14 مرداد 1398
دلم من و بابام یعنی هردو مون گرفته بود ، با هم گفتیم برویم و ساز موسیقی برای خودمون بخریم ، ترومپت و ساکسیفون ! با هم رفتیم مغازه ساز فروشی و بابام برای هر دوتامون ساز خرید! سازها را به خانه بردیم و بابام شروع کرد به دمیدن در ساز و فوت کردن آن ، صداهای گوش خراشی از ساز بلند می شد و سپس نوبت رسید به من ! و بعدا هر دوتا مون شروع کردیم به فوت کردن و ساز زدن ! سر و صدا خیلی اذیت می کرد ، سازها را کنار گذاشتیم
تبریز امروز:
دلم من و بابام یعنی هردو مون گرفته بود ، با هم گفتیم برویم و ساز موسیقی برای خودمون بخریم ، ترومپت و ساکسیفون ! با هم رفتیم مغازه ساز فروشی و بابام برای هر دوتامون ساز خرید! سازها را به خانه بردیم و بابام شروع کرد به دمیدن در ساز و فوت کردن آن ، صداهای گوش خراشی از ساز بلند می شد و سپس نوبت رسید به من ! و بعدا هر دوتا مون شروع کردیم به فوت کردن و ساز زدن ! سر و صدا خیلی اذیت می کرد ، سازها را کنار گذاشتیم و کمی با اوقات تلخ و خسته بفکر رفتیم ! ........................ چند ساعت بعد ما فهمیده بودیم که این سازها به چه درد می خورند ، بابام یک چپق و پیپ عالی ساخته بود و من هم با آن آب صابون بازی می کردم!
نقاشی های اریش ازر هنرمند آلمانی
متن فارسی توفیق وحیدی آذر
اخبار ، گزارشات ، عکسها و فیلم های خود را برای ما ارسال دارید . برای ارسال میتوانید از طریق آدرس تلگرامی یا ایمیل استفاده کنید.