختری3.شیوه کوشانی
6-2 دورههای بعد از اسلام
4.شیوه خراسانی ، 5.شیوه تیموری ، 6.شیوه امانی ، 7.شیوه مدرن
بازسازی ساختمانهای تاریخی افغانستان در سال 1395 توسط موئلف با دستور ریاست جمهوری شروع گردد و در 5 سال بیش از 100 بنای معروف و بزرگ تاریخی افغانستان بازسازی گردد. بازسازی قصر تاریخی دارالامان توسط موئلف در سالهای 1395 تا 1397 و طراحی و ساخت قصر ریاست جمهوری پغمان در سال 1393 نمونه ای از کارهای اساسی برای بازگرداندن افغانستان به شیوه ای عالی ساخت و ساز در دوران قدیم میباشد. در این بخش سعی شد تاریخچه کوتاهی از معماری اسلامی در جهان و افغانستان اورده شود متاسفانه منابع کافی درباره معماری اسلامی در افغانستان وجود ندارد و بیشتر متن نتیجه بازدیدهای شخصی و از نزدیک موئف طی سالهای 1391 الی 1396 از 30 ولایت افغانستان میباشد.
مراجع
احمدی ملکی، رحمان (1384ش)، «فرمها و نقشهای نمادین در مساجد ایران»، هنر و معماری مساجد، به کوشش دبیرخانه ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانونهای فرهنگی و هنری مساجد، نشر رسانش، تهران، ص 135-136
ارض، غلام جیلانی؛ جغرافیای ولایات افغانستان، ناشر اریک، پشاور، سال 1379
اطلس قریههای افغانستان، جلداول، کابل 1353 هجری شمسی.
افغانستان، نوشتة لوئی دوپری انتشارات دانشگاه آکسفورد ایالات متحده امریکا، 2002
امیری، غلام محمد؛ سوابق تاریخی سیستان، مجله باستان شناسـی افغانـستان، شـماره دوم، سـال شـشم 1363، صفحه 15
امین، حمیداﷲ؛ نظری به جغرافیای زراعتی افغانستان، انتشارات پوهنتون کابل، سال 1352
انجمن آریانا دائره المعارف؛ قاموس جغرافیایی افغانستان جلد 4، کابل، سال 1339
انصاری، سلطان محمد؛ پارک ملی بندامیر، مجله علمی بلخ، انتـشارات پوهنتـون بلـخ، شـمارهاول و دوم، سال 1382،
بلخاری قهی، حسن (1388ش)، مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی، سورة مهر، تهران، صفحه 385
پوپ، آ، معماری ایران، مترجم غلامحسین همدری افشار، چاپ دوم، تهران، نتشارات فرهنگان، ۱۳۷۰.
تاریخ افغانستان، احمدعلی کهزاد، کابل.
تاریخ مختصرافغانستان، علامه پوهاندعبدالحی حبیبی، کابل 1377 هجری شمسی.
تاریخ و جغرافیای تاریخی جاده ابریشم» (۳ جلد). نوشته محمد عبدلی و راضیه گرکنی، انتشارات جمال هنر، تهران، ۱۳۹۱.
جغرافیه ولایات افغانستان، پوهاندغلام جیلانی عارض، کابل، 1379 ش.
حسنیار، سید امیرشاه؛ پنجاب، مجله جغرافیا، شماره اول، سال دوازدهم، سال 1352،
حسینی، سید ضیا، روشهای بازسازی ابتدا تاریخی – قصر دارالامان- ، انتشارات خراسان قدیم 1397 کابل
حسینی، سید ضیا، سبک شناسی معماری افغانستان انتشارات خراسان قدیم 1402 کابل
حسینی، سید ضیا، قصر تاریخی پغمان، انتشارات خراسان قدیم 1399 کابل
حسینی، سید ضیا، مساجد تاریخی افغانستان، انتشارات خراسان قدیم 1399 کابل
حسینی، سید ضیا، مقدمهای برتاریخ معماری و شهرسازی افغانستان، انتشارات خراسان1392 کابل
حسینی، سیدضیاء، مدیریت استراتژیک پروژهها (نقش عوامل و برنامهریزی استراتژیک در موفقیت پروژهها)، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت پروژه وساخت دانشگاه تهران، سال 1389.
دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره صفویه، ترجمه یعقوب آژند، تهران: جامی، 1380،
دانشنامه رشد، تیمور لنگ - دانشنامه رشد، معین الدین شاهرخ تیموری
دولت آبادی، بصیراحمد؛ شناسنامه افغانستان، نشر عرفان، چاپ دوم، سال 1382
راهنمای تاریخی افغانستان، نانسی هاتچ دوپری،
رحمتی، محب اﷲ؛ بحثی از جغرافیای شهری افغانستان، شهر کندهار، مجله جغرافیه، شماره پـنجم، سـال دهـم
رضا، عنایت الله. «ایران و ترکان در روزگار ساسانیان». انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۵.
رضایی، خداداد (1389 ش)، مبانی هنر، تصویر و تبلیغ، موعود اسلام، قم، ص151
رنجبر احمد. خراسان بزرگ (بحثی پیرامون چند شهر از خراسان بزرگ). تهران: انتـشاراتامیرکبیر. 1363 46. برهان قاطع
روتس باخ، اروین؛ جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمه سیدمحسن محـسنیان، انتـشاراتآستان قدس رضوی،
زرین کوب، عبدالحسین (1387ش)، کارنامۀ اسلام، امیرکبیر، تهران، ص 148
سحاب؛ عباس، اطلس عمومی ومصورافغانستان، موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، چاپسوم، سال 1374
سیفیان، محمدکاظم، (۱۳۷۷) قاعده لاضرر و رعایت آن در اصول معماری و شهرسازی اسلامی، فصلنامه هنرهای زیبا، شماره۳: ۳۷
شبرغان در صد سال اخیر نوشتة استاد محمد عمر الیم بیات چاپ مطبعة کمپیـوتری فرهـاددر مزار شریف سال 1386
ظهیرالدی ن محمد بابر، بایرنامه، ترجمه خان خانان بیرام خان، بی جا، ملک الکتاب، 1380، ص 81
عرفانی، قربانعلی؛ مروری بر تحولات سیاسی –اجتماعی بامیان، چاپخانه موسـسه اطلاعـات، سال 1368،
علی آبادی، محمّد (۰۸۳۱)، تأثیر فرهنگ اسلامی بر معماری خانه و محله، مرکز تحقیقات معماری و شهرسازی، وزرات مسکن و شهرسازی. تهران.
علی آبادی، محمّد، (۱۳۸۵) سلسله مباحث شناخت حکمت هنر اسلامی، دانشکدة معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنع.
غبار، میرغلام محمد؛ جغرافیای تاریخی افغانستان، انتشارات میوند، پیشاور، سال 1384،
قُرشی، محمدابن احمد (ابن اخوه) (۷۶۳۱)، آئین شهرداری در قرن هفتم هجری (ترجمه معالم القربه فی احکام الحسبه)، ترجمه احمد شعار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
کتاب حقایق جهان (The World Factbook)، آژانس اطلاعات مرکزی (CIA)، افغانستان
کهزاد، احمدعلی، رهنمای بامیان، انجمن تاریخ افغانستان، مطبعه عمومی کابل، سال 1334،
گلابچی، محمود و حسینی، سید ضیا، مبانی مدیریت پروژه و ساخت، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1389.
گنجینة پنهان افغانستان از موزیم ملی کابل نوشتة فریدریک هیبرت، ویپـر گمـون انتـشاراتجغرافیای ملی یا نیشنل جیوگرافی
گنجینة زرین باختر بنوشتة ویکتور ساریانید یف انتشارات اورورا، مسکو
لطیفی، عبدالباقی؛ افغانستان و یک نگاه اجمالی به اوضاع و شئون مختلف و حالات عمومیت مملکـت مـذکور، مطبعـهعمومی کابل، سال 1326، ص 92
محمدعثمان، صدقی؛ شهرهای آریانا، انتشارات بیهقی، کابل، سال 1354، صفحه 98 و99
مرکز مطالعات فرهنگی خاورمیان های توکیو (۳۸۳۱)، شهرنشینی در اسلام، مترجم مهدی افشار، دفتر پژوه شهای فرهنگی با همکاری مرکز گفتگوی تمد نها. تهران.
مشکوتی، نصرت الله، بناهای تاریخی و اماکن باستان ایران، تهران سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
موسیو گودار و مادام گودار، پروفیسور هاکن، آثار عتیقه بامیان در هزارسـتان، ترجمـه احمـدعلیخان، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ اول، سال 1372،
نایل، حسین؛ ساختار طبیعی هزاره جات، انتشارات سلسال، سال اول، سال 1381،
نجیب اوغلو، گل رو (1379ش)، هندسه و تزیین در معماری اسلامی (تومار توپقاپی)، ترجمۀ مهرداد قیومی بید هندی، روزنه، تهران، صفحه 261
هنرفر، لطف الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، چاپ دوم، اصفهان کتابفروشی ثقفی، ۱۳۵۰
هوگ، ج و دیگران، سسبک شناسی هنر معماری، ترجمه پرویز و رجاوند، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۵
ویلبر، دونالدنیوتن، معماری اسلامی ایران در دوره ایلخانان، ترجمه عبدالله فریار، چجاپ دوم، ترهان، انتشارات علمی و فرهنگی، چ۲، ۱۳۶۵
[1] ORCID 0000-0002-2267-727X - دکتری مدیریت پروژه و ساخت دانشگاه تهران، szhoseyni@yahoo.com
[2] دکتری روابط بین الملل دانشگاه تهران،sdhoseyni@yahoo.com
دکتر سید ضیا حسینی دارای دکتری معماری گرایش مدیریت پروژه و ساخت دارم از دانشگاه تهران به مدت 20 سال است در حوزه معماری و مدیریت کار تخصصی می کند و فعالیت های پژوهشی زیادی در این زمینه داشته است .
12 جلد کتاب دارد که موضوع انها معماری و شهرسازی در افغانستان است این کتاب ها تنها کتابها و تحقیقات مکتوب در مورد معماری و شهرسازی ددرافغانستان است و منبع دیگری تا کنون در این زمینه وجود ندارد
او سال 2016 نفر برتر در برنامه جهانی ivlp امریکا شدم و سال 2016 و 2017 در امریکا بودم و از پروژه ها و دانشگاه های ان کشور بازدید داشت همچنین وی یک معمار بین المللی است که در 5 کشور جهان از جمله کانادا افغانستان ترکیه دبی و ایران طراحی و ساخت و مدیریت بیش از 300 پروژه را بر عهده داشته است .
برنده مسابقه بین المللی طراحی قصر تابستانی ریاست جمهوری در افغانستان برای نوروز 1393 شدکه که در سال 1392 تا 1393 این قصر ساخته و به بهره برداری رسید این قصر یکی از شاهکارهای معماری اسیا است و همچنین طراجی 26 پروژه بین المللی در افغانستان و دیگر کشورها را انجام داده است .
بیش از صدمقاله در رابطه با معماری و شهرسازی در آسیا تالیف کرده است
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.