16 خرداد 1400

مهمانی روباه و لک لک + ویدئو

قصه های کهن

یکی بود ، یکی نبود ! روزی روزگاری در سرزمین های دور ، روباهی حیله گر و شیطان در جنگلی زندگی می کرد. او به فریب دادن دیگران و سر به سر گذاشتن آنها علاقه داشت و از این کار خود لذت می برد، روباه حیله گر با شیرین زبانی به حیوانات نزدیک شده و سپس اعتماد آنها را جلب می کرد و آن گاه با آنها شوخی می کرد . روباه یک روز لک لکی را در جنگل دید که مشغول جمع کردن چوب بود ؛ او با خوش رفتاری مثل یک دوست با لک لک صحبت کرد و او را برای شام به خانه اش دعوت کرد.

تبریز امروز:

 

یکی بود ، یکی نبود ! روزی روزگاری در سرزمین های دور ، روباهی حیله گر و شیطان در جنگلی زندگی می کرد. او به فریب دادن دیگران و سر به سر گذاشتن آنها علاقه داشت و از این کار خود لذت می برد، روباه حیله گر  با شیرین زبانی به حیوانات نزدیک شده و سپس اعتماد آنها را جلب می کرد و آن گاه با آنها شوخی می کرد . 
روباه یک روز لک لکی را در جنگل دید که مشغول جمع کردن چوب بود ؛ او با خوش رفتاری مثل یک دوست با لک لک صحبت کرد و او را برای شام به خانه اش دعوت کرد. لک لک باخوشحالی دعوت روباه را پذیرفت و فردای آن روز به خانه روباه رفت. روباه میز شام را چیده بود و سوپ را در بشقاب های کم عمق ،یکی برای خودش و دیگری برای لک لک آورد و به او گفت که سوپ خوشمزه ای را برای شام آماده کرده است .روباه مشغول خوردن شد ولی لک لک به خاطر داشتن منقار بلند و درازش نتوانست مثل روباه، سوپ را لیس زده و بخورد.
بیچاره لک لک فقط نوک منقارش را نزدیک کاسه کرد ، و وقتی روباه از او پرسید که چرا غذایش را نمی خورد .لک لک به او گفت که شکم درد دارد و نمیتواند بیش از این سوپ بخورد. روباه با پوزخندی اظهار تاسف کرده و از او به خاطر اینکه به جز سوپ نتوانسته بود غذای دیگری تهیه کند عذر خواهی کرد.

روباه و لک لک
لک لک در پاسخ گفت: هیچ مشکلی وجود ندارد ، من به خاطر مشکل سلامتی که دارم نتوانستم از سوپ خوشمزه ای که درست کرده اید،  بخورم و لذت ببرم.
لک لک به خاطر دعوت روباه از وی تشکر کرد و از او خواست که روز بعد برای شام به خانه او برود.
فردای آنروز لک لک هم برای شام سوپ درست کرده و آنرا در دو تنگ باریک و دراز شبیه کوزه ریخته و برای روباه آورد. لک لک به راحتی مشغول خوردن شد ولی روباه بیچاره نتوانست سوپ را بخورد .لک لک از او پرسید که آیا از سوپ خوشش آمده. روباه ناگهان به یاد آن شب افتاد که لک لک را به خانه اش دعوت کرده بود و سوپ را در ظرفی که برای لک لک مناسب نبود آورده بود . روباه خیلی از این کارش خجالت زده شد و با لکنت زبان به لک لک گفت که شکم درد دارد و خانه او را ترک کرد. و فهمید که دیگر نباید سر به سر  دیگران بگذارد.

 

 

برگردان به فارسی : نسیم محمودیان

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت