27 شهریور 1398
برای بابام یک هدیه خریده بودم ، این هدیه مجسمه مردی در حال پرتاب نیزه بود، از این خرید خیلی خوشحال بودم و عجله داشتم تا آن را به بابام بدم ! در حالیکه به سمت بابام می دویدم ناگهان به زمین خوردم و مجسمه افتاد، روی زمین و شکست !.......
تبریز امروز:
برای بابام یک هدیه خریده بودم ، این هدیه مجسمه مردی در حال پرتاب نیزه بود، از این خرید خیلی خوشحال بودم و عجله داشتم تا آن را به بابام بدم ! در حالیکه به سمت بابام می دویدم ناگهان به زمین خوردم و مجسمه افتاد، روی زمین و شکست !
از این ماجرا بسیار ناراحت شدم و داشتم گریه می کردم ! بابام با آرامش نیزه مجسمه را از زمین برداشت و با آن سوراخ پیپ حود را تمیز کرد ! و بعد به راحتی دود پیپ خود را بیرون داد.
بابام از این کارش و از نیزه بسیار راضی بود. او مرا بغل کرد و بوسید ، من هم تمام ناراحتی ام را از شکستن مجسمه فراموش کردم .
اریش ازر
متن از توفیق وحیدی آذر
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.