15 آذر 1398

گنجشک ها ، قوری گندم و پیشی!

کاوه وحیدی آذر

گنجشک ها خیالشان خیلی راحت است، گربه آن حوالی جایی برای قایم شدن نداره ! چون همه جا دیده می شه ! آنها هم گنجشک های عصر تکنولوژِی و دنیای دیجیتال هستند، چون گربه جایی برای پنهان کاری نداره و هر جا باشه و قایم بشه آنها براحتی اطراف رو نگاه می کنند و او را می بینن؛ پس می تونن با خیال راحت ، هر وقت پیشی این طرفا نباشه به غذا خوری کنج دیوار سرکی بزنند و گندم هاشون رو بخورن ! و حتی فکرش را هم نکنن این قوری چطوری خود بخود پر می شه !!!

تبریز امروز:

خرده نان و کمی گندم را که برای خوردن پرنده ها در کف حیاط خانه ریختم ، ناگهان باران زد و همه شان را گل آلوده کرد. دفعه بعد آب پاشیدن به باغچه باعث آلودگی آنها شد و من هم از گنجشک های محله و یک گنجشک مینیاتوری و چند پرنده خوش رنگ و خوش آواز شرمنده شدم که غذایشان گلی شده بود. کاری نمی شد کرد و من هم کار دیگری برای آنان نکردم !

***

قوری چای ترک برداشته بود ودیگر نمی شد، داخلش آب جوش ریخت. مادرم آن را کنارگذاشته بود. فکری به سرم زد ؛ قوری را به حیاط خانه بردم و نردبان کوچک خانه را از انباری برداشتم و قوری را با یک تسمه کوچک پلاستیکی به گوشه دیوار آویزان کردم. بعدا هم توی قوری را با خرده نان و گندم پر کردم.  

***

یک هفته گذشت گنجشک ها با احتیاط و نگرانی به قوری غریبه نگاه می کردند و هیچ کاری بکار آن نداشتند ، یک هفته تبدیل به چند هفته شد، بازهم گندم ها دست نخورده باقی مانده بودند ؛ یکسال گذشت  تا اینکه یک روز دیدم چند گنجشک اطراف قوری نشسته اند و به نوبت داخل آن می شوند و گندم می خورند. خیلی از این ماجرا خوشحال شده بودم و از آن روز به بعد هر دو روز یک بارداخل قوری را پر می کنم و به تماشای گنجشک هایی می نشینم که برای خوردن گندم صف می ایستند.

***

پیشی محله هر روز از روی دیوارها عبور می کرد و گاه گاهی سری هم به حیاط خانه ما می زد، تازگی ها متوجه شده بودم که "زیاد از این ورا می گذره  "!

آنروز دیگه موضوع برام کاملا مشخص شد ، اون هم دلش گوشت تازه ی پرنده می خواست وکجا بهتر از نشستن در بالای سر قوری!

کمین پیشی برای گرفتن گنجشک ها بی ثمر بود چون تا آنها گربه را می دیدند اصلا از بالای حیاط هم پرواز نمی کردند چه برسد به این که دل بدریا بزنند و بیایند داخل قوری هم بشوند!

البته پیشی هم دلش با امید زنده است ، چون گاه گاهی باز بالای سر قوری می نشیند و دست به تسمه پلاستیکی قوری می زند تا بلکه آن را بالا بکشد و یک نگاه دقیق هم تویش بیاندازد .

اما هر از گاهی خسته می شود و راهش را می گیرد و می رود و حتما در دلش می گه: یکی روزی بالاخره می خورمتان !:

***

 گنجشک ها خیالشان خیلی راحت است، گربه آن حوالی جایی برای قایم شدن نداره ! چون همه جا دیده می شه ! آنها هم گنجشک های عصر تکنولوژِی و دنیای دیجیتال هستند، چون گربه جایی برای پنهان کاری نداره و هر جا باشه و قایم بشه آنها براحتی اطراف رو نگاه می کنند و او را می بینن؛ پس می تونن با خیال راحت ، هر وقت پیشی این طرفا نباشه  به غذا خوری کنج دیوار سرکی بزنند و گندم هاشون رو بخورن ! و حتی فکرش را هم نکنن این قوری چطوری خود بخود پر می شه !!!

 

داستان و تصاویر از کاوه وحیدی آذر

ارتباط با تبریز امروز

اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.

info@tabriz-emrooz.ir

اشتراک در خبرنامه

برای اطلاع از آخرین خبرهای تبریز امروز در کانال تلگرام ما عضو شوید.

کانل تلگرام تبریز امروز

فرم تماس با تبریز امروز

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری تبریز امروز بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وتولید توسططراح وب سایت