تبریز امروز:
سالهاي طولاني است که طعم تلخ تحريمهاي ظالمانه آمريکا را ميچشيم و سختيهاي آن را تحمل ميکنيم. تا مدتي عدهاي حاضر نبودند به عوارض منفي تحريمها اعتراف کنند و حتي بعضي از آنها قطعنامههاي ضدايراني سازمان ملل و اعلاميههاي تحريمهاي ظالمانه آمريکا و اروپا عليه ايران را «کاغذپاره»هائي بيارزش و بيخاصيت ميناميدند! و به تاخت و تازهاي خودشان در عرصه سياست و اقتصاد و فرهنگ کشور ادامه دادند تا همه چيز را ويران کردند. حالا که همه متوجه شدهاند و يا چارهاي غير از اين ندارند که بپذيرند با ادامه تحريمها نميتوان زندگي کرد و درصدد رفع تحريمهاي از بيرون تحميل شده برآمدهاند، سؤال مهمي که باقي مانده و ذهنها را آزار ميدهد اينست که چرا مسئولان براي رفع خودتحريمي کاري نميکنند؟
اين سؤال هرچند تازه است ولي عجيب نيست. يکي از مشکلات بزرگ ما اينست که علاوه بر تحريمهاي خارجي که در ظالمانه بودن آنها ترديدي وجود ندارد، خود مسئولان نيز تحريمهائي را پذيرفتهاند که منشأ داخلي دارند. اين تحريمها را اولاً خود مسئولان بر کشور تحميل کردهاند و ثانياً خود آنها حاضر نيستند براي رفع اين تحريمها اقدام کنند. اقدام براي رفع اين تحريمها نه نيازمند مذاکره با آمريکاست، نه واسطهاي مثل کشور عمان را لازم دارد و نه مستلزم تشکيل هيأت مذاکرهکننده و سفرهاي خارجي است. کافي است حضرات مسئولان اراده به خرج بدهند و براي رفع اين تحريمها تصميم لازم را بگيرند. ضمناً هيچ مانعي از قبيل رژيم صهيونيستي و لابي صهيونيستي و افراطيون حاضر در بدنه حکومت آمريکا هم بر سر راه رفع تحريمهاي داخلي يا خودتحريميها سبز نخواهند شد. تنها مانعي که ممکن است وجود داشته باشد، جيب گشاد رانتخواران، ويژهخواران، دانهدرشتها و نورچشميهاي داخلي است. البته بايد اعتراف کنيم که قدرت اين جماعت دستکمي از قدرت رژيم صهيونيستي و لابي صهيونيستي و افراطيون حاضر در بدنه حکومت آمريکا ندارد. اگر تا امروز براي رفع خودتحريميها اقدامي نشده و يا شده ولي به نتيجه مطلوب نرسيده، به دليل همين قدرت فوقالعاده است که اين جماعت دارند.
خودتحريمي کشور ما به کمبودهاي تهديدکننده و خطرآفرين مربوط ميشوند که در ماههاي اخير، به عمد و در يک معادلسازي غلط به آنها «ناترازي» گفته ميشود. کمبود برق، کمبود گاز، کمبود آب و گرانيهائي که از ساليانه بودن به ماهيانه و هفتگي و روزانه تبديل شدهاند و طبقه محروم جامعه هرچه ميدوند نميتوانند پا به پاي آنها حرکت کنند.
اين خودتحريمي را در چندين مورد ميتوان يافت که مهمترين آنها را در سه عامل میتوان به روشني نشان داد.
يکي از اين عوامل، مزرعههاي توليد رمزارزها هستند که در اختيار دانهدرشتها قرار دارند و مسئولان به دلايل مختلف به سراغ آنها نميروند. هرچند روز يکبار اخباري درباره توقيف ماينرها میشنویم ولي اينها مربوط به ريزدانهها هستند، دانهدرشتها اعم از داخلي و خارجي از تعقيب معافند.
عامل ديگر مافياها هستند که به بسياري از منافذ اقتصادي چنگ انداختهاند و با ايجاد انحصارها، کارتلها و «شرکتهاي سهامي ويژهخواري خانوادگي، فاميلي، اصحاب قدرت و صاحبان مناصب» از هرگونه تعرضي مصونند. آنها خود را صاحبان کشور ميدانند و براي هيچکس هيچ حقي جهت دخالت در کارهاي خود قائل نيستند. ميبرند، ميخورند و به جيب ميزنند حتي به قيمت خون ملت و خون دل خوردن مردم و قرار هم نيست کسي به آنها بگويد بالاي چشمانتان ابرو!
و سومين عامل، مطلقالعنان بودن اتباع افغاني است که سهم بزرگي از آب، برق، گاز، نان و ساير کالاهاي اساسي را ميبلعند، زاد و ولد فراوان ميکنند، مشاغل زيادي را به خود اختصاص ميدهند و هر کاري هم که بخواهند ميکنند و مسئولان ما اقدام مؤثري براي مهار کردن آنها به عمل نميآورند. سادهلوحي است اگر تصور شود اين پديده بسيار عجيب بدون برنامه حساب شده در حال رشد است. سوداگراني در پشت پرده اين پديده مشغول بازيگري هستند که منافعشان در استمرار اين وضعيت است.
هيچ عقل سليمي نميپذيرد که مسئولان با اين خودتحريمي ويرانگر نميتوانند مبارزه کنند و آن را ريشهکن نمايند. با اينحال، چرا براي رفع خودتحريمي اقدامي نميکنند؟