25 شهریور 1398
روحانيت، با پيروزي انقلاب اسلامي وارد مرحله جديدي از حيات خود شد. بهدليل حضور امام خميني در رأس نهضت و رهبري آن و بهدليل اينکه نظام جمهوري اسلامي بر محور «ولايت فقيه» استوار است، اين انقلاب و اين نظام با هويت نظام ديني با مديريت روحانيت در تاريخ به ثبت رسيده و همين واقعيت، وظايفي را برعهده روحانيت قرار داده که ناگزير از عمل به آنهاست. بالاترين وظيفه روحانيت حفظ هويت اسلامي نظام جمهوري اسلامي است. هويت اسلامي نظام را بنابر سلائق مختلف ميتوان به شکلهاي مختلف تعريف کرد، ولي تعريفي که با فلسفه دين همسوئي داشته باشد، تحقق عدالت است. امام خميني نيز هدف خود از قيام عليه رژيم شاهنشاهي را غلبه بر استبداد داخلي، استعمار خارجي و تأمين استقلال و آزادي معرفي کردند و اين مجموعه را با تأمين عدالت، قابل تحقق دانستند. عدالت موردنظر اسلام، اعم است از عدالت اقتصادي، عدالت اخلاقي، عدالت قضائي و عدالت اجتماعي. خلاصه کردن عدالت در يکي از اين موارد، مشکلي را از جامعه حل نخواهد کرد و فقط تأمين اين مجموعه است که ميتواند هرجامعهاي را به يک جامعه برخوردار از عدالت تبديل کند...........
تبریز امروز:
⬅️ تا قبل از نهضت روحانيت به رهبري امام خميني که در آغاز دهه 40 شروع شد، وظايف ذاتي روحانيت در تحصيل، تدريس، تحقيق، تأليف و موعظه خلاصه ميشد. همين هم کار مهمي بود که سرانجام از درون آن، قيام عليه رژيم منحط و مستبد شاهنشاهي جوشيد و به بسته شدن پرونده آن رژيم وابسته به استکبار انجاميد، ولي پايان آن رژيم، آغاز گسترده شدن وظايف روحانيت را به همراه داشت. روحانيت، با پيروزي انقلاب اسلامي وارد مرحله جديدي از حيات خود شد. بهدليل حضور امام خميني در رأس نهضت و رهبري آن و بهدليل اينکه نظام جمهوري اسلامي بر محور «ولايت فقيه» استوار است، اين انقلاب و اين نظام با هويت نظام ديني با مديريت روحانيت در تاريخ به ثبت رسيده و همين واقعيت، وظايفي را برعهده روحانيت قرار داده که ناگزير از عمل به آنهاست.
بالاترين وظيفه روحانيت حفظ هويت اسلامي نظام جمهوري اسلامي است. هويت اسلامي نظام را بنابر سلائق مختلف ميتوان به شکلهاي مختلف تعريف کرد، ولي تعريفي که با فلسفه دين همسوئي داشته باشد، تحقق عدالت است. امام خميني نيز هدف خود از قيام عليه رژيم شاهنشاهي را غلبه بر استبداد داخلي، استعمار خارجي و تأمين استقلال و آزادي معرفي کردند و اين مجموعه را با تأمين عدالت، قابل تحقق دانستند.
عدالت موردنظر اسلام، اعم است از عدالت اقتصادي، عدالت اخلاقي، عدالت قضائي و عدالت اجتماعي. خلاصه کردن عدالت در يکي از اين موارد، مشکلي را از جامعه حل نخواهد کرد و فقط تأمين اين مجموعه است که ميتواند هرجامعهاي را به يک جامعه برخوردار از عدالت تبديل کند.
انقلاب اسلامي ايران در تأمين استقلال کشور کاملاً موفق بود. اين موفقيت بزرگ قطعاً مرهون رهبري امام خميني و همراهي مردم بوده و حفاظت از آن تا امروز نيز نشاندهنده کارکرد موفق اين انقلاب و نظام است که روحانيت سهم مهمي در آن دارد ولي در مورد ساير اجزاء مجموعه تأمينکننده عدالت، کارکرد قابل دفاعي وجود ندارد.
هرچند بخشي از روحانيت با اصل انقلاب زاويه دارد و اصولاً ورود به اين قبيل مباحث را بيهوده ميداند، ولي افکار عمومي، روحانيت را مسئول برقراري عدالت ميشناسد و هر نقص و نارسائي و مشکلي که در اين زمينه وجود داشته باشد – که اکنون وجود دارد – را به روحانيت منتسب ميکند. تاريخ هم همين را در دل خود ثبت کرده و نقاط قوت و ضعف اين نظام را به حساب روحانيت ميگذارد.
اين واقعيت را هيچکس نميتواند انکار کند که تغيير رژيم شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي بزرگترين خدمت به ايران و مردم آن بود ولي آنچه مهم است حفاظت از محتواي اين نظام است که در تأمين عدالت خلاصه ميشود. کار بزرگ تغيير را امام خميني انجام داد و «بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي» لقب گرفت و حالا اين رسالت بزرگ روحانيت است که ميراث امام خميني را حفظ کند و از هدر رفتن آن جلوگيري نمايد.
پيشرفتهاي علمي، تحقيقاتي، تقويت بنيه فکري، تربيت فضلا و دانشمندان اهل تحقيق در رشتههاي مختلف علوم از برجستگيهاي روحانيت بهويژه حوزه علميه قم در دهههاي اخير است ولي حتي براي استمرار همين پيشرفتها و براي اينکه توفيقي در حفاظت از هويت اسلامي نظام جمهوري اسلامي حاصل شود، به امور ديگري نياز است که امروز روحانيت فاقد آنهاست. دور ماندن از بازيهاي سياسي و جناحي، حفاظت از استقلال روحانيت و رعايت صداقت و عدالت در عملکردها محورهاي مهمي هستند که بايد مورد توجه قرار گيرند ولي متأسفانه مغفول واقع شدهاند.
بدون تعارف بايد اقرار کنيم که امروز جريانهايي در حوزههاي علميه و کليت روحانيت نفوذ کردهاند که براي آنها خط مشي تعيين ميکنند و آنها را به اموري سرگرم ميکنند که در تضاد با جايگاه معنوي و هدايتگرانهشان است. ويژگي اصلي روحانيت که در طول تاريخ موجب ماندگاري و موفقيت اين نهاد هدايتگر شد، استقلال آن بود. با پيروزي انقلاب اسلامي انتظار اين بود که استقلال روحانيت تقويت شود ولي متأسفانه نهتنها چنين نشد بلکه جريانهاي قدرتطلب بهتدريج شرايطي را فراهم ساختند که اين ويژگي بسيار مهم از روحانيت گرفته شده است. بعضي حضرات روحاني با مشاهده تعارفات و ظاهرسازيها و ارائه بعضي امتيازات بيارزش، تصور ميکنند اين ظاهرسازان واقعاً خيرخواه آنها و روحانيت هستند و بدون آنکه از برنامههاي پشت پرده آنها خبر داشته باشند، تسليم نقشههايشان ميشوند و در زمين تعيين شده توسط آنها نقش بازي ميکنند. اين رفتار، از يکطرف با استقلال روحانيت منافات دارد و از طرف ديگر، صداقت و عدالت در عملکردها را از روحانيين سلب ميکند. بدين ترتيب است که روحانيت ناچار است تاوان عملکرد خلاف ديگران را بدهد و شاهد بياعتبار شدن تدريجي اين نهاد کهن معنوي و هدايتگر باشد.
***
حدود 17 سال قبل، در آستانه ماه محرم به حضرت آیتالله جوادی آملی عرض کردم امسال اگر در مباحث منبرتان به ضرورت نظارت بر عملکرد مداحان هم اشاره بفرمائید بسیار مناسب است.
این پیشنهاد را به این دلیل به این مرجع معظم ارائه کردم که از آن سالها سلطه مداحان جدید بر مجالس عزاداری درحال اوج گرفتن بود و خطر تحتالشعاع قرار گرفتن عزاداریها و محافل سخنرانی مذهبی اعم از محرم و صفر و فاطمیه و حتی مراسم ختم و مجالس ترحیم و تکریم و اعیاد توسط مداحان جدیدالورود برای ما که مشغول کار رسانهای بودیم و با تبلیغات دینی هم آشنائی داشتیم، کاملاً قابل پیشبینی بود. این سلطه بعدها به اوج خود رسید بطوری که این جماعت به خود اجازه دادند وارد مسائل سیاسی شوند و حتی برای دولتها خطمشی تعیین کنند. اختلافات سیاسی میان جناحها نیز به جماعت مداحان جدید کمک کرد و آنها به مثابه یک اهرم در اختیار بعضی جریانهای سیاسی قرار گرفتند و در روی کار آمدن دولت نقش بازی کردند. قدرت سیاسی آنچنان این جماعت را مست کرد که بعضی از آنها هوس کردند فرزندان و اقوام خود را وارد مناصب سیاسی کنند و سهمی در مدیریت کشور برعهده بگیرند. این سهمخواهی به جائی رسید که اصطلاح «جمهوری مداحان» در وصف بخش اجرائی حاکمیت وارد ادبیات سیاسی کشور شد.
مداحان جدید، در صدد ورود به مجلس شورای اسلامی هم برآمدند ولی در انتخابات رأی نیاوردند. با اینحال، در مجالس و محافل مذهبی که در اختیار داشتند درباره قانونگزاری، قضاوت، اجرائیات، مدیریت و حتی مسائل فقهی نظر میدادند و کار به جائی رسید که به مراجعی که به آنها انتقاداتی داشتند اهانت میکردند. اختراع اشعار و متون کفرآمیز در مداحیها و تقلید از سبکهای آنطرف آبی و خوانندههای طاغوتی نیز بخش دیگری از عملکرد جماعت مداحان جدید را تشکیل میداد. تعابیری از قبیل «زینباللهی» و «حسیناللهی» که بوی کفر از آنها استشمام میشود و اهانتهای آشکار به اصحاب و ازواج پیامبر اکرم که موجب بهانه دادن به تکفیریها برای تشدید کینهتوزی علیه شیعیان میشد در متن اشعار این جماعت قرار گرفتند و مشکلات زیادی پدید آوردند.
متأسفانه کسی به هشدارها توجهی نکرد و راهها برای نفوذ خرافات و مطالب سخیف به محافل عزاداری تحت سلطه مداحان جدید بازگذاشته شد و این وضعیت اسفبار به جائی رسید که احساس میشد دستهای پنهانی درحال تخریب نهاد پرسابقه مداحی است، نهادی که خدمات زیادی در طول تاریخ شیعه برای حفاظت از میراث گرانبهای حماسه کربلا و نهضت عاشورا کرده و حفاظت از آن برای استمرار این خدمت پرارزش، یک ضرورت است. درباره این تخریب و دستهای پنهان نیز بارها هشدار داده شد ولی گوشها بدهکار نبودند. درنهایت، کار به جائی رسید که «رئیس بسیج مداحان کشور آشکارا از دستگیری عدهای از مداحانی که در اسرائیل تربیت شده و برای تخریب عاشورا در داخل کشور فعال بودند خبر داد.» (روزنامه جمهوری اسلامی – یکشنبه 10 شهریور 1398 صفحه 2 ستون جهت اطلاع).
طرفه اینکه علیرغم افشای این واقعیت تلخ، هنوز بساط جماعت مداحان جدید نهتنها جمع نشده بلکه هر روز گستردهتر میشود و کسانی که با قلم یا زبان به انتقاد از آنها میپردازند با انواع فشارها و تهمتها مواجهند! شوربختانه این قصه پرغصه ادامه دارد و خدا میداند به کجا منتهی خواهد شد.
حضرت آیتالله جوادی آملی در پاسخ پیشنهادم گفتند این درست است که مداحان سطحی میداندار شدهاند ولی باید دید علت این میداندار شدن چیست. علت اینست که علما از صحنه کنار رفتهاند و منبر رفتن را دون شأن خود میدانند بطوری که حتی امام جماعت مسجد بعد از اقامه جماعت، در محراب مینشیند و منبر را به دست اینان میسپارد. طبیعی است که وقتی علما در صحنه نباشند، منبر و اداره مجالس و محافل به دست کسانی میافتد که از معارف دینی اطلاعی ندارند و ایران هم به پاکستان تبدیل میشود که «قوالها» در آن حرف اول را میزنند و «قوالی» جای خطابه و منبر و موعظه را میگیرد. راه علاج اینست که علما به منبر برگردند.
خوشبختانه خود آیتالله جوادی آملی همواره به این گفته خود عمل کردند و یک عمر در ماههای رمضان و محرم و صفر و مناسبتهای دیگر مذهبی منبر رفتند و مردم را از علم خود که برگرفته از قرآن و حدیث و سیره و حکمت الهی و عرفان ناب است بهرهمند ساختند. در سالهای اخیر هم که به علت اشتغال شدید به نوشتن تفسیر قرآن کریم و تا حدودی نیز کهولت، توفیق منبر رفتن مستمر از ایشان سلب شده، در فرصتهائی که پیش میآید باز هم به منبر میروند و به این وظیفه عمل میکنند. اما این کافی نیست. آنچه ضرورت دارد تجدیدنظر علما و بزرگان روحانیت در روشی است که اکنون به آن عادت کردهاند و با کنار کشیدن از منبر، صحنه را به مداحانی واگذار کردهاند که اگر محتوای اشعار و مطالبشان، اسرائیلیات و خواب و خیال نباشد، در خوشبینانهترین فرض، مشتی مطالب سطحی و بیهدف به مخاطبان خود تحویل میدهند که هیچ کمکی به آموزش تعالیم دینی و همراه شدن با هدف نهضت حسینی نمیکند. درست به همین دلیل است که افکار عمومی اکنون منتظر یک حرکت اصلاحی توسط بزرگان روحانیت است تا از یکطرف میراث نهضت عاشورا از آسیب بیشتر مصون بماند و از طرف دیگر، نهاد مداحی اهلبیت علیهمالسلام نیز از آفاتی که به سراغش آمده نجات یابد و قالب سنتی آن با محتوای متناسب با نیاز روز حفظ شود.
....................................................
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.