27 اردیبهشت 1400

قصه های من و بابام - یک چتر برای سه نفر

اریش ازر هنرمند آلمانی ؛ متن از توفیق وحیدی آذر

ناگهان هوا تیره شد و ابرها همه جا را فرا گرفتند . باران مثل سیل شروع به باریدن کرد ! هیچ جایی برای پناه گرفتن نبود ! به طرف خانه برمی گشتیم ! و باران ما را خیس کرده بود ! جلوتر از ما یک آقایی با چتر در حال رفتن بود ، باران به او نمی زد ،

تبریز امروز:

 

عصر بود ؛ تکالیف  مدرسه ام را زود تموم کرده بودم ؛ بابام گفت بیا بریم کمی قدم زنی ! و با هم راه افتادیم ، آسمان صاف و آبی بود و فقط چند تکه ابر در آن دیده می شدند ، اما یواش یواش ابرها داشتند آسمان را پر می کردند ، ناگهان هوا تیره شد و ابرها همه جا را فرا گرفتند . باران مثل سیل شروع به باریدن کرد ! هیچ جایی برای پناه گرفتن نبود ! به طرف خانه برمی گشتیم ! و باران ما را خیس کرده بود ! جلوتر از ما یک آقایی با چتر در حال رفتن بود ، باران به او نمی زد ، بابام  ناگهان سرعتش را زیاد کرد ، تا به اون آقای چتر بدست که رسید ، سرش را خم کرد و سعی کرد تا زیر چتر قرار بگیرد .من هم دنبال بابام دویدم ! اما قد اون آقا کوتاه بود و همچنین ما هر سه زیر چتر جا نمی گرفتیم ! ناگهان بابام اون آقا را روی شانه هاش گذاشت و ما هر سه زیر چتر جا گرفتیم و این طوری شد که همه با چتر راه افتادیم ، اما به نظر می آمد که اون آقا چندان هم از این ماجرا راضی نشده بود! ........................................................

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت