30 شهریور 1398
سؤال اين بود که اگر کارگزاران نظام اسلامي نبايد اهل اختلاس و سوءاستفاده از مقام و منصب باشند و شايستهسالاري بايد جاي قوم و خويشسالاري را بگيرد و امر بمعروف و نهي از منکر بايد در روابط کاري کليه کارگزاران جاي بلهقربانگوئيها را بگيرد و افرادي که مديريت ندارند نبايد مدير شوند و بايد جاي خود را به افرادي که توانائي دارند بدهند و... پس چرا در نظام جمهوري اسلامي ما اين توصيههاي اميرالمؤمنين رعايت نميشوند؟ اينطور نيست که هيچيک از مسئولين نظام جمهوري اسلامي داراي معيارهاي موردنظر مولا نباشند ولي بسياري از آنها فاقد اين ويژگيها هستند. البته در نظام جمهوري اسلامي نبايد همين تعداد افراد فاقد صلاحيت را هم تحمل کرد و تلاشها بايد اين باشد که حتي يک نفر هم فاقد معيارهاي موردنظر اميرالمؤمنين در مسئوليت نباشد. آنچه این سؤال را پررنگتر ميکرد اين بود که چون در نظام جمهوري اسلامي، روحانيت در رأس قرار دارد و معيارهاي ارائه شده توسط اميرالمؤمنين را ميشناسد و به مردم وعده سپرده شدن مناصب و مسئوليتها به افرادي که داراي اين معيارها باشند را داده بود، بعد از 40 سال بايد شاهد رعايت اين ضوابط باشيم نه موعظه درباره آنها...............مردم در کل نظام در جستجوي عدالت هستند ولي آن را نمييابند و اين نايابي را به حساب روحانيت ميگذارند، زيرا معتقدند وقتي روحانيت در رأس نظام است، عدالت را بايد روحانيت تأمين کند. وقتي از عدالت خبري نيست، بطور طبيعي نتيجه ميگيرند روحانيت عامل بيعدالتي است. اينست که در فقر، در تبعيض و در هر تخلف و خلافي که پديد ميآيد، روحانيت را سهيم ميدانند. نميخواهم بگويم اين تصور و اين قضاوت درست است ولي نميتوان از مردم انتظار داشت
تبریز امروز:
⬅️هفته گذشته، پاي صحبت يک واعظ در يکي از محافل عزاداري حسيني در تهران نشسته بودم و به مطالب او درباره وظايف کارگزاران نظام از نظر حضرت علي عليهالسلام گوش ميدادم. مطالب را دستهبندي شده و با بياني رسا عرضه ميکرد، اما هرچه بيشتر ميگفت سؤال مهمي که در ذهن من به وجود آمده بود قويتر و پررنگتر ميشد. به چهره ساير مستمعين که نگاه ميکردم به نظرم ميآمد آنها هم همين سؤال را دارند.
سؤال اين بود که اگر کارگزاران نظام اسلامي نبايد اهل اختلاس و سوءاستفاده از مقام و منصب باشند و شايستهسالاري بايد جاي قوم و خويشسالاري را بگيرد و امر بمعروف و نهي از منکر بايد در روابط کاري کليه کارگزاران جاي بلهقربانگوئيها را بگيرد و افرادي که مديريت ندارند نبايد مدير شوند و بايد جاي خود را به افرادي که توانائي دارند بدهند و... پس چرا در نظام جمهوري اسلامي ما اين توصيههاي اميرالمؤمنين رعايت نميشوند؟ اينطور نيست که هيچيک از مسئولين نظام جمهوري اسلامي داراي معيارهاي موردنظر مولا نباشند ولي بسياري از آنها فاقد اين ويژگيها هستند. البته در نظام جمهوري اسلامي نبايد همين تعداد افراد فاقد صلاحيت را هم تحمل کرد و تلاشها بايد اين باشد که حتي يک نفر هم فاقد معيارهاي موردنظر اميرالمؤمنين در مسئوليت نباشد.
آنچه این سؤال را پررنگتر ميکرد اين بود که چون در نظام جمهوري اسلامي، روحانيت در رأس قرار دارد و معيارهاي ارائه شده توسط اميرالمؤمنين را ميشناسد و به مردم وعده سپرده شدن مناصب و مسئوليتها به افرادي که داراي اين معيارها باشند را داده بود، بعد از 40 سال بايد شاهد رعايت اين ضوابط باشيم نه موعظه درباره آنها.
اگر يک رژيم غيرديني مثل رژيم سابق زمام امور کشور را در دست داشت وجود افراد فاقد اين معيارها در مناصب و مسئوليتها امري طبيعي بود و از آن واعظ محترم هم انتظار اين بود که بگويد کارگزاران دولتي در يک کشور اسلامي بايد اينچنين باشند که مولا فرموده است.
اينکه در 40 سالگي نظام جمهوري اسلامي هرچه واعظ بيشتر از ضوابط موردنظر و توصيه اميرالمؤمنين درباره کارگزاران نظام ميگويد عملکرد مسئولين نظام در اين زمينه بيشتر زيرسؤال ميرود، يک فاجعه است. تمام ابزارهاي تبليغاتي در دست مسئولين و روحانيت است ولي تبليغات تأثير لازم را ندارد. چرا؟ خبر موثق داريم که روحانيون زيادي در عسرت زندگي ميکنند و بسياري از آنها زير خط فقر قرار دارند ولي قضاوت افکار عمومي نسبت به آنها طور ديگري است. چرا؟ بسياري از روحانيون در جبهه و در صحنههاي مختلف به مردم خدمت زيادي کردهاند و هماکنون نيز مشغول خدمت به مردم هستند ولي قضاوت عمومي درباره آنها منطبق با اين خدمات نيست و حتي در موارد زيادي عکس اينست. چرا؟ علت اينست که مردم در کل نظام در جستجوي عدالت هستند ولي آن را نمييابند و اين نايابي را به حساب روحانيت ميگذارند، زيرا معتقدند وقتي روحانيت در رأس نظام است، عدالت را بايد روحانيت تأمين کند. وقتي از عدالت خبري نيست، بطور طبيعي نتيجه ميگيرند روحانيت عامل بيعدالتي است. اينست که در فقر، در تبعيض و در هر تخلف و خلافي که پديد ميآيد، روحانيت را سهيم ميدانند. نميخواهم بگويم اين تصور و اين قضاوت درست است ولي نميتوان از مردم انتظار داشت همهچيز را با دقت از هم جدا کنند و درباره همهچيز بدون خطا قضاوت کنند. از مجموع وزراي دولت فقط يک نفر روحاني است و با خود رئيسجمهور دونفر در کسوت روحانيت قرار دارند و بقيه غير روحاني هستند و براين اساس، طبعاً بايد فقط 5 درصد اعتراض به مشکلات متوجه روحانيت باشد ولي تمام مشکلات به پاي روحانيت نوشته ميشود. زيرا افکار عمومي، روحانيت را در رأس حاکميت ميبيند و انتظار دارد همهچيز براساس ضوابط به پيش برود و تبعيض و بيعدالتي وجود نداشته باشد.
حضرات روحاني نبايد به موعظه اکتفا کنند. موعظه مربوط به زماني بود که در حاکميت نبودند. اکنون که در حاکميت قرار دارند موعظه کارساز نيست و بايد با مديريت و اراده قوي براي برخورد با تبعيضها و سوءاستفادهها به وعدههائي که داده شده عمل شود و لذت عدالت به مردم چشانده شود. داغ و درفش هم مشکلي را حل نميکند. روحانيت از صدر تا ذيل در اين زمينه مسئول است و بايد با يک حرکت قوي و همهجانبه اصلاحي، براي ريشهکن ساختن تبعيضها و سوءاستفادهها اقدام نماید. حرکت اصلاحی اینست که روحانیت مانع قرار گرفتن افراد اهل تبعیض، سوءاستفادهگر و فرصتطلب در مسئوليتها شود.
اينها در دايره عدالت اجتماعي قرار دارند. درباره عدالت قضائي هم انشاءالله در شماره آينده خواهيد خواند
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.